مسجد «جعفری» در دیوار سمت راستش یک آبانبار دارد که موسپیدکردههای قدیمی مشهد آن را با اسم «موری» میشناسند. آبانبار موری هم دارای یک کتیبه است که در متن آن، نام «ناصرالدینشاه قاجار» بهوضوح خوانده میشود و نشان از همعصری این آبانبار با دوران تاجداری سلطان صاحبقران قاجاری دارد، اما ازآنجاکه آبانبار موری موقوفه مسجد است، بهنظر میرسد مسجد جعفری هم قدمتی برابر با نیمه دوم عصر قاجار داشته باشد؛ مسجد مهجوری که اینروزها در وضعیتی توصیفناپذیر، میانه کوچه سالاریمقدم (وحدت ۲۱) رها شده است.
ناگفته نماند که معماری مسجد پیش از تخریب، در طول زمان دستخوش تغییرات بسیاری بوده، آنچنان که آخرین مرمت صورتگرفته در آن مربوط به سال۱۳۵۷ خورشیدی است؛ بااینهمه این موضوع چیزی از ارزش تاریخی و هویتی آن کم نمیکند. درد ماجرا آنجا مضاعف میشود که بدانید این خانه خدا، سوای ارزش تاریخی، اکنون نهتنها ویرانهای بیش نیست، بلکه حرمتش هم نگه داشته نشده و مدتهاست به انبار ضایعات مشتی کارتنخواب و ضایعاتجمعکن تبدیل شده است.
ماجرا از یک روز داغ در اواخر مرداد شروع شد، وقتی گشتوگذار در کوچهپسکوچههای بافت قدیمی مشهد، من و همکارم را به خیابان وحدت ۲۱ رساند، جایی که کتیبه برجایمانده از آبانبار موری را خفته زیر لایههایی از رنگ زرد و سفید پیدا کردیم، درحالیکه چند مغازهدار، نرده حفاظ مغازههایشان را به آن تکیه داده بودند. بر بالای این کتیبه که دو بخش دارد و چند خط از متن حجاریشده بر آن خوانده میشود، یک عبارت عجیب حک شده است:
«سنگ لعنتنامه»؛ البته همه کتیبهها در متن خود، جملاتی دارای لعن و نفرین یا مدح و ثنا دارند ولی اکنون این سنگ تنها کتیبه با این عنوان در مشهد است که برایمان باقی مانده است. این موضوع سوای قدمت کتیبه، آنقدر جذابیت دارد که چندنفر از کسبه، وقتی کنجکاوی ما در خواندن متن روی سنگ را میبینند، جلو میآیند و یکیشان میگوید: «دوسه مرتبه پیش آمده است که عدهای با لباس پلیس یا مأمور شهرداری آمده و خواستهاند کتیبه را از جایش بردارند، اما ما که قدیمیِ اینجا هستیم، متوجه شدیم و وقتی پیگیری کردیم، فهمیدیم سارق هستند و به پلیس خبر دادیم.»
تقی بینش در کتاب «جغرافیای محلات مشهد» درباره ساخت آب انبار برای مصرف مساجد می نویسد:
«وضع زندگی قدیم ایجاب میکرده است که تأسیسات شهری و همگانی در کنار هم باشند و تشکیل مجموعه ای بدهند.
به همین مناسبت هر جا مسجدی ساخته میشده است، در کنارش آب انبار و حمام هم میساختهاند و حتی در گذشتههای دورتر،
هر محله غسالخانهای نیز متصل به این تأسیسات داشته است.»
در بخش اول این کتیبه که به نثر آمده، درباره شش باب مغازه توضیحاتی داده شده است که چندان خوانا نیست، اما میتوان کلماتی مانند بقالی و عصاری را در متن آن خواند. بخش دوم، اما منظوم و دارای چند بیت شعر است که برخی مصرعهای آن بهدلیل آسیبدیدگی، خوانده نمیشود ولی مضمون کلی ابیات چنین است:
«در زمان شهنشه دوران/ ناصرالدین شه [متن قابل خواندن نیست]/ شکرُ لِلَه که یافت این توفیق/ از در فیض قاضیالحاجات/ کربلایی حسن، به وجه حسن/ که به وی جمع بود این حسنات/ دید، چون این جهان دون، فانی است/ جز در دوست نیست راه نجات/ درِ بیتِ کرم گشود آخر/ بود، چون از قبایل بایات/ گشت بانیِ مسجد و برکه/ خضرِ دوران برای آب حیات/ شش دکان نموده وقف بر آن/ بهر آن تشنه کنار فرات/ ساخت تکیه به [متن خوانده نمیشود]»
ادامه این ابیات در زیر دیوار خاموش و ناخوانا باقی مانده است. با استناد به همین اندک نیز میتوان فهمید در گذشته چه مشاغلی در اینجا فعالیت داشتهاند و اجاره آنها به مصرف مسجد میرسیده است؛ مغازههایی که از قضا همچنان به همان سبک معماری قدیم با سقف کوتاه و گنبدیشکل در طبقه همکف مسجد وجود دارند و چندتایی نیز فعال هستند.
