به گزارش شهرآرانیوز؛ در یکی از خیابانهای شهر راه میروی که یک نفر که شاید ظاهرش با بقیه آدمهای این شهر خیلی فرقی نمیکند، آهسته میگوید: «تو رو خدا کمکم کن؛ پول ندارم غذا بخرم». کمی آنسوتر، دیگری را میبینی که برای تهیه دارویی که مدعی است توان خریدش را ندارد، طلب پول میکند.
سر چهارراه، پشت چراغقرمز، غیر از آن پیرمردی که دود اسپندش، هوا را غبارآلود کرده است و آن پسربچهای که شیشهپاککنبهدست با شیشه جلوی یکی از خودروها کلنجار میرود، خانمی را هم میبینی که دستش را بهسوی خودروهایی که شیشهشان پایین است، دراز کرده است تا شاید کمکی نصیبش شود. گوشی موبایلت را برمیداری و میخوانی: «یک متکدی مسن با حدود ۱۶ میلیون تومان وجه نقد در محدوده حرم مطهر رضوی دستگیر شد»؛ خبری که احتمالا مشابهش را پیشتر هم شنیده باشی، آنهم نهفقط از مشهد، بلکه از گوشهوکنار کشور.
هستند آدمهایی که درواقع نیازمند نیستند، اما با «محروم نمایی» سبب میشوند دل رحیم شهروندان به حالشان بسوزد و کمکشان کنند. به گفته مهدی ابراهیمی، معاون اجتماعی و مشارکتهای سازمان اجتماعی وفرهنگی شهرداری مشهد، سال گذشته بیش از ۴ هزارو۷۰۰متکدی در این شهر شناسایی شدند که ۷۵درصدشان مرد، ۱۹درصدشان زن و ۶درصدشان هم کودکان با سن کمتر از ۱۸سال بوده اند.
او به تازگی آمار امسال را هم این طور اعلام کرده است: از ابتدای سال جاری، هزارو۷۰۰متکدی از معابر و چهارراههای سطح این کلان شهر جمع آوری و به مرکز رسیدگی به آسیب دیدگان اجتماعی منتقل شده اند. هزارو۲۵۵نفر از این تعداد مرد و مابقی زن هستند. بیش از سی چهارراه در مشهد شناسایی شده است که حضور متکدیان در قالب گل فروش، اسپنددودکن و... در آن ها، بیشتر از سایر معابر است. در این چهارراهها مردم بیشتر از سایر معابر به متکدیان کمک میکنند و رابطه کمک مردم و حضور بیشتر متکدیان، معنادار است. در بین متکدیان، مرد زن نما، مرد معلول نما و زنان با عروسک به جای نوزاد دیده میشود که با این شگردها از احساسات نوع دوستی مردم و زائران سوءاستفاده میکنند.
ابراهیمی مهمترین معضل متکدیان مشهد را اعتیاد و طردشدن از خانواده دانسته و تأکید کرده است که در مرحله سامان دهی، با وجود تمایل دستگاهها و نهادهای حمایتی، امکان خدمات رسانی اجتماعی بسیار سخت است. متکدیان علاقهای به شغل و کار ندارند و درآمد تکدیگری و زباله گردی را بیشتر از کارگری میدانند.
به گفته ابراهیمی، طبق مصوبه شورای عالی اداری مصوب سال۱۳۷۸، وظیفه شناسایی، جمع آوری و انتقال متکدیان به مرکز رسیدگی به آسیب دیدگان اجتماعی و تأمین و تجهیز مرکز به عهده شهرداریها و سامان دهی به عهده سازمانهای اجتماعی است، اما برای کاهش تکدیگری، به کمک و مشارکت مردم و زائران نیاز است و در غیر این صورت، چرخه باطل جمع آوری و حضور مجدد آنان برای تکدیگری ادامه خواهد داشت.
نکته جالب توجه و البته تأسف آور در گفتههای معاون سازمان فرهنگی واجتماعی شهرداری مشهد این است که متکدیان در مناسبتهای مذهبی از سایر استانها و شهرها به مشهد میآیند و مقصدشان اطراف حرم امام هشتم (ع) است.
