محمدتقی شریعتی برخلاف سنت متداول، نام فارسی «نوین» را برای فهم مفسرانه خویش از قرآن برگزید. استفاده وی از شاهنامه و تعابیر حکیم توس نیز که نشانهای از علاقه و تبحر وی به ادبیات فارسی بود، شاید دربین تفاسیر دیگر فارسی، بی مانند باشد.
در مقدمه تفسیر نوین، آنجا که درباره انتخاب کلمات و الفاظ در قرآن بحث میکند، به جنگ رستم و اسفندیار اشاره کرده، میگوید: «فردوسی میخواهد بگوید ببینیم فردا اسب کدام یک از ما بی صاحب بازمی گردد، میگوید: ببینیم تا اسب اسفندیار/ سوی آخور آید همی بی سوار// و یا باره رستم جنگجوی/ به ایوان نهد بی خداوند روی. معنی در هر دو بیت یکی است، ولی، چون رستم، پهلوان داستان فردوسی است، هرچند طرف مقابلش شاهزاده دلیر و بزرگی است، ببینید چطور با انتخاب الفاظ متناسب، از رستم تجلیل و حریفش را تحقیر کرده است». (۱) در جای دیگری برای توضیح بیشتر آیه (فاذا فرغتَ فانصَب: پس هرگاه فارغ شدی [به کار دیگری]بکوش) و خالی از کار مفید مباش، مینویسد: «شاید فردوسی نیز نظر به این آیه و امثال آن داشته است که میگوید: تن آسانی و تنبلی دور کن/ بکوش و ز رنج تنت سور (آذوقه) کن/ که اندر جهان سود بی رنج نیست/ کسی را که کاهل بود، گنج نیست». (۲) در بیان مفهوم (رب) و ملزومات آن، استاد مینویسد: «یعنی ذات مقدسی که خردها در شناختنش حیران است و تنها او سزاوار پرستش است.» به هستیش باید که خستو (معترف) شوی/ ز گفتار بیکار یکسو شوی» (۳) و باز در بیان معرفی انسان از زبان حکیم توس میگوید: «ترا از دو گیتی برآورده اند/ به چندین میانجی بپرورده اند// نخستینِ فطرت، پسینِ شمار (۴) / تویی، خویشتن را به بازی مدار» (۵)
باز در تفسیر سوره کوثر، در بیان مژده نابود کینه توزان و فراموشی نام و یاد دشمنان و ارزشی که آن لحظات خواهد داشت، از کلام فردوسی میگوید: «دمی آب خوردن پس از بدسگال (۶) / به از عمر هفتاد و هشتاد سال. (۷). یا در ایمان به غیب و محدودیت تکیه به عقل، از حکیم توس نقل میکند که: «خرد گر سخن برگزیند همی / همان برگزیند که بیند همی/ بدین دانش و هوش و رای و توان/ ستود آفریننده را کی توان». (۸) آنچه در نگاه اندیشمندانی همچون استاد شفیعی کدکنی [در کتابهای «نوشته بر دریا»، «دفتر روشنایی» و «چشیدن طعم وقت»]و علی طهماسبی اسطوره شناس، عرفان خراسانی نامیده شده، به تدریج زبان و ادبیات خاص خود را یافته است و در تفسیر نوین استاد، رد پاهایی دارد.
خراسان بزرگ به دلایلی، چون دوری از مرکز خلافت، همواره مرکز عرفانی متفاوت از ابن عربی بوده است که شیعیان و معارضان سیاسی نیز به آن توجه داشته اند. عرفان و تصوفی که امروزه از آن یاد میشود، حاصل واکنشهای مکتب خراسان دربرابر ابن عربی و شارحانش، چه در سلوک و چه در نظر (وحدت وجود) است. بارقههایی از این تفکر در نظریات و اندیشههای گذشته و حالِ مشایخ خراسان مشهود بوده است. شاید بتوان تسلط استاد به شاهنامه حکیم توس [که نمونه دیگری درمیان مفسران قرآن ندارد]و دیگر اندیشه ورزان خراسان بزرگ همچون ناصرخسرو، ملای روم، اقبال، جامی، حاج میرزا حبیب خراسانی [سراینده شعر در میکده علمی است که در مدرسهها نیست/ در مدرسه عٌجبی است که در میکدهها نیست]و... را نیز متاثر از همین فهم دانست و اینکه به دلیل هم مکتبی در عرفان خراسان، استاد آنان را با خود هم رای یافته و از زبانشان هم داستانی کرده است.
پانوشت:۱-تفسیر نوین- مقدمه ۵۱،
۲- صپ ۲۳۸،
۳- ص ۴۲۸،
۴- در سرشت اولین موجود و در شمارش آخرین آنها
۵-ص ۴۲۹،
۶- فرصتی به اندازه آب نوشیدن پس از نابودی فرد بدمنش
۷-ص ۳۶۷،
۸- ص ۲۵۶