صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بررسی اندیشه و دیدگاه‌های محمدتقی شریعتی از نگاه دیگران

شریعتی در آیینه افکار

  • کد خبر: ۲۴۲۹۵
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۵
«من بدون اینکه قصد خودستایی داشته باشم، باید بگویم همه عمرم را صرف خدمت به شما کرده‌ام و قلبم به عشق شما تپیده است؛ قبل از سال ۱۳۲۰ در دبیرستان‌های شبانه و روزانه در آن دوره، با خفقان و اختناق شدید به قدر میسور و ممکن و بعد از ۱۳۲۰ علاوه بر کلاس‌های دبیرستان و دانشگاه، در کانون نشر حقایق اسلامی و محافل و مجالس دیگر به وسیله سخنرانی و تفسیر، و مدت‌ها در تهران در حسینیه ارشاد و مسجد هدایت و ... و خلاصه تا توانسته‌ام و رمقی داشته‌ام، در تحکیم مبانی و اصول اعتقادی و تهذیب و تعلیم فضایل اخلاقی شما با زبان و قلم کوشیده‌ام، زیرا شما چشم‌وچراغ مملکت و مایه امید ملت بوده‌اید و هستید و برای تأمین سعادت ملتی، باید نسل جوان آن از لحاظ عقیده و اخلاق، اصلاح و تکمیل گردد.»

متن بالا توصیفی است که سقراط خراسان و پیر روشن‌فکری دینی ایران، مرحوم استاد محمدتقی شریعتی‌مزینانی، از آنچه در طول سالیان عمر انجام داده و چرایی انجام این اقدامات، به سال١٣۵٨ قلمی کرده است؛ توصیفی که به هیچ‌وجه نمی‌توان بهتر از آن زندگی استاد را تشریح کرد، اما بازهم هستند اهل قلمی که هرسال تلاش می‌کنند به‌عنوان شاگردان معنوی یا جسمی استاد به پاسداشت وی دستی بر قلم ببرند و اندکی در بسط اندیشه وی تلاش کنند. به‌مناسبت فرارسیدن سی‌وسومین سالگرد درگذشت استاد محمدتقی شریعتی، شما را به خواندن برخی از این دست‌نوشته‌ها مهمان می‌کنیم.

«پدربزرگ فکری همه ما»

سارا شریعتی، فرزند استاد شریعتی| استاد شریعتی پدربزرگ فکری همه ماست. او در طول زندگی و سراسر جوانی‌اش در کوچه و خیابان با مخالفان فکری‌اش بحث و گفتگو می‌کرد و از این‌رو سقراط خراسان نام گرفته بود. از پدرم علی شریعتی شنیدم که همیشه با حسرت می‌گفت از آن همه سخنرانی و نوار و تلاش‌های فکری استاد چیزی باقی نمانده است جز یک مشت نوار سخنرانی فرسوده، تازه اگر ضبط شده باشد. استاد شریعتی نامی آشنا و چهره‌ای ناآشناست. علی شریعتی از او به‌عنوان سنت‌شکن و آغازگر روشن‌فکری دینی نام می‌برد. او درواقع جریان اصلاح‌گری دینی را آغاز کرد. گرچه کیهان فرهنگی سالیانی پیش، از او به‌عنوان مدافع سنت نام برد.

سرنوشت محمدتقی شریعتی، سرنوشت یک موسس بود. او از موسسانی بود که پرورده فرهنگ قدیم هستند و پیش‌گام راه جدید. یعنی هم سایه فرهنگ قدیم را دارند و هم آغازگر راه جدیدند. موسسان گرچه راهی را که آغاز می‌کنند رهروان زیادی دارد، میراثشان کهنه و فراموش می‌شود، ولی امروز می‌بینیم که نام و میراث استاد فراموش نشده است، اما این به یاد ماندن، نه به یمن تاریخ‌نگاری رسمی بلکه به یمن تلاش دوستداران و شاگردانش بوده است. اخلاق و میراث استاد آن بود که هرگز با قدرت و ثروت درنمی‌آمیخت و از این‌رو بود که علی شریعتی او را پدر طریقت فقر و آزادگی می‌نامید. استاد محمدتقی شریعتی، کارش را با معلمی و تدریس آغاز کرد. او معلمی را به این دلیل انتخاب کرد که به ارتزاق از راه دین، اعتقاد نداشت و می‌خواست درآمدش را از شهریه دانش‌آموزانش به دست بیاورد نه از حقوق دستگاه‌های دولتی که او آن‌ها را غاصب می‌دانست. شریعتی پدر میراث زیادی برای فرزندان فکری‌اش باقی گذاشت و تاریخ ما از جوانان پیری، چون او غنی است.
 