البته همه متکدیان آنهایی نیستند که در خیابانها و سر چهار راهها میبینیم؛ دسته دیگرشان آنهایی هستند که فقر را در خانه خود به نمایش میگذارند تا ترحم بخرند. بگذارید واضحتر بگویم؛ مقصود از این دسته، همان نیازمندانی هستند که بیشترشان زیر چتر حمایتی مؤسسات خیریه و دستگاههای حمایتی قرار گرفته اند و از هر نوع کمک خیراندیشان استقبال میکنند؛ آنهایی که برخی شان به دریافت صدقه عادت کرده اند، اما وقت کار کردن که میرسد، از پذیرش پیشنهاد کار همین دستگاهها و مؤسسات خیریه شانه خالی میکنند، چرا؟ چون به نوعی راحت طلب شده اند. وقتی صدقه میرسد، کار چرا؟
با این حال برای اینکه از سایه این چتر حمایتی محروم نشوند، همواره اظهار فقر میکنند و آن را به نمایش میگذارند تا حمایتها و کمکها قطع نشود. اگرچه دستگاههای حمایتی و نیز مؤسسات خیریه میگویند که اگر فرد تحت پوشش از پذیرش کار خودداری کند، از چرخه حمایتی خارج می شود و تعداد این افراد هم زیاد نیست و ما هم نمیخواهیم بدبینانه به ماجرا نگاه کنیم، اما هستند چنین افرادی حتی اگر اندک.
محمد رمضانیان، پژوهشگر مشهدی که درباره چرایی نمایش فقر و کارگریزی برخی مددجویان تحت حمایت مؤسسات خیریه، تحقیق کرده و از سال ۱۳۸۰ عضو هیئت مدیره یکی از خیریههای مشهد بوده است، پیشتر در باره مشاهدات عینی خود به شهرآرا گفته بود: مددجوهایی داشتیم که از شدت احتیاج، نانشان را از نانوایی قرض میگرفتند، اما وقتی شغلی معرفی میکردیم، نمیپذیرفتند. یکی و دو تا هم نبودند.
مشکل، یک خیریه و دو تا نیست. به اوقاف، کمیته امداد و خیلی از خیریهها سر زده ام. همه با این مسئله مواجهند؛ با گروهی کارگریز. عاملی فرهنگی میتواند منشأ کارگریزی باشد؛ یک دلیل، فراوانی خیریهها و بی برنامگی آن هاست. دلیل دیگر میتواند افسردگی مددجوها باشد که انگیزه کار در آنها را از بین برده است. مددجویی که میل به کار ندارد، بی استعداد نیست. هنر این است که علت بی میلی اش پیدا و درمان شود.
تکدیگری در جامعه ما، هم آسیب اجتماعی است و هم جرم. تردیدی نیست که نیت هر شهروند از کمک به نیازمندان، خیر است و این کارش هم از روی خیرخواهی، اما این خیرخواهی وقتی بجا نباشد، آسیب میآفریند. انتشار اخبار اهدای بستههای معیشتی و کمک هزینههای تحصیل و ازدواج تمامی ندارد؛ یعنی نیازهای این حوزه هم قرار نیست به صفر برسد یا کم شود؟
اگرچه آمار دقیق و جامعی از خیریههای شهر وجود ندارد، همه میدانیم که تعداد این خیریهها کم نیست و ازسوی دیگر، خیران هم همیشه پای کار بوده اند، با این حال یک جای کار میلنگد که با وجود فعالیت خیران در زمینههای مختلف، هنوز در شهر فقیر داریم؛ چه آنها که سر چهارراهها و در خیابانها کمک طلب میکنند، چه آنها که با نمایش فقر نمیخواهند چتر حمایتها از سرشان برداشته شود.
این ماجرا البته جنبه دیگری هم دارد که همان چگونگی نمایش فقر است. فصلنامه ترجمان علوم انسانی در یکی از شمارههای خود، به انتشار ترجمه مقالهای از هافینگتون پست در همین باره پرداخته و با انتقاد از شیوه نمایش فقر در رسانهها نوشته است: فقر هم از مشکلات فردی ناشی میشود و هم از مشکلات نظام مند؛ یعنی هم شرایط شخصی و هم نظامهای اجتماعی و قضایی که همگی از دو حالت خارج نیستند: یا فقرا را توانمند میسازند یا شرایطشان را تداوم میبخشند. اما هرزه نگاری فقر، مقوله فقر را صرفا به مثابه رنج مشاهده پذیر و ناشی از نبود منابع مادی تعریف میکند.
هرزه نگاری فقر به صدقه میانجامد نه کنشگری؛ مردم صدقه دهنده میشوند، نه مدافع حقوق. هرزه نگاری فقر نه میتواند درکی عمیقتر از معضل فقر ایجاد کند نه تغییرات ساختاری لازمی را به وجود آورد که برای کار اساسی درباره این معضل باید صورت بپذیرد. هرزه نگاری فقر میگوید هم معضل و هم راه چاره در منابع مادی ریشه دارند و مسئله فقر را میتوان با یک تماس تلفنی ساده یا صدقه ماهانه حل کرد. اما واقعیت این است که رسیدگی درست به فقر، مستلزم توانمندسازی فقرا به شکلی است که بتوانند اجتماعات خود را متحول سازند.
