در حاشیه همکاری علیرضا قربانی و پژمان تدین با موسیقیدانهایی از سراسر جهان برای خواندن شعر معروف سعدی
شهرآرانیوز؛ سعدی، حدود۸۰۰ سال پیش سروده بود: «بنی آدم اعضای یکپیکرند [یکدیکرند]/ که در آفرینش ز یکگوهرند»
بیانیهای ابدی برای بشریت. پژمان تدین در این برهه دشوار برای فرهنگ جهانی روی این ابیات آهنگی ساخته و تنظیم کرده و با همکاری تئاتر «بیوندو پالرمو» از موسیقیدانان کشورهای مختلف در سراسر جهان برای اجرای این قطعه دعوت به همکاری کرده است. علیرضا قربانی، خواننده توانای ایرانی، بخش فارسی (شعر سعدی) و تونی بونگارو و باربارا اِرامو بخش ایتالیایی آن را اجرا کردهاند. خوانندگان و نوازندگان این اثر بخشهای مربوط به خودشان- که شامل خواندن شعر سعدی به فارسی هم می شود- را با موبایل و از منازلشان ضبط کردهاند.
ببینید:
جالب است بدانید گروه «کُلدپلی» هم در آلبوم "زندگی روزمره" (Everyday Life) که در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹ منتشر شد، قطعهای منتشر کرد که این شعر سعدی در آن به زبان فراسی خوانده میشد. هرچند خوانش این شعر میان این آهنگ آنقدرها ارزش موسیقایی ندارد و بسیار ساده است اما نکته آن جاست که عبارت «اعضای یک پیکر» این گونه خوانده می شود: «اعضای یکدیگر».
:بشنوید
اما چرا در خط اولی که خواندید روی «یک پیکرند» خط کشیده ایم؟ مگر فرقی می کند بنی آدم اعضای یک پیکر باشند یا یکدیگر؟!
باید بگوییم: بله! چون در شعر سعدی، بنیآدم اعضای یکدیگرند، نه یک پیکر!
صورت صحیح مصراع مشهور سعدی در «گلستان» همین است؛ هم دستنویسهای کهنِ دیوانِ او این را میگویند و هم معاصرانش. بهنظر، نخستینبار سیدعلی میرافضلی، رباعیپژوه، بود که به جملات عزیزالدین نسفی، عارف نامدار معاصر سعدی، در تأیید سخنان شیخ اشاره کرد و از «کشفالحقایق» او برای عبارت «اعضای یکدیگر» شاهد آورد. نسفی کتاب خود را پس از ۶۵۶ هجری که سال تصنیف «گلستان» باشد نوشته و ایبسا که در نوشتن این اثر کتاب سعدی را نیز پیشچشم داشته است، اما، بههرروی، چنانکه میرافضلی متذکر شده است، متن او نشان میدهد که «اعضای یکدیگر» برای یک عالِم قرنهفتمی تعبیری غریب نبوده است. باری، اکنون میتوانید بخشی دیگر از متن «کشفالحقایق» را بخوانید که نهتنها دربردارندۀ عبارت «اعضای یکدیگر» است، بلکه بهخوبی نیز آن را توجیه میکند. پس از متن نسفی نیز نکاتی آمده است که، اگر حوصله کنید، به خواندنش میارزد:
«هرکه هست و هرچه هست جمله اعضای یکدیگرند»
«ای درویش! هر کس را استعداد ادراک حقائق نباشد، که آدمیان در تحصیل علوم بَرتفاوتاند، بلکه در جملۀ کارها متفاوت افتادهاند، ازجهت آنکه هریک آلت کاری و مظهر چیزیاند؛ پس هریک کار خود توانند کرد. این است معنی ”کُلٌّ مُیَسّرٌ لِما خُلِقَ لَه“. و، اگر چنان بودی که جمله را استعداد یکچیز بودی، نظام عالم کبیر نبودی، چنانکه در آدمی که عالم صغیر است، اگر جملۀ اعضای آدمی را استعداد یکچیز بودی، آدمی ناقص بودی و نظام وجود آدمی نبودی؛ پس هر عضوی از اعضای آدمی استعداد کاری دارد و هریک کار خود میتوانند کرد. ای درویش! اگرچه بهظاهر این مینماید که هریک از اعضا کار خود میکنند، اما بهحقیقت جمله خدمت یکدیگر میکنند: چشم خدمت پای میکند و پای خدمت دست میکند و دست خدمت سر میکند و سر خدمت حواس میکند و اعضای ظاهر خدمت معده میکنند و معده خدمت جگر میکند و جگر خدمت جملۀ بدن میکند؛ و جملۀ اعضا را همچنین میدان که جمله دَرکار یکدیگرند و خدمت یکدیگر را میان دربستهاند و خبر ندارند. پس، اگر سر نقصان پای خواهد، بهحقیقت نقصان خود خواسته باشد، و، اگر پای نقصان سر خواهد، بهحقیقت نقصان خود خواسته باشد، و، اگر