صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مستندسازی زیر سایه تهدید بمباران اسرائیلی

  • کد خبر: ۲۴۵۰۵۲
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۴
مسعود دهنوی، فیلم ساز خراسانی،اثر جدیدش را در جنوب لبنان تولید کرده است.

شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز، مسعود دهنوی، مستندساز خراسانی، سال گذشته در اولین روزهای حملات رژیم صهیونیستی به غزه و بخشی از خاک لبنان، راهی مناطق جنوبی لبنان شد تا به سفارش گروه مستند بنیاد فرهنگی روایت فتح اثری با محوریت چالش های زندگی مردم این منطقه تولید کند. گفت وگو با مردم و رزمندگان لبنانی و به تصویرکشیدن حملات نظامی و توپ خانه ای رژیم صهیونیستی از ویژگی های این مستند است که «کمی نزدیک تر» نام دارد. «کمی نزدیک تر» به تازگی آماده پخش شده و قرار است روی آنتن تلویزیون برود. به همین مناسبت سراغ مسعود دهنوی رفتیم و با او درباره حضورش در جنوب لبنان در بحبوحه عملیات طوفان الاقصی و تجربه متفاوتی که در مستندسازی پشت سر گذاشته است، گفت وگو کردیم که در ادامه ماحصل آن را می خوانید.

شما جزو اولین گروه های مستندساز بودید که بعد از طوفان الاقصی به جنوب لبنان رفتید. چه انگیزه ای شما را به آن منطقه کشاند؟

بی شک هر مستندساز به ویژه کسی که در عرصه مستندسازی بحران فعال است، دوست دارد اتفاقات بزرگ درحال وقوع در دنیا را از نزدیک و با دوربین خودش ثبت کند. اصلی ترین انگیزه من هم برای ورود به منطقه جنگی در جنوب لبنان این بود که در بطن جنگ حضور داشته باشم و بتوانم از دید دوربین خودم اتفاقات را روایت کنم. البته من خیلی دوست داشتم که بعد از طوفان الاقصی به منطقه جنگی در غزه بروم، اما متأسفانه برای ایرانی ها به هیچ عنوان شرایط محقق شدن این اتفاق فراهم نیست. فلسطین اشغالی از یک طرف با مصر هم مرز است که ارتباط خوبی با ما ندارد. از طرف دیگر با اردن مرز مشترک دارد که امکان حضور ما در آنجا نیز فراهم نیست. درواقع تنها مرزی که ما امکان حضور در آنجا را داریم، مرز لبنان و رژیم صهیونیستی است. با وجود این، من همه تلاشم را کردم تا برای ساخت مستند به مرز اتفاقات و جنگ نزدیک شوم و زندگی مردمی را که هر لحظه با تهدید مرگ روبه رو می شوند، اما همچنان با مقاومت به راهشان ادامه می دهند، به تصویر بکشم.

رویارویی تان با جنگ و تهدید چگونه بود؟

اولین بار بود که من در یک منطقه جنگی با این میزان فشار از تهدید قرار می گرفتم. در این منطقه پهپادهای اسرائیلی شبانه روز بالای سر ما بودند و در دوازده سیزده روز حضورمان، مدام صدای وحشتناک پهپادی را که خودش حامل سه موشک بود، می شنیدیم. هرجا هم که شاید حرکاتمان از نظر آن ها مشکوک تر یا تعدادمان بیشتر می شد، صدای پهپادها افزایش پیدا می کرد که به معنی نزدیک ترشدن فاصله شان به زمین بود. درواقع می توانم بگویم همه افرادی که آنجا حضور داشتند، هر لحظه با مرگ دست وپنجه نرم می کردند. این نکته را هم باید تأکید کنم که وضعیت جنگی در جنوب لبنان خیلی متفاوت از دیگر مناطق است. آنجا با جنگ زمینی روبه رو نیستید که وقتی احساس خطر کردید، بتوانید بروید و در مکانی پناه بگیرید. در این منطقه پهپادهای رژیم صهیونیستی از طریق دما و حرارت بدن حضور افراد زنده را تشخیص می دادند و اگر کمی مشکوک می شدند، شلیک می کردند. به یاد دارم محسن اسلام زاده که قبل از ما به جنوب لبنان رفته بود، توصیه کرد حتما یک روپوش و جلیقه ضدگلوله را که روی آن پرس نوشته شده باشد، با خودم ببرم تا بدانند ما خبرنگار هستیم. البته رژیم صهیونیستی در این مدت تعداد زیادی خبرنگار را هم شهید کرده، به طوری که بیشترین آمار شهادت خبرنگار و رسانه ای ها در طول تاریخ در این جنگ به ثبت رسیده است. یعنی جان ما هم اصلا در آن مناطق مصون نبود. با وجود این، همه تلاشمان را کردیم تا حقیقت را ثبت کنیم.

زمانی که خواستید به جنوب لبنان بروید، خانواده تان چه واکنشی نشان دادند؟

من هر دفعه که تصمیم می گیرم خودم را در وضعیتی سخت قرار دهم، نگرانی را در چهره همسرم می بینم. با وجود این، همیشه همراه بوده و هیچ وقت مانع نشده و همواره هم تلاش کرده است نگرانی اش حتی اندکی تردید در من ایجاد نکند. این بار هم او با همه نگرانی و استرسی که داشت، من را راهی منطقه ای کرد که احساس می کرد با حضور در آنجا می توانم وظیفه ام را انجام بدهم.

