محرمی: این همه سال گذشته است، هنوز باید جواب آن مشت را بدهم.
خیلیها او را بهترین دفاع چپ تاریخ فوتبال ایران میدانند. نفوذهای انفجاریاش در کنار بازی چشمنواز و گلزنیهای فراوانش او را تبدیل به یک ستاره بیبدیل در لباس پرسپولیس کرده بود. صحبت از مجتبی محرمی است؛ بازیکنی که اگر اینروزها بازی میکرد، شاید نمیشد روی او قیمت گذاشت.
از اول چپپا نبودم!
از زمینهای خاکی نازیآباد، آنجا زمینی بود به اسم میلان که خیلی از فوتبالیستها در آنجا استارت زدند و بعدها توانستند برای خود اسمورسمی دستوپا کنند. آنروزها مربیای داشتیم به اسم عباس پناهی که زحمت زیادی کشید و بازیکنانی نظیر من، جمشید شاهمحمدی، سعید عزیزیان و عباس آقایی را معرفی کرد. من جثه ریزی داشتم، برای همین به من میگفتند برو درون دروازه قرار بگیر. اتفاقا دروازهبان خوبی هم بودم، مهاجم هم بودم. در شاهین من مهاجم بازی میکردم. آنموقع مهدی دینورزاده در تیم، چپ بازی میکرد و شکورزاده هم سمت راست بود. در یکی از بازیها شکورزاده مصدوم شد، دینورزاده به دفاع راست رفت و من در دفاع چپ به میدان رفتم، از آن مسابقه خوششان آمد و دیگر در این منطقه بازی میکردم. طوری شده بود که همه فکر میکردند من از ابتدا چپپا بودم؛ درحالیکه اینطور نبود.
پروین میگفت باید پول هم بدهید تا پیراهن پرسپولیس را بپوشید
در شاهین بازی میکردم، علیآقا از عملکرد من خوشش آمد و پیشنهاد حضور در پرسپولیس را داد. به منزل ایشان رفتم و قرادادم را سفید امضا کردم. یاد میآید نادر محمدخانی نیز آمده بود، او گفت برای قرارداد ۴۰۰هزار تومان میخواهم و علی پروین گفت شما بروید. آنروزها خبری از پول نبود. علی پروین میگفت اگر خوب بودید، تازه باید پول هم بدهید تا پیراهن پرسپولیس را بپوشید. من وقتی رفتم سر تمرین پرسپولیس با بازیکنان بزرگی روبهرو شدم که اسم آنها را تریلی هم نمیکشید. هر کدام از آنها برای من الگویی بودند که آرزویم بود کنار آنها بازی کنم. اولین بازیام برای پرسپولیس بازی شهرآورد بود؛ یک روز بارانی و در جام حذفی مقابل استقلال بازی داشتیم. من بهعنوان تعویضی سوم به میدان رفتم. بازی به ضربات پنالتی کشیده شد و من پنالتی گل اول پرسپولیس را در این مسابقه به ثمر رساندم.
به حقم از فوتبال رسیدم
من به افتخار و محبوبیتی در این فوتبال رسیدم که برایم دنیایی ارزش دارد. همینکه در کوچهوخیابان قدم میزنم و یک جوان شانزدهساله که وقتی فوتبال را کنار گذاشتم هنوز به دنیا نیامده بود میگوید پدرم گفته است تو بهترین چپپای تاریخ هستی، برایم کافی است. زمان ما جنگ بود و شرایط بهگونهای نبود که امکان بازیکردن در اروپا فراهم باشد. من در فوتبال به قهرمانی، شهرت، محبوبیت، افتخار و خیلی چیزهای دیگر رسیدم. همین الان وقتی میگویم مشکل دارم، هواداری میگوید شماره کارت بده، وقتی میگویم کلیهام درد میکند، ۱۰۰ نفر زنگ میزنند و میگویند کلیههایمان را به تو میدهیم، اینها عزت و افتخاری است که خدا به من داده است و نباید ناشکری کنم.
بعد از هر محرومیت، بهتر از قبل میشدم
من محرومیت داشتم و طولانی هم بود؛ اما هر وقت که از محرومیت برمیگشتم، بهتر از قبل بودم. یک روز بازی داشتیم. استانکو سرمربی پرسپولیس بود و تازه محرومیت من به پایان رسیده بود و بیرون نشسته بودم. استانکو درِ رختکن را باز کرد و به بازیکنان گفت چند گل دیگر بزنید تا مجتبی محرمی را به زمین بیاورم. من به او گفتم وقتی پرسپولیس جلو هست، نمیخواهد مرا به زمین بفرستید، وقتی عقب هستیم این کار را انجام دهید. بازی بعد با پاس بود که ۱ بر ۱ شد. گل پرسپولیس را من زدم. دیدار بعد به صنعتنفت آبادان گل زدم، سومین بازی بعد از پایان محرومیتم مقابل برق شیراز بود که دروازه این تیم را هم گشودم. من اگر محروم میشدم، میرفتم بیشتر از قبل تمرین میکردم. اینطور نبود که در خانه بنشینم و دنبال خوشگذرانی و تفریح بروم.