این کتیبه در شرایط بسیار بدی روی دیوار و بدون هیچ حفاظی رها شده است و ثبتملی نیز نیست، چون میراثفرهنگی معتقد است کتیبهها بهخودیخود دارای ماهیت میراثی نیستند و همیشه ذیل یک بنای تاریخی است که هویت پیدا میکنند؛ بناهایی که البته آنها هم فقط روی کاغذها ثبت میشوند و پسازآن دیگر هیچ اندیشه یا طرح و برنامهای برای نگهداری از آنها وجود ندارد. همین است که میبینیم هرچندوقتیکبار، بنایی (بهویژه خانهای تاریخی) صرفا با یک شکایت از ثبت خارج و در اندکزمانی تخریب میشود و جایش را پروژههای ساختمانی امروزی پر میکند.
به سمت مسجد جعفری که از نمای یک مسجد تاریخی، تنها یک در چوبی برایش باقی مانده است، برمیگردیم. از صاحب یکی از مغازهها که به سلمانی تبدیل شده است، درباره مسجد میپرسیم. میگوید از مسجد چیزی نمیداند و دوسالی بیشتر نیست که اینجا را اجاره کرده و سؤالهای بعدیمان را هم با «نمیدانم» پاسخ میدهد.
روبهروی مسجد یک سوپرمارکت قدیمی قرار داد. از صاحبش درباره مسجد سؤال میکنیم و میگوییم که دوازده سال پیش یکبار به اینجا آمدهایم. زمانی که مسجد و محرابش در طبقه اول فعال بود و یک سرایدار هم داشت. حرفهایم را با سر تأیید میکند و از دخل پیشخوان یک دستهکلید در میآورد و به سمت درِ چوبی مسجد میرود. در همان حال که کلید را داخل قفل میاندازد و میچرخاند، میگوید: «میبینید که خراب شده و چیزی از مسجد باقی نمانده است. اگر دوست دارید، میتوانید بروید و داخل را ببینید.»
وارد میشویم و از چند پله سنگی قدیمی بالا میرویم. اینجا را دوازده سال پیش دیده بودم، وقتی با عنوان خبرنگار شهرآرامحلهثامن کوچههای مشهد قدیم را در پی گرفتن گزارش قدم میزدم. آن روزها مسجد یک چهاردیواری دارای محراب، با سقف شیروانی بود که قسمتی از سقفش خراب شده و کتابهای قدیمی قرآن و ادعیهاش زیر خاک مانده بودند. مسجد حیاط کوچکی هم داشت؛ حیاطی که اکنون زیر خروارها زباله و بوته علف هرز، دیگر نشان ندارد.
در سمت چپ مسجد هم در گذشته، یک اتاق بیدر وجود داشت که پردهای گلدار حائلش بود؛ جایی که سرایدار جوان مسجد و همسرش در آن زندگی میکردند. امروزه از آن اتاق یک چهاردیواری فرسوده باقی مانده که به انبار ضایعات تبدیل شده است. همهچیز در نگاه نخست نشان میدهد که یک یا چند ضایعاتجمعکن هرروز به اینجا رفتوآمد دارند و وسایلشان را هم اینجا میگذارند. از محراب مسجد و سقف شیروانی و پنجرههای چوبی سبزرنگ دوازده سال پیش هم دیگر اثری وجود ندارد؛ چون حالا این قسمت مسجد کاملا تخریب و تبدیل به پشت بامی پر از زباله شده است.
درباره این مسجد دو موضوع مطرح است؛ نخست بحث شرعی آن است و اینکه چرا چنین بنایی با وجود داشتن موقوفه و درآمد باید به این وضعیت دچار شود و دوم آنکه این مکان، سوای مسجد، یک بنای دارای ارزش و جایگاه تاریخی و میراثی است و دارای آبانباری است که هرگز اکتشافی در آن صورت نگرفته است. درش را بسته و به احتمال زیاد پر کردهاند. خود آبانبار هم دارای ارزش تاریخی است و میتواند احیا شود؛ حتی میتوان کتیبه را برای حفاظت بیشتر به داخل آبانبار برد و برایش جایگاه و محفظه ساخت.
