صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

شاید بتوان «در انتهای شب» را قصه آدم‌های درمانده و خسته از مسایل اقتصادی، زناشویی و مشکلاتی ریز و درشت دانست که گاهی می‌تواند هر خانواده‌ای را تنها در مقطعی از زمان از پا درآورد.

به گزارش شهرآرانیوز، سرانجام سریال «در انتهای شب» پس از نه قسمت پرفراز و نشیب به اتمام رسید؛ سریالی زنانه، با پرداختن به جزییات و پیش‌بردن بر اساس منطق روشن‌بینانه، طلاق‌های توافقی و حق حضانت فرزند در عصر امروز، آن هم مختص آدم‌های امروزی با تفکرات مدعی در امر حفظ بقای‌خانواده یا باقی‌مانده یک خانواده از دست رفته است. به گونه‌ای که در حقیقت شاید حتی خودشان هم ندانند از زندگی چه می‌خواهند؛ بنابراین شاید بتوان «در انتهای شب» را قصه آدم‌های درمانده و خسته از مسایل اقتصادی، زناشویی و مشکلاتی ریز و درشت دانست که گاهی می‌تواند هر خانواده‌ای را تنها در مقطعی از زمان از پا درآورد. اما آیا راه‌حل چنین مشکلاتی، جدایی‌ است؟ پاسخ دادن به چنین سوالی را «آیدا پناهنده» کارگردان و نویسنده فیلم در فیلم در انتهای شب به طور متفاوتی می‌دهد. اغلب شخصیت¬ها در فیلم پناهنده نه سفید و نه سیاهند، بلکه به قول «ماهی» در انتهای شب: «هر کسی نقصی دارد.» بنابراین پرداختن به شخصیت‌های زن در این مینی‌سریال جمع‌وجور شاید بتواند، پاسخ به این سوال را کمی آسان کند.

 ماهی «در انتهای شب»

ماهرخ زرباف، با بازی درخشان «هدی زین‌العابدین» که پیش از این در سریال «رهایم کن» خوش درخشید، این بار هم در شمایل زنی جسور، مطالبه‌گر و البته بسیار مغرور، اما با اشتباهات بسیار فاحش ظاهر می‌شود. زنی که اگرچه برای هر اقدام خود دلیل می‌تراشد، اما وجدانش بیدار است و برای آدم‌های گذشته زندگی‌اش احترام قایل است. اما گویا از سر غرور و کنترل‌گری گرفتار طلاق می‌شود. زنی که مادر نداشته و به اعتراف خودش مادرِ خواهر و همسر و فرزندش می‌شود.

خلا مادر در زندگی ماهی چنان ریشه دوانده، که او نیز مشکلاتش را از پدر سخت‌گیر و متعصبش پنهان می‌کند. ماهی نماینده نسل دهه شصت است. کسی که پس از طلاق، مجددا گرفتار سخت‌گیری‌های پدر می‌شود و دیگر نباید بعد از ساعت نه شب بیرون از منزل باشد.

گرچه جسارت و شهامت او در هر امری، و وفاداری‌اش، محور شخصیت اصلی داستان می‌شود اما او زیادی برای دیگران دل می‌سوزاند، آن‌قدر مطالبه‌گرست، که حتی می‌خواهد برای ثریا، زن همسایه  درگیر در روابط عاطفی با همسرش بهنام، جان‌فشانی کند.

از سویی، حساسیت ماهرخ نسبت به پسرش باعث شده او را فرزندی وابسته به خود بار بیاورد. زنی که مانند بسیاری از زنان امروزه در جامعه اکنون که اکثر زوج‌ها دچار تک فرزندی شده‌اند، برای تنها پسرش هم جان‌فشانی می‌کند و شاید تصمیم نهایی ماهی در قسمت پایانی تنها برای همین باشد. 
او به همه حق می‌دهد تا در نهایت همان‌طور پرشکوه و باصلابت در نظر همه جلوه کند، غافل از آنکه دیگر از پس گستردگی ریشه‌های طلاق برنمی‌آید. کم می‌آورد و رفته‌رفته رو به تمامی سوق پیدا می‌کند.

 اما باز مدعی می‌شود که «حالش: عالی است!» و یا به قول خودش «زندگی می¬گذرد.» بازی درخشان زین‌العابدین بیش از همه در این فیلم زنانه، نماینده تمام زنانی بود، که برای دلسوزی و جان‌فشانی دیگران جلو می‌‍روند و همیشه مطالبه‌گر، اما در نهایت محکوم به اشتباه‌اند.

ثریای «در انتهای شب»

ثریا شمس‌آبادی با بازی باورپذیر «سحر گلدست» پیش از این در فیلم سینمایی «قهرمان» اصغر فرهادی خوش درخشید. اما این بار نقش زنی فرصت‌جو و ظاهرا ساده، اما سنتی و ضعیف بود. زنی که در سن پایین با پسرعمویش ازدواج و حالا که پس از چهارسال که از ماجرای طلاقش می‌گذرد، با فرزندش آوینا در آپارتمانی همجوار با بهنام و ماهی زندگی می‌کند.