روی نقصان دست خواهد، و، اگر دست نقصان روی خواهد، بهحقیقت نقصان خود خواسته باشند؛ و در جملۀ اعضا همچنین میدان. پس، همچنینکه در وجود عالم صغیر این معنی را مشاهده کردی، در وجود عالم کبیر نیز همچنین میدان که هرکه هست و هرچه هست جمله اعضای یکدیگرند و هریک و هرچیز استعداد کاری دارند و هریک کار خود میتوانند کرد، و، اگرچه بهظاهر چنین مینماید که هریک کار خود میکنند، اما بهحقیقت جمله خدمت یکدیگر میکنند و مدد و معاون یکدیگرند. پادشاه تربیت و محافظت رعیت میکند و رعیت مدد و معاونت پادشاه میکند و آهنگر خدمت درودگر میکند و درودگر خدمت آهنگر میکند و اهل شهر خدمت اهل رستاق میکنند و اهل رستاق خدمت اهل شهر میکنند و عالِم کار عامی میکند و عامی کار عالِم میکند و در جملۀ افراد موجودات همچنین میدان. پس هریک که نقصان آن دیگر خواهد بهحقیقت نقصان خود خواسته باشد و هریک که مدد و معاون آن دیگر باشد بهحقیقت مدد و معاون خود بوده باشد. و هرکه را در امر به معروف و نهی از منکر غرض نه این است جاهل است و هرکه را در مبرات و احسان و اعطای صدقه نیت نه این است غافل است. اگرچه مبرات و احسان خاصیات بسیار دارد، اما باید که نیت وی این باشد. تا سخن دراز نشود و از مقصود بازنمانیم!»
کشفِ حقایقِ همیشهمعتبر، از ۸۵۲ تا ۱۳۹۱
این جملات از مقدمۀ «کشفالحقائق»، اثر عزیزالدین نسفی، است، کتابی در هفت رساله (مؤلف قصد داشته است ۱۰ رساله جمع کند.) مشتملبر شرح «الفاظ و اسامی» مصطلح «علما و حکما و انبیا و اولیا». اینجا، محض یادآوری، سه نکته را مطرح میکنیم: اول اینکه مؤلف، چنانکه خود یادآور میشود، این کتاب را بین سالهای «إحدی و سَبعین و سِتّمائه» (= ۶۷۱) و «ثَمانین» (= ۸۰ [۶]) تألیف کرده است، یعنی ۱۵ تا ۲۴ سال پس از ۶۵۶، سال آفرینش «گلستان»؛ دوم اینکه «جماعت درویشان» که در صحبت نسفی بوده اند و از او خواستهاند که چنین اثری بیافریند، ضمن فرمایشهای خود، این را هم گفتهاند که «.. دیگر میباید که سخن مفهوم و روشن باشد، نه چنانکه بهاشارت و مرموز باشد، که، اگر از اشارت و مرموز ما را چیزی مفهوم آمدی، هم از الفاظ اولیا و انبیا -علیهم السلام- فهم کردیمی.» و نسفی هم متن خود را کاملاً «مفهوم و روشن» نوشته و تنها مبلغی سجع و صنایعی ازایندست درکار کرده است، آنهم شاید نادانسته و ناخواسته؛ سوم اینکه سیدعلیاصغر میرباقریفرد که در سال ۱۳۹۱ تصحیحی جدید از «کشفالحقائق» (همین چاپی که جملاتی را از آن نقل کردیم) عرضه کرد و برخی دیگر از آثار نسفی را هم تصحیح و بازتصحیح کرده است در کار خود شش نسخه را پیشروی داشته است، یعنی چهار نسخه افزونبر نسخههای استاد احمد مهدوی دامغانی که سال ۱۳۴۴ تصحیحی از این کتاب بهدست دادند. یکی از نسخههای چاپ ۴۴ از سال ۱۰۳۳ است و دیگری از اواخر قرن سیزدهم. سه نسخه از چهار نسخۀ چاپ ۹۱ هم بهترتیب از سالهای ۸۵۲ و ۱۰۸۲ و ۱۰۸۷ هستند. نسخۀ چهارم تاریخی ندارد، اما از قرائن پیداست که عمری درحدود عمر سه نسخۀ دیگر دارد. اختلاف این نسخهها چشمگیر است و ظاهر اغلب آنها معیوب و متن اکثرشان مغلوط؛ ازهمینروی، چاپ اخیر «کشفالحقائق» پر است از پانوشتهای شرح اختلافات و، علیرغم تلاشهای مصححان، هنوز هم ضبطهای شکبرانگیز در این متن کم نیست، چنانکه در همین متنِ شاهد جمع بین «اگرچه» و «اما» و مضافواقعشدن «جمله» و یکدستنبودن شمار فعلی که برای نهادِ «هریک» آمده است، همه، مشکوکاند و ایبسا حاصل دخلوتصرف کاتبان، اگرچه بعید نیست که دراصل نیز چنین بوده باشند؛ و این صورتها را گواهان دیگر هست. اما، علیرغم همۀ این اشکالات و اختلافات در نسخ «کشفالحقائق»، عبارت «اعضای یکدیگر» در همۀ آنها بههمینشکل آمده است.