در مسیر فیلم برداری و اخذ مجوز در لبنان با مشکلی روبه رو نشدید؟

فیلم برداری در لبنان هم مثل کشورهای دیگر به مجوز نیاز دارد و ما بعد از چند روز پیگیری توانستیم از وزارت اعلامیه لبنان که شبیه وزارت فرهنگ وارشاد خودمان است، مجوز بگیریم. البته برای ورود به مناطق جنگی به مجوز معمولی این نهاد نیازی نبود و باید از طریق رابط هایی که به ما اعتماد داشتند، اقدام می کردیم. دراین زمینه مؤسسه روایت فتح و دوستان قدیمی مان در لبنان بسیار کمک کردند و ما درنهایت توانستیم دوربینمان را در نزدیک ترین حالت به منطقه جنگی روشن و وقایع را ثبت کنیم.

درباره ویژگی ها و سبک مستند «کمی نزدیک تر» توضیح دهید.

مستند «کمی نزدیک تر» اثری پنجاه دقیقه ای است که از زمان ورود من به لبنان و تلاشم برای نزدیک شدن به مرز و قلب واقعه را روایت می کند. این مستند تقریبا گزارشی و مشاهده گر است که بدون واسطه در منطقه بحران حاضر می شود و از نزدیک شرایط زندگی و جنگ در جنوب لبنان را به تصویر می کشد.

تفاوت نگاه شما در «کمی نزدیک تر» با دیگر مستندسازانی که در این منطقه حضور داشتند، در چیست؟

شاید نگاه من با دیگر مستندسازان تفاوت آن چنانی نداشته باشد، چون همه ما به دنبال قصه هایی بودیم که به زیبایی بتواند مفهوم آن چیزی را که آنجا دیدیم، منتقل و روایت کند؛ ولی قطعا کار همه ما متفاوت از کار گزارشگران و خبرنگارانی بود که آنجا حضور داشتند. خبرنگاران و گزارشگران تلاش می کردند لحظات و اتفاقات خاص را مخابره کنند، ولی ما به دنبال قصه آدم ها بودیم. یعنی ما افرادی را پیدا می کردیم که بتوانند اوضاع جنوب لبنان را به بهترین شکل روایت کنند.

به نظر شما در مجموع بعد از طوفان الاقصی، عملکرد ما  در زمینه ساخت آثار تصویری چگونه بوده است؟

ما در این مدت عملکرد خیلی خوبی نداشتیم که مهم ترین علتش هم کم کاری مسئولان بوده است. متأسفانه مسئولان رسانه ای ما آن طور که باید تجربه ندارند و به موقع و سریع نمی توانند عمل کنند؛ اما در این بین مؤسسه فرهنگی روایت فتح به واسطه قدمتی که دارد، واکنشش به اتفاقات سریع بود و ما توانستیم بلافاصله به منطقه برویم و مستند تهیه کنیم.

درنهایت مستند «کمی نزدیک تر» قرار است چه زمانی و چگونه در دسترس مردم قرار گیرد؟

مستند «کمی نزدیک تر» به رسانه ملی فرستاده و نامه نگاری های آن انجام شده است. به احتمال زیاد در چند روز آینده نیز از شبکه های سیما پخش می شود. من پیشنهاد می دهم همه این مستند را تماشا کنند و با وضعیت جنگی جنوب لبنان آشنا شوند. این وضعیت متفاوت از جنگی است که سال ها تجربه کردیم و از آن خبر داریم. امیدوارم رسانه ملی هم کار را با تبلیغات خوب و در زمان مناسب پخش کند تا افراد بیشتری بتوانند آن را تماشا کنند.

او ماند و شهید شد

مسعود دهنوی بعد از دریافت مجوز تلاش می کند به نزدیک ترین روستا و شهرکی برود که با رژیم صهیونیستی هم مرز است؛ جایی به اسم عیتا الشعب که هرروز بمباران می شود. او در این شهرک که تقریبا تخیله شده است، با فردی به نام رفیع قاسم آشنا می شود؛ کسی که لباس مشکی بر تن دارد و در سمت راست تصویر ایستاده است. رفیع قاسم در آن زمان همسر و سه فرزندش را به نقطه ای دورتر از مرز برده ولی خودش به شهرک بازگشته بود تا از خاک و خانه اش مراقبت کند. دهنوی در گفت وگویش با رفیع قاسم، از او پرسیده بود که صدای موشک ها، بمباران فسفری و پهپادی که شبانه روز بالای سرش درحال پرواز است، او را نمی ترساند که رفیع در جوابش گفته بود: «از مرگ نمی ترسم و خانه و خاکم را به هیچ عنوان ترک نمی کنم تا دشمن آنجا را بگیرد.» متأسفانه یک ماه قبل دهنوی خبر شهادت رفیع قاسم را دریافت می کند. او توسط موشک های رژیم صهیونیستی در همان منطقه ای که مانده بود، به شهادت رسید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.