این موضوع سبب رونق گردشگری منطقه نیز خواهد شد. درست است که بنای نخستین مسجد در دورههای مختلف تاریخی بسیار تغییر کرده، اما از متن کتیبه مشخص است که مغازههای آن از ابتدا به همین شکل بوده است. اصناف مختلفی در اینجا رونق داشتهاند و میشود دوباره همان اصناف را فعال کرد و روی آن مطالعات پژوهشی و تاریخی انجام داد.
همین دو مسئله سبب میشود با روابطعمومی اداره اوقاف و امور خیریه استان خراسانرضوی تماس بگیریم و ماحصل مشاهداتمان را برایشان بازگو کنیم. با خوشرویی پاسخ میدهند و فرصتی میخواهند تا پرونده مسجد را پیدا کنند. یکیدو ساعت بعد هم تماس میگیرند و در نهایت تصمیم گرفته میشود که تا صبح روز دوشنبه، ۲۹ مرداد، بههمراه گروهی از عکاسان و خبرنگاران روزنامه شهرآرا، از مسجد بازدیدی حضوری داشته باشند.
صبح روز دوم، ساعت ۸:۳۰صبح در کوچه سالاریمقدم هستیم. محسن انوشیروانی (مسئول روابطعمومی ادارهکل اوقاف خراسانرضوی) و حجتالاسلاموالمسلمین سیدعبدالحمید رحمانی (رئیس اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه۳ مشهد) نیز حضور دارند. دکتر جواد نواییان رودسری که بهعنوان کارشناس دعوت شده هم قبول زحمت کرده و آمده است. متن کتیبه موری توسط این کارشناس تاریخ مشهد، برای مسئولان اوقاف خوانده و وضعیت مسجد دوباره شرح داده میشود. دقایقی بعد کلیددار مسجد هم میآید و ضمن باز کردن در، همه مشکلات مسجد را با رئیس اداره اوقاف ناحیه۳ و روابطعمومی این سازمان در میان میگذارد.
حجتالاسلاموالمسلمین رحمانی نخست با اشاره به کتیبه آبانبار موری میگوید که در مرحله اول پیگیر جابهجایی کتیبه میشوند و حتما این سنگ را برای مرمت و خواندن متن کامل به مرمتگران اداره اوقاف خواهند سپرد و جایی هم برای نگهداری آن در موزه اوقاف در نظر خواهند گرفت.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه۳ مشهد درباره وضعیت مسجد و مشکلات ایجادشده برای آن، با اشاره به اینکه از چندماه پیش پیگیر مشکلات مسجد جعفری است، نیز چنین توضیح میدهد: «اکنون باتوجهبه وضعیت مسجد، بنای آن استفادهپذیر نیست و در معرض تخریب است.
برای رفع مشکلات آن نخست باید وضعیت موقوفات و دیگر رقبات آن تعیین تکلیف شود؛ زیرا هیئتامنای مسجد این مغازهها را در طول زمان بهصورت سرقفلی واگذار کرده است و این موضوع درآمدزایی برای مسجد را با دردسرهایی همراه کرده است و ما در حال پیگیری مباحث حقوقی آن هستیم.
قراداد اولیه را هم درهمین باره با شهرداری منطقه ثامن تنظیم کردهایم و مذاکراتی را با چند خیر انجام دادهایم که اگر تحقق پیدا کند، تا یک ماه دیگر پروژه بازسازی مسجد را کلید خواهیم زد. اداره اوقاف پایکار احیای دوباره این مسجد تاریخی که با فاصله بسیار کمی از حرممطهررضوی قرار دارد، هست و امیدواریم که بهزودی اتفاقهای خوشی برای آن رقم بخورد.»
نوائیان| سنت حسنه وقف نهفقط از باب «تسبیل منافع» و هزینه درآمد موقوفه در مسیر خواست واقف اهمیت دارد، بلکه میتواند -هرچند بهصورت ناخواسته- سهم مهمی نیز در حفظ میراثفرهنگی داشته باشد. با تکیه بر سنت وقف، هرگونه تغییر و تبدیل در اصل موقوفه، مستلزم شرایط خاص و مقررات ویژهای است که در احکام شرع انور و قوانین موضوعه کشور، منعکس شده است و حفظ و نگهداری اصل موقوفه، حتی بر موضوع وقف ارجحیت دارد.