 او زنی است که در همان اپیزود‌های ابتدایی فیلم می‌توان دریافت که با نقاب سادگی و مظلوم‌نمایی به راحتی می‌تواند دروغ بگوید، تا به خواسته خودش برسد. زنی که پس از تلاشش برای رسیدن به بهنام، مردی از طبقه بالاتر و از نگاه ثریا تحصیل‌کرده، فهمیده و خوش بروورو به تازگی از زنش جدا شده و حالا طعمه تجربه عشقی برای او محیا است. پس از فرازونشیب‌های فراوان و بها دادن به مرد بی‌مسئولیتی مانند بهنام، که هرگز نمی‌خواهد برای حل صورت‌مساله راه دشواری را طی کند، به دنبال راه حل‌های دم دستی و تازه می‌گردد. مانند ثریا. زنی بی‌شیله‌پیله، که نه دیگر مانند ماهی کنترل‌گرست و نه مطالبه‌گر. بلکه ستایش‌گر و مطیع و عاشق‌پیشه بوده و بهنام را در اوج می‌بیند.

ثریا که تنها شبی را با بهنام به صبح می‌گذراند و روز بعد مثل قربانی کنار گذاشته می‌شود خود را مانند زالویی به زندگی بهنام بی‌گناه و رنج‌کشیده تصور می‌کند. اما او هم مانند بهنام در یک چیز مشترک است و آن عدم پذیرش گناهان و اشتباهات است. زنی که گاه با مظلوم‌نمایی و گاه با اشک و ناله خود را با هر بهانه به هدفش نزدیک می‌کند و بعد خود را پاک و عاری از اشتباه یا بعضا قربانی می‌شمارد تا بتواند هم-چنان در پس نقاب بماند، چرا که شهامت صادقانه زیستن را ندارد.

 حکیمه «در انتهای شب»

شخصیت دوست‌داشتنی حکیمه، دوست یا ناجی ماهی با بازی «نسرین نصرتی» کسی که انگار بیش از همه برای ماهرخ مادری می‌کند و در عین حال هیچ ادعایی ندارد. حکیمه با بازی متفاوت و ماندگار «نسرین نصرتی» چنان در ذهن بیننده آشناست که انگار بیننده به راحتی می‌تواند حکیمه زندگی خودش را پیدا کند؛ و شاید همین احساس همذات‌پنداری و هم‌دردی بخشی از جامعه علت موفقیت ساخت این شخصیت است. گره کور بسیاری از مصائب ماهی به دستان حکیمه باز می‌شود. او که دیالوگ‌های ظاهرا حساب‌شده‌ای در اپیزود «هوکی‌هوکی» خطاب به ماهرخ می‌گوید، به گونه‌ای که دیگر رنج ماهی را رنج خودش می‌داند و حتی می‌تواند نقطه تاریک دوستش ماهرخ را در نگاه بیننده روشن کند: «ماهرخی که از درون می‌ترسد، اما پرغرور به راهش ادامه می‌دهد، درمانده می‌شود، شکست می‌خورد، اما بروز نمی‌دهد؛ و گاهی هم تکلیفش با خودش معلوم نیست یا به قول حکیمه هوکی‌هوکی پیش می‌رود.»

اگرچه پایان تلخ و ناعادلانه برای حکیمه چنان در نظر مخاطب ایرانی پسندیده نبود، اما شاید پناهنده با اجرای تاثیر چکشی و اجرایی کوتاه و موثر می‌خواهد رفاقت ماهرخ و حکیمه را ماندگار کند. در سکانسی از فیلم در انتهای شب که هر دوشان در محل کار، پس از مدت‌ها، یکدیگر را می‌بینند و برای دقایقی مجال هم‌صحبتی پیدا و سفره دلشان باز می‌کنند، پیچیدگی تناقضات رفتاری ماهی معلوم می‌شود.

حالا دیگر همه می‌دانند در زندگی هر زنی، دوستی هست که او را بهتر می‌شناسد، حتی بهتر از خودش. حکیمه زنی تنها و پرصلابت است، او که خود انتخاب کرده است، تنها بماند، ازدواج نکند و در این جنگ تاریک از گرگ ترسیده و به خانه برگشته، تا تن به همراهی و مواجهه با آدم دیگری ندهد، حالا باوجود بیماری، غم‌خوار خود و دوستش شده است.

مینا «در انتهای شب»

مینا با بازی «الهام شفیعی» در سریال در انتهای شب، نقش خواهر ماهی را به عهده دارد که کوچک‌تر است و به عبارتی حرف‌شنوی خوبی نسبت به خواهرش ماهی دارد و ظاهرا ماهی در حقش مادری کرده است. اما در حقیقت مثل مادری امروزی پیوسته یار وغمخوار خواهر بزرگترش ماهرخ است.
مینا، نماینده نسل دهه هفتاد است. نسلی که دوستی و رفاقت را لازمه ازدواج و همراهی در زندگی می‌داند و برخلاف ماهرخ و ثریا سیاست زنانه در زندگی را آفت می‌داند. حتی برخلاف ماهی گاهی با پدر تندخویش حرف می‌زند و در پایان ظاهرا اوست که می‌تواند راه اصلی صبر و تحمل در طوفان زندگی را به خواهرش ماهرخ بیاموزد؛ تنها کسی که میانجی‌گری خوبی با همسر سابق خواهرش «بهنام افشار» دارد و اگرچه کسی او را وارد بازی نمی‌کند. اما نگاه او به آینده و عشق برای ساختن زندگی جدیدست که میتواند خوش‌بینانه به تمام مسایل نگاه کند و به ماهی بگوید: «بهنام نمی‌خواست از تو جدا شود.»

بنابراین حضور موثر و کوتاه مینا در برهه‌های حساس و تیره ماهی، همچون روزنه امیدی بود به سمت فردایی روشن که الهام شفیعی به خوبی از پس آن برآمده بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.