تولد و گذران سه دهه عمر در مشهد باعث شده است اطلاعات استاد علامه محمدرضا حکیمی بهعنوان یک فرد حوزوی درباره این شهر، چه از منظر شخصیتشناسی و چه جریانشناسی وقایع و رویدادهای مشهد در دهه ۲۰ تا اواخر ۴۰ قرن ۱۴خورشیدی، بسیار غنی و ارزشمند باشد تاجاییکه میتوان ادعا کرد بازخوانی آنچه او درباره مشهد گفته است تاحد بسیاری مخاطب را با افراد و حلقههای دینی این شهر در این بازه زمانی آشنا میکند. او در نوشتههای گوناگون خود بهدرستی به معرفی افراد و شخصیتهای تأثیرگذار فکری و البته ادبی مشهد پرداخته است. آنچه در ذیل میخوانید برشهایی از نوشتههای او درباره جریانهای اسلامی و ادبی نزدیک مشهد در نیمه اول قرن گذشته است.
محمدرضا حکیمی باتوجهبه آشنایی کاملی که با استاد محمدتقی شریعتی، دکتر علی شریعتی و طاهر احمدزاده و سایر بنیانگذاران «کانون نشر حقایق اسلامی» داشته، یکی از بهترین توصیفهای خود از تشکلهای فرهنگیسیاسی مشهد و شخصیتهای تأثیرگذار این شهر را به این کانون اختصاص داده است. او در صفحات ۲۴۵ تا ۲۵۰ کتاب «سه یار خراسانی در انقلاب» چنین نوشته است:
«کانون نشر حقایق اسلامی، پایگاهی فکری در خطه خراسان بود و همه چشمها به آن دوخته [شده بود]. نهتنها جوانان و دانشجویان، بلکه شماری از طلاب و روحانیان جوان نیز گمشده خود را در کانون میجستند. در آنجا سخن از حقایق اسلامی بود؛ از اسلام ارتجاع زدوده و بیپیرایه، از قرآن و نهجالبلاغه، از خدای عادل و جامعه عادل. استاد محمدتقی شریعتی مؤسس این کانون بود و، چون چراغی سراسر خراسان را نور میپاشید. وی فعالیتهای دینی خود را از آموزشو پرورش آغاز کرد و پس از شهریور۱۳۲۰ با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی، دامنه فعالیت را بگسترد و به سطح جوانان و دانشجویان کشاند.
به کانون هم قناعت نورزید، بلکه جلساتی سیار در شهر برقرار کرد و از این کوی به آن کوی میرفت و جوانان را به دین خدا فرا میخواند و شبهات را پاسخ میگفت. دکترعلیشریعتی در محضر چنین پدری بالید و چنانکه خود میگفت پدرش نخستین سازنده ابعاد روحش بود و آنچه را باید سالها با کوششهای مداوم میآموخت، ساده و رایگان از پدرش آموخت. با چنین پشتوانهای خیلی زود به برگوبار نشست و راه پدر را ادامه داد.
دکتر شریعتی «خانه گلین علی و فاطمه» را -به تعبیر مکرر خودش- با چیزی عوض نکرد. از جمله اموری که شریعتی خوب آنها را شناخت و شناساند، شخصیت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت فاطمه (س) و امامحسین (ع) و حضرت زینب (س) بود؛ سلاما... علیهم. با همه کوششها و مجاهدتهای شیعه که عاشورای حسینی زنده بماند، شخصیت دوم عاشورا ناشناخته بود و مقام واقعی بانوی بزرگ کربلا، حضرت زینب (س) چنانکه باید تبیین نشده بود.
در عزاداریها و نوحهسراییها، تصویری که از آن حضرت نشان میدادند، بیشتر در این حدود بود که «از حرم تا قتلگاه زینب (س) صدا میزد حسین (ع)» و یا آن بانوی حماسه و استقامت را منفعل و مضطر میخواندند و میگفتند: «زینب (س) مضطرم، الوداع، الوداع، مهربان خواهرم، الوداع، الوداع» و آیا همین بود زینب (س)؟ زینب رسالت، زینب شهادت، زینب عدالت و زینب مقاومت؟ اما دکتر شریعتی تصوری دیگر از حضرتزینب (س) داشت و تصویری دیگر از آن بانوی حماسه ارائه کرد و با قدرتی که در تعبیرسازی داشت، با ادبیاتی جدید به فرهنگسازی پرداخت و از جمله این سخن را از خود به یادگار گذاشت: «آنها که رفتند، کاری حسینی کردند و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدیاند.»