نباید آن مشت را به قلعهنویی میزدم
خیلیها درباره من اشتباهات بدی دارند. من در تمام دوران فوتبالم ۲ کارت زرد گرفتم؛ یکی بازی با ژاندارمری که کارت زرد گرفتم و به داور گفتم چرا کارت زرد میدهی، کارت قرمز نشان داد! دومینبار کارت قرمز نیز به بازی شهرآورد برمیگشت که پس از برخورد با امیر قلعهنویی اخراج شدم. درباره آن بازی هم بگویم من و امیر بچهمحل بودیم، با هم زندگی میکردیم، حاشیهای توی بازی شکل گرفت و دعوا شد. یک لحظه خون به مغزم نرسید، اینهمه سال از آن دعوا گذشته؛ اما هنوز من باید جواب پس بدهم. مگر در هر خانوادهای دعوا نمیشود؟ مگر ۲ برادر کتککاری نمیکنند؟ بعضی وقتها فکر میکنم من هم مثل هیتلر، چنگیزخان مغول و ناپلئون رفتم توی تاریخ و این حرکت ثبت شد. من با امیر قلعهنویی رابطه خوبی دارم. خیلی وقتها با هم تماس تلفنی میگیریم و اگر مشکلی داشته باشم، حل میکند. باشگاه پرسپولیس که برای تماشای مسابقات لیگ برتر به من بلیت نمیدهد، همیشه به امیر (قلعهنویی) زنگ میزنم و میگویم برای تماشای فلانمسابقه میخواهم به استادیوم بروم. او هم لطف میکند و برایم بلیت میفرستد. من جرئت این را دارم که بگویم اشتباه کردم و نباید آن مشت را به قلعهنویی میزدم.
به الکل اعتیاد داشتم
من هیچوقت معتاد نبودم، هیچوقت با مواد صنعتی یا هر چیز دیگری که مخدر است، ارتباط نداشتم. متأسفانه به الکل اعتیاد داشتم. چندبار در کلینیکهای مختلف بستری شدم، میتوانید بروید تحقیق کنید تا متوجه شوید مشکل من چه بوده است. خداراشکر آن را کنار گذاشتهام.
از دیوار صدا درمیآید، از ناصر نه
ناصر محمدخانی بهترین مهاجمی بود که با او روبهرو شدم. او در تاریخ فوتبال ایران بینظیر بود. من در شاهین بودم و با پرسپولیس بازی داشتیم، او خیلی مرا اذیت میکرد. در یک صحنه آمد مرا دریبل کند، طوری از پشت زدمش که نتوانست از زمین بلند شود. رفتم بالای سرش و گفتم دیگر نبینم بخواهی مرا دریبل کنی، ناصر هم سرش را پایین انداخت و حرفی نزد. صدا از دیوار درمیآید، از ناصر نه. او الان بهترین دوست فوتبالی من است.
برای ۴۰ هزار تومانِ پرسپولیس، قید ۳ میلیون را زدم
سال۱۳۶۸ کشاورز که تازه تأسیس شده بود، ۷ ملیپوش را خرید. همه بازیکنان خط دفاعی تیم ملی به کشاورز رفتند. آنها ۳ میلیون تومان پول نقد میدادند، آن زمان با ۲میلیون میشد در بهترین نقطه تهران آپارتمان لوکس خرید، یک وانت نیز هدایا برایم فرستادند؛ فرش، گاز، ماشین لباسشویی، یخچال، فریزر و کلی وسایل دیگر. هواداران به نمایشگاه پروین رفتند و گفتند چرا گذاشتی محرمی برود. هیچوقت فراموش نمیکنم مرا به زور به خانه بردند و گفتند تو نباید بروی، خوردبین رفت دم منزل مادر مرحومم و تمام وسایل را پس داد. آن سال پرسپولیس به من ۴۰هزار تومان پول داد. این اتفاق چند سال بعد دوباره تکرار شد و اینبار بانک تجارت مرا میخواست؛ اما بازهم در پرسپولیس ماندم.