البته این نکته را هم بگویم که اینجا، مسئله مدنظر فارغ از مسائل اقتصادی است که براساس آمار رسمی، سبب کاهش سطح رفاه اجتماعی شده است. ما صرفا از چرایی رفتار آنهایی میگوییم که میتوانند فقیر نباشند یا دست کم امکان فراهم کردن زمینه کار و فعالیت اقتصادی برایشان فراهم است تا خودشان هم کمک حال خود و خانواده شان باشند، اما به هر دلیلی زیر بار آن نمیروند؛ دلایلی که البته گاهی شکل «بهانه» به خود میگیرد. به اذعان خود خیران، برای برخی از این مددجویان امکان کار در کارگاه خیاطی فراهم است، اما امتناع میکنند یا به برخی دیگرشان پیشنهاد شده است که به عنوان نگهبان یک ساختمان یا بانک، فعالیت و درآمد کسب کنند، اما بازهم زیر بار نرفته اند.
یکی از دلایل این مسئله، احتمالا به تعداد زیاد خیریهها برمی گردد که نبود فهرست دقیق و جامع مددجویان زیرپوشش آن ها، سبب موازی کاری میشود و گاهی یک مددجو از چندین خیریه کمک دریافت میکند. بعد دیگر ماجرا و ریشه امتناع مددجویان از کار واقعی، نه کاذب، هم احتمالا از بی انگیزگی آنها نشئت میگیرد. از اینها که بگذریم، این نمایش فقر گویا برای برخی، نه البته چندان پرتعداد، عادی شده است. پیش ترها آنها که دستشان به دهانشان نمیرسید، به قولی صورتشان را با سیلی سرخ میکردند، حالا، اما خیلی از این خانوادهها گویا از به رخ کشیدن این فقر و نیازمندی و جلب کمک در ازای آن، ابایی ندارند.
در همین زمینه حتی اگر به همان متکدیان سر چهارراهها هم برگردیم، میبینیم که اگر در گذشته متکدیان خیابانی سعی میکردند دست کم خود را به لحاظ جسمی ناتوان نشان دهند، امروز در خیابانها با افرادی روبه رو میشویم که در عین سلامت جسمانی ظاهری، دست گدایی به سوی دیگران دراز میکنند.
دستگاههای متولی در این زمینه، آمارهای خود را هم درباره مددجویان زیرپوشش، مدام منتشر میکنند و هم درباره میزان کمکهایی که به آنها میشود و هم درباره اقداماتی که به توانمندسازی مددجویان، منتهی شده است؛ مثالش هم صحبتهای سیدمرتضی بختیاری، رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره)، است که از توانمندسازی ۱۰۰ هزار مددجو در سال گذشته خبر داده بود. به اینها اضافه کنید وجود خیریههای بسیار با خیران پای کار و خیراندیشی شهروندان را که تمامی ندارد.
مجموع همه اینها باید کم کم جامعه را به سمتی ببرد که دیگر در آن خبری از مردمی نباشد که چشم انتظار بستههای معیشتی و... باشند و فقیر. چنین جامعهای باید عاری از فقر باشد، اما نیست. شاید حلقه مفقوده این چرخه، نبود یک پیوست فرهنگی منسجم و جامع برای همه کارهای خیر باشد.
هریک از دستگاههای حمایتی، مدعی هستند که کارهایشان پیوست فرهنگی دارد، اما کارهای جزیرهای و سلیقهای در این زمینه نتیجه مؤثری نخواهد داشت. باید این پیوست فرهنگی جامع باشد تا هم مبنای کار ادارات و دستگاههای متولی دولتی قرار گیرد و هم مرجعی باشد برای مؤسسات خیریه تا حاصل کار و خرد جمعی شان، رخت بربستن چهره فقر از خیابانها و چهارراههای شهر و حتی خانه هایش باشد.
زهرا مرادوند| مدیرکل کمیته امداد امام خمینی (ره) خراسان رضوی، جمعیت مددجویان این مجموعه در خراسان رضوی را حدود ۷ درصد جمعیت استان اعلام میکند و درباره نمایش فقر میان این افراد میگوید: ممکن است در این بین، افرادی تمایل به فقیرنمایی و کار نکردن هم داشته باشند، اما خیلی زیاد نیستند و انگشت شمارند.