قرائتی که ویژه او بود

محمود دل‌آسایی، از شاگردان استاد شریعتی| من توفیق داشتم که از اول دبیرستان یعنی سال ۱۳۲۵، هم‌کلاسی دکتر علی شریعتی و شاگرد استاد محمدتقی شریعتی در دبیرستان فردوسی باشم. در هفته‌های نخست تحصیل در این مقطع، مطلع شدم که استاد شریعتی خارج از دبیرستان، موسسه‌ای را برای مبارزه با «آفت کمونیسم» دایر کرده است. می‌گویم آفت کمونیسم، چون حزب توده به‌صورت حساب‌شده بر جوانان تمرکز کرده بود و برای جذب آنان در بلوک کمونیسم فعالیت می‌کرد. مشابه استاد شریعتی، انسان‌های بزرگ دیگری همین اقدام را انجام می‌دادند؛ نظیر آیت‌ا... طالقانی در مسجد هدایت تهران و همچنین دکتر محمد نخشب، بنیان‌گذار حزب خداپرستان سوسیالیست که من و دکتر شریعتی هم از پیروان آن بودیم. در کانون نشر حقایق اسلامی، استاد دو شب برنامه داشتند؛ شب جمعه تفسیر قرآن با تعداد معدودی درحدود ۱۲، ۱۰ نفر و شب شنبه سخنرانی با جمعیتی بیشتر درحدود ۳۰ تا ۴۰ نفر. اما به‌مرور در سال‌های پایان دبیرستانم دیگر این جلسات جای سوزن انداختن نداشت.

به یاد ندارم که در آن ایام، روحانی‌ای ایشان را تأیید یا کمک کند، مگر مرحوم آشیخ‌کاظم مهدوی‌دامغانی، استاد ایشان در حوزه. بعد‌ها نیز آیت‌ا... میلانی زمانی که در مشهد ساکن شدند، به‌عنوان یک مرجع سرشناس از استاد شریعتی حمایت کردند که دربرابر انتقاد‌های سایر روحانیان موثر واقع شد.

امام موسی صدر نیز هر زمان به مشهد می‌آمدند، به کانون سرمی‌زدند و با استاد مراوده داشتند.


کانون به‌گفته دکتر شریعتی، موسسه «اسلام‌شناسی» و به بیان من، «کانون مسلمان‌سازی» بود و اسلام راستین، حقیقی، پویا، مثبت و مهربانانه را ترویج می‌کرد. متأسفم که بگویم این قرائت از اسلام را من در منابر و مجالس مذهبی دیگر که در این سال‌ها شرکت کرده‌ام، ندیدم. استاد شریعتی همچنین در سه دهه سال، یعنی دهه اول محرم، دهه آخر صفر و دهه آخر رمضان، برنامه‌هایی را برگزار می‌کردند.

زمستان‌ها در سالن کانون واقع در کوچه چهارباغ و تابستان‌ها به‌سبب گرمای هوا در منزل حاج‌محمود حکیمی، یکی از موسسان کانون، یا در منزل آقای محمدرضا ارباب، یکی از تجار مشهد، واقع در بالاخیابان، خیابان نادری که اکنون بیت آیت‌ا... شیرازی است. استاد شریعتی هیچ‌وقت در این سه دهه که مصادف با شب‌های تاسوعا و عاشورا و قدر بود، روضه و مرثیه نمی‌خواند، اما ضمن بیان تاریخ نهضت کربلا و زندگی حضرت امیر، آن‌چنان از خود بی‌خود می‌شد و زار می‌زد که حتی شنونده سنگ‌دل را تحت‌تأثیر قرار می‌داد.
 


استاد در دقایق پایان سخن از حال می‌رفت. ایشان با تمام سلول‌های بدنشان به دین و آیین تشیع اعتقاد داشتند و از آن صحبت می‌کردند. این ویژگی را تنها در استاد شریعتی دیده‌ام و بس. من پس از فارغ‌التحصیلی در رشته پزشکی، به‌همراه چند تن از دوستانم وظیفه درمان استاد شریعتی را برعهده داشتیم و این توفیقی بود تا بیشتر از حضورشان بهره ببریم، اما متأسفانه باید بگویم بازهم آن‌طور که باید، نتوانستیم و در این امر ناتوان بودیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.