مفهوم این ویژگی در سنت وقف، بقای حداکثری موقوفههاست؛ بااینحال ظاهرا این شیوه قانونی و شرعی نتوانسته است درباره «مسجد جعفری» نقش ویژه خود را ایفا کند؛ مسجدی در خیابان «وحدت۲۱» (کوچه شهید سالاریمقدم) که این روزها حال خوبی ندارد. این مسجد قدیمی که ساخت آن، طبق کتیبه موجود در ورودی آبانبار تخریب شدهاش، به دوره ناصرالدینشاه باز میگردد، ظاهرا آخرین بار در سال۱۳۵۷ خورشیدی، تعمیر شده و پسازآن، نهفقط رنگ مرمت مجدد را به خود ندیده، که ره به سوی خرابی و انهدام پیموده است.
این در حالی است که مسجد جعفری، مانند برخی مساجد شهر ما که بهدلیل فقدان موقوفه، در تأمین هزینههای جاری خود دچار اشکال میشوند نیست و باز هم براساس کتیبه بنا، شش دکان احداثشده بر روی زمین مسجد جعفری، در زمره موقوفههای این مسجد قدیمی قرار میگیرند که باید درآمد حاصل از اجاره آنها، صرف نگهداری و مرمت مسجد شود. باوجوداین امروزه مسجد جعفری بهطورکلی تخریب شده است، اما مغازههای وقفیاش همچنان باقی هستند. اینکه چرا در چنین موردی، سنت حسنه وقف به داد بنای تاریخی نرسیده و آن را از تعرض و تخریب مصون نگه نداشته است، به شکافهای حقوقی موجود در قوانین موضوعه ما بازمیگردد.
براساس قانون و شرع، فروش موقوفه جایز نیست و تغییر وضعیت آن -در اصطلاح حقوقدانان تبدیل به احسن کردن موقوفه- نیازمند حکم حاکم شرع است. بهاینترتیبب دکانهای وقفی مسجد جعفری قابلانتقالبهغیر نیستند. پس شکاف حقوقی کجاست؟ معضل موقوفههای مسجد جعفری و بلکه بسیاری از موقوفههای شهر مشهد و ایران در مفهومی به نام «سرقفلی» یا «حق پیشه و کسب» ریشه دارد.
ظاهرا در چنین موقوفههایی، متولی یا متولیان -در اینجا هیئتامنای مسجد- میتوانند درباره واگذاری سرقفلی مغازهها تصمیم بگیرند و در این زمینه مانع و رادعی در مقابل ندارند؛ بهدیگرسخن این ادعا مطرح است که بهدلیل صراحتنداشتن قانون و شرع در منع واگذاری سرقفلی یک موقوفه به مستأجر آن، میشود ملک موقوفه را در قالب سرقفلی به مستأجران واگذار و تنها در قبال اصل مالکیت ملک، وجهی را بهعنوان اجاره دریافت کرد که براساس عرف، مبلغ شایانملاحظهای نیست و کفاف هزینههای مسجد را نمیدهد.
در برابر این ادعا، البته میتوان استدلالی حقوقی را پیش کشید که خوب است محاکم قضایی به آن توجه و راه را برای حفاظت از موقوفههایی از این دست و احیای آنها باز کنند. در دعاوی حقوقی، برخلاف دعاوی کیفری، تفسیر «موسّع» از قانون جایز است؛ به دیگر سخن هم وکیل، هم قاضی میتوانند در تفسیر قانون تاآنجاکه به اصل آن آسیبی وارد نکند، اقدام کنند.
حال اگر وقف را «حبس مال و تسبیل منافع» بدانیم و مال را در معنای اعم «مال غیرمنقول» فرض کنیم، آیا حق «سرقفلی» یا همان «پیشه و کسب» به عنوان بخشی از ملک غیرمنقول وقفشده محسوب نمیشود؟ پیداست که میتوان این استدلال را صحیح دانست و واگذاری این حق را بهعنوان بخشی از مالِ موقوفه به رسمیت نشناخت و گریزگاهی را که باعث آسیبرساندن به مکانهای تاریخی و ارزشمندی همچون مسجد جعفری میشود، مسدود کرد.
بهنظرمیرسد که مشکل حقوقی موجود در بهرهبرداری از موقوفههای این مسجد، در بسیاری از مساجد و اماکن وقفی دیگر هم مصداق پیدا میکند. رفع این معضل عزمی جدی و البته ملی میطلبد تا گره از کار فروبسته بگشاید و امید به احیای مساجد و اماکنی همچون مسجد جعفری را زنده کند.