و رشید بیضون رئیس مجلس لبنان در مشهد
دیگر مجموعهای که فعالیتهای دینمدارانهاش در مشهد بهشدت موردتوجه مرحوم حکیمی قرار گرفت «انجمن پیروان قرآن» بهمدیریت حاجعلیاصغرعابدزاده بود. البته از نگاه وی عمده فعالیتهای این تشکل در نخستین مهدیه ایران خلاصه شده بود و او در توصیف انجمن بیشتر به معرفی مهدیه و فعالیتهای انجامشده در آن پرداخته است. حکیمی در صفحات ۱۸۸ تا ۱۹۱ کتاب «عقل سرخ» آورده است: «حاجی عابدزاده در همان سال ها، انجمنی دینی به نام «انجمن پیروان قرآن» تأسیس کرد که دارای شعبههایی بسیار (ظاهرا شصت شعبه) شد.
او سپس از سرمایه شخصی خود به ساختن بنای مهدیه (در محله خیابان علیای مشهد، کوچه شمالی باغ نادری) اقدام کرد. این بنا بهدلیل انتسابش به ساحت قدس حضرتولیعصر، حجه بنالحسنالمهدی «عج»، موردتوجه خاص تودهها قرار گرفت و رونقی ویژه یافت. در این بنا شبها کلاسهای درس عربی دایر بود تا کسانی که میخواهند از ادبیات عرب و زبان «قرآنکریم» آگاه شوند و روزها فرصتی ندارند، شبها در این محل حاضر شوند و به تحصیل بپردازند و چنین هم بود و بسیاری در آنجا عربی آموختند و از وجود این بنای مذهبی بهرهمند گشتند.
در بنای «مهدیه» مراسم مذهبی نیز برگزار میشد، از جمله مجلس عزاداری ایام عاشورا عصرها که مردم بسیاری، از طبقات مختلف، در آن شرکت میکردند و بسیار باشکوه و باعظمت برگزار میشد و خود حاجی عابدزاده که منبری و سخنوری توانا نیز بود، به منبر میرفت و موعظه میکرد و گاه مرحوم مغفور، حاج عبدالرضا غنیان (از شخصیتهای دینی محترم و متعهد مشهد مقدس و از امنای آستانقدس پس از انقلاب که سال۱۳۷۰خورشیدی درگذشت) که در آن ایام از برجستهترین اعضای انجمن مزبور و از یاران نزدیک حاجی عابدزاده بود، با صوتی خوش و با وقاری خاص، به خواندن مرثیه میپرداخت.
شبهای شنبه نیز جلسهای در «مهدیه» برپا بود که حاجی عابدزاده خود در آن جلسه سخنرانی مختصری میکرد و شرکتکنندگان این جلسه اغلب اعضای خود انجمن بودند. در بنای «مهدیه» گاهگاه در اوقات مناسب، اطعام نیز میشد؛ همچنین از طریق انجمن و مرکز «مهدیه» گاه به محرومان اعانههایی داده میشد. لیکن مشهورترین مراسم مذهبی که در بنای «مهدیه» برگزار میگشت و آوازهای وسیع نیز داشت، جشن باشکوه نیمه شعبان بود.
اعضای انجمن که بسیار بودند، شاید بیش از یک ماه برای آمادهسازی «مهدیه» تلاشی گسترده میکردند و این بنای بزرگ را از دهنه وسیع کوچه که به خیابان متصل بود (خود کوچه پهن و باروح بود و درختان کهن اِشْن و چنارهای باغ نادری بر صفای آن میافزود)، تا انتهای «مهدیه» که مسیری و مساحتی بسیار بود، به صورتی مجلل و به سبک چراغانیهای سنتی (طاق نصرت و تزییناتی از این گونه) با انواع آرایهها میآراستند و آماده میساختند. سپس با پخش دعوتنامههایی آبرومند، طبقات مختلف مردم به این جشن عظیم دعوت میشدند.
پذیرایی در چندین نوبت، با کیفیتی بسیار خوب و بسیار محترمانه انجام مییافت و از عصر روز چهاردهم ماه شعبان آغاز میگشت؛ سپس شب عید بعد از نماز، و روز نیمه شعبان، صبح و عصر و شب و همین گونه تا چندین نوبت و در هر نوبت طبق دعوتنامههایی که توزیع شده بود، یک صنف و یکدسته از مردم شرکت میکردند و پذیرایی میشدند: فرهنگیان، دانش آموزان دبستانها و دبیرستان ها، روحانیون، بازاریان، ارتشیان، کارمندان، ورزشکاران و. در ضمن پذیرایی وزین و محترمانه، سرودهای مذهبی بسیار زیبا، با صوت پرلطف نوجوانان تمریندیده خوانده میشد. از جمله مربیان این دانشآموزانِ سرودخوان، مرحوم دبیر فاضل و متعهد، شهید حسین آستانه پرست بود که در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب به شهادت رسید.