به اعتقاد رضا سلم آبادی، درست نیست که بگوییم تعداد زیادی از این جامعه آماری، خود را وابسته به کمک خیریهها و بستههای معیشتی کرده اند و اظهار فقر مداوم میکنند؛ اگرچه نمونههای خاصی از آنها وجود دارد، بنابراین اول باید جامعه هدف سرشماری شود تا مشخص شود چه میزان از این جامعه، مستعد کار و خودکفایی هستند.
او ادامه می دهد: اگر از ۳۶۰هزار مددجوی زیرپوشش کمیته امداد استان، تعداد فرزندان، سالمندان، محصلان، طلاب، دانشجویان و زنان سرپرست خانواری که باید برای تربیت فرزند در منزل باشند، را کم کنیم، تعداد زیادی باقی نمیماند. اگرچه بحث توانمندسازی و اشتغال این قشر به طور جدی هرساله دنبال میشود که در این راستا پس از کسب مهارت؛ وام و تسهیلات به آنها اعطا میشود و تا هجده ماه نیز حمایت میشوند تا به حداقل دریافتی قانون کار برسند و خودکفا شوند. در این مرحله، پرونده مددجو حذف و از گردونه حمایت ما خارج خواهد شد.
سلم آبادی تأکید میکند: برخی خانوادهها که تعدادشان هم زیاد نیست، ممکن است از دریافت وام اشتغال خودداری کنند که طبق قانون، چنانچه کمیته امداد خانوادهای را مستعد اشتغال دید، اما خانواده از دریافت وام و اشتغال خودداری کرد، پس از چندبار تذکر، از چرخه حمایتی خارج میشود.
او با بیان اینکه سال گذشته ۳۷هزار مددجو در استان به دلایل مختلفی از گردونه حمایتی کمیته امداد خارج شدند، میگوید: برخی به دلیل اشتغال زایی، برخی به دلیل صحت بعد از بیماری و بازگشت به کار، برخی نیز به دلیل پایان زمان دریافت خدمات، از گردونه خارج شده اند. ۱۵هزارو۱۰۰نفر از ۳۷ هزار مددجو یعنی حدود ۴۰درصد آن ها، افرادی بودند که در حوزه اشتغال توانمند شدند.
زهرا مرادوند| یک جامعه شناس درباره چرایی تمایل به دریافت مستمر کمکهای خیریهای توسط برخی مددجویان، با بیان اینکه تعداد این افراد زیاد نیست، اظهار میکند: برای بررسی دلیل نپذیرفتن پیشنهاد اشتغال ازسوی مددجو یا نیازمند، باید همه عوامل بررسی شود؛ ازجمله شرایط زندگی و معیشتی و نیز نوع کار پیشنهادی به وی؛ زیرا برای مثال اگر کار در یک کارخانه با دوازده ساعت کار و حداقل حقوق قانون کار به یک زن سرپرست خانواده کم سواد پیشنهاد شود که دارای فرزندان کوچک نیز هست، طبیعی است که تمایل وی برای قبول چنین شرایط کاریای بسیار کم باشد یا حتی استنکاف ورزد.
دکتر احمدرضا اصغرپور با بیان اینکه اظهار فقر یا نمایش نیازمندیِ برخی افراد را نباید به تمام نیازمندان جامعه تعمیم داد، یادآوری میکند: نمیتوان کتمان کرد همواره افرادی هستند که به دریافت پول و کمک بدون زحمت، عادت کرده اند.
او ادامه میدهد: البته برای شناسایی نیازمندان واقعی و شناخت افراد سودجو در این وادی نیز مؤسسات خیریه باید با انجام تحقیقات میدانی و پرس وجو از افراد موثق، جامعه هدف خود را به درستی شناسایی کنند و به آنها خدمات بدهند؛ البته هر نوع کمک و تقدیم بسته حمایتی به نیازمندان، نباید صرفا مادی باشد، بلکه باید درکنار آن مشاورههای موردنیاز به آن فرد یا خانواده اش داده شود؛ چراکه در این صورت، امکان سوءاستفاده بسیار کاهش خواهد یافت.
اصغرپور تأکید میکند: این کار را خیریههای مردمی بهتر و دقیقتر میتوانند انجام دهند؛ زیرا سازمانهای دولتی بزرگ، فرصت و حوصله کافی یا نیروی موثق برای چنین تحقیقات میدانی را ندارند.
او بیان میکند: کمک به فرد و خانواده نیازمند، باید همه جانبه باشد؛ به این صورت که علاوه بر مباحث اقتصادی، بخش فرهنگی، اجتماعی، تفریحی و... نیز دیده شود تا فرد به طور کامل بتواند موقعیت و جایگاه اجتماعی خود و خانواده اش را تغییر و ارتقا دهد و در راستای رسیدن به حد مطلوب و مورد توجه جامعه گام بردارد.