به هنگام آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری مرحوم آیتا... کاشانی (م:۱۳۴۰ش) و مرحوم دکترمحمدمصدق (م: ۱۳۴۶ش)، بنای «مهدیه» مرکز فعالیتهای بسیار گسترده و مؤثر گشت. این نهضت در مشهد مقدس بهطور عمده از مسجد گوهرشاد آغاز شد و بهوسیله روحانیون قوام یافت و سپس «جمعیتهای مؤتلفه اسلامی» تشکیل گردید و بسیاری از هیئتهای مذهبی و انجمنها و جمعیتها در این ائتلاف شرکت کردند.
استاد محمدتقیشریعتی و یارانشان و اعضای «کانون نشر حقایق اسلامی» نیز که در نهضت شرکت داشتند به ائتلاف پیوستند و این ائتلاف عظیم بهوسیله استاد محمدتقیشریعتی (م: ۱۳۶۸) و مرحوم حاجعلی اصغر عابدزاده (م: ۱۳۶۵) و دیگران رهبری میشد و بنای «مهدیه» با درخششی خاص مرکز این نهضت بزرگ در خراسان بود؛ همچنین در حدود سال۱۳۳۲ که شهید بزرگوار حضرت «سیدمجتبی نوابصفوی» (ش: ۱۳۳۴) با چند تن از فداییان اسلام به مشهد مشرف گشت وبه بنای مهدیه وارد شد.»
مرحوم حکیمی باتوجهبه اینکه سالها در حوزه مشهد درس خوانده و نزد بسیاری از بزرگان این حوزه شاگردی کرده بود، در یکی از نوشتارهای خود به معرفی بزرگان حوزه مشهد در چهار دهه نخست قرن چهاردهم خورشیدی پرداخت و بدینگونه بهنوعی جایگاه این مجموعه را در بهبود شرایط دینی جامعه ایرانی نشان داده.
او صفحات ۴۹ الی ۵۲ کتاب «متأله قرآنی» را که در اصل در وصف میرزامهدیاصفهانی است، به معرفی بزرگان حوزه مشهد اختصاص داده و آورده است:
«در آن سالها، چنانکه اشارهای گذشت، حوزه علمیه مشهد مقدس رضوی مملو بوده است از علم و عالمان و فکر و متفکران و بحث و بیان و تحقیق و تبیان... و منبرهای تدریس مفتخر و حوزههای درس منور به وجود بزرگانی چونان آقابزرگحکیمشهیدی، حاجیفاضل (حکیم) خراسانی، آشیخاسدا... عارفیزدی، آمیرزامهدیشهیدی (فرزند آقابزرگحکیم، مدرس فلسفه)، آمیرزاحمدآقازاده کفایی (مدرس خارج کفایه در سطحی بالا) حاجمیرزا احمدمدرسیزدی، حاجآقا جلالمدرس (خوشنویس)، آمیرزاعبدالجوادادیبنیشابوریاول (مدرس مشهور و بزرگ ادبیات و مربی فاضلان)، میرزا محمدباقر مدرسرضوی (پدر استادسید محمدتقی مدرسرضوی)، شیخحسنادیبهروی (مدرس مشهور ادبیات)، []حاج شیخمحمودحلبیخراسانی، آشیخ مرتضیآشتیانی (عالم بزرگ)، آمیرزاجوادآقاتهرانی (صاحب میزان المطالب و...) [..]حاج سیدابوالحسنحافظیانمشهدی (از بزرگترین صاحبنفسان و استادان کممانند روزگار در علوم غریبه و اسرار خفیه)، حاجشیخحسینبجستانی (مدرس متون فقهی)، حاجسیدجوادخامنه ای، حاجسیدهاشمنجفآبادیمیردامادی (صاحب تفسیر)، حاج سیدصدرالدینصدر از مراجع شیعه که در سالهایی چند که در مشهد مقدس ساکن بودند، از معتقدان و علاقهمندان به میرزای اصفهانی بودند. (این بنده ناتوان خدا، به نام مبارک آیت ا... العظمیصدر، پدر دو نور نیر، حاج رضا صدر و امام موسی صدر، ذکر این عالمان را در این مقدمه بهپایان میبرم. اینان عالمانی بودند که در حوزه رضویه خراسان معاصر میرزا حضور داشتند و...»
نکته مهمی که از این نوشتار میتوان برداشت کرد جایگاه علمی این افراد درحوزه، از منظر مرحوم حکیمی است. وی با ذکر تخصص هرکدام از این بزرگان، پس از بیان نامشان نشان داده که در آن دوران حوزه مشهد میزبان همه اندیشههای مختلف موجود در حوزه فرهنگیسیاسی اسلام بوده است.
اما مرحوم حکیمی در کنار ذکر محافل و مجامع بزرگ اجتماعی و حوزوی وقت مشهد باتوجهبه قریحه شاعری و ادبی که داشته بزرگترین محفل ادبی وقت شهر را هم فراموش نکرده است. او برهمیناساس صفحات ۲۰۱ تا ۲۰۶ کتاب «عقل سرخ» را به معرفی «انجمن ادبی سرگرد نگارنده» اختصاص داده و آورده است: «معلوم بود که ثبوت انجمن در یکجا بهتر بود، هم برای خود ما و هم شاعران دیار دیگر که همیشه میتوانستیم بدون تغییر راه و نشانه در آنجا حاضر شویم. شاعران دیار دیگر نیز میتوانستند با یک بار راهنمایی و حضور در جلسه در هر سفر خراسان به انجمن سر بزنند.
این خواسته آن روز و روزگار اهل انجمن بود تا شور و همت مردی شاعر و شعردوست و شعرشناس، آن را به سامان کرد و همه را به ترک سیارگی انجمن و ثابت بودن آن در منزل خویش فراخواند و دوستان به محفل نگارنده رو کردند و کانونی آکنده از صفا و حدیثهای ذوق و ادب و شعر و شاعری برپا داشتند؛ جلسهای که به هر هفته یک بار تشکیل شود، سریعالعود است که گویی هر شب است بهعلت زود گذشتن ایام و این همان همت بود که چنین به پای بود، بیهیچ تردیدی یا اظهار فتوری. جلسه انجمن همیشه از ساعت۷بعدازظهر روزهای شنبه تشکیل مییافت و تا ساعت۹ به رسمیت باقی بود و بسیار میشد که دوستان تا ساعت۱۰ و بیشتر نیز نشسته بودند و همان داستانها در میان بود.
انجمن هم اعضای ثابتی داشت، هم اعضای متبدّلی. شاعران سایر شهرها که در فصول مختلف سال -بیشتر در فروردین و مرداد و شهریور- به خراسان میآمدند نیز شرکت میکردند و هم برخی از شخصیتهای علمی دیگر و هم گروهی از استادان و سالخوردگان راه. علاقه ما به فردوسی-معبد حماسههای کهن- نیز نام شکوهیاد او را بر سرلوحه انجمن کشید و انجمن ادبی فردوسی همان بزم ادبی باصفا و پرشوری بود که در سامان نگارنده به پا میگشت. دگر انجمن دایر بود و با رونق گرم بود و گرم، همه میرفتیم، در هر فصلی و هرگونهای که بود. [..]شکل قاطع حضور دوستان در انجمن یادکردنی است و ستودنی که از سببهای عمده بقا و استمرار انجمن شد که تا این هنگام نیز ادامه یافته است.
[..]و این، کاری بود که بسیار اصولی و ثمربخش و فنی و قریحهپرور در میان همان صفای طبیعی انجمن عملی میگشت و از ذوق، تشخیص، معلومات و دید و دریافت اعضای ذیصلاح بهرهیابی میشد و از اینجا بود که از این محفل پربرکت بهرهها اندوخته و چیزها آموخته شد و نگارنده را حقی بزرگ بر همگان لازم آمد و معلوم است که حقیقتها و واقعیتها چندان ملازم اعتراف کسان نیستند، گو اینکه همه بدین امر اقرار دارند، به پاس حقشناسی و فضیلت.
از چند سال پیش، قصد دیگری خود را در انجمن به میان افکند که رسالهای شامل برخی از آثار اعضای انجمن گرد و پراکنده گردد و چهبسا که از طرف دوستان و شاعران دیگر و آبادیهای دیگر، این کار را از ما میخواستند و تأکید میکردند، اما هرطور بود این اقدام روبهراه نگشت، تا در این آخر که همت دو تن از عزیزان «شعر امروز خراسان» را فرا کرد و در آن کتاب برخی از شعر انجمنیان نیز عرضه گشت.»