گفتوگو با مربی اولین گروه سگهای تجسس عملیات امداد و نجات هلال احمر استان خراسان رضوی
رضا ریاحی-حسین برادرانفر/شهرآرانیوز- جمعیت هلال احمر ایران در سال ۱۳۰۲ با عنوان «جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران» تأسیس شد. سال ۱۳۴۷ اولین آییننامه خدمات امدادی به تصویب هیئت مرکزی جمعیت رسید و فعالیت رسمی آن در سال ۱۳۵۰ باعنوان سازمان امداد شروع شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حذف علامت شیر و خورشید، نماد هلال احمر جایگزین آن شد و در دی ماه ۱۳۶۲ برابر ماده واحده مجلس شورای اسلامی عنوان جمعیت به «جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران» تغییر نام یافت. این مجموعه اکنون یکی از ۱۰ جمعیت قدرتمند جهان در پاسخگویی به سوانح است.
در ایران بهدلیل گستردگی حوادث غیرمترقبه و مشکلات ناشی از آن، جمعیت هلال احمر بدون استفاده از نیروهای داوطلب از عهده انجام مطلوب وظایف خود برنمیآید. همچنین انجام امور به وسیله داوطلبان هزینه را به میزان درخور توجهی کاهش میدهد، از طرفی داوطلبان انگیزه قویتری برای اینکارها دارند. البته در بین افراد داوطلب هستند کسانی که بهدلیل حس نوعدوستی، کمک به هموطنان و همچنین بروز توانایی و استعداد در زمینه امداد و نجات در سازمان هلال احمر ماندنی شدهاند.
جملات فوق بخشی از گفتوگوی ما با مسعود گودرزی، رئیس مرکز مدیریت بحران و هماهنگکننده جمعیت هلال احمر خراسان رضوی، است که روزگاری بهعنوان داوطلب به جمعیت پیوسته و بهواسطه عشق فراوان به این حرفه، کار و کاسبی خود را رها کرده تا به یکی از نیروهای زبده و خبره جمعیت در خراسان بدل شود. حسن گودرزی که ساکن الهیه است همچنین یکی از بانیان و مربیان اولین تیم سگهای ردیاب جمعیت هلال احمر خراسان رضوی است و در عملیاتهای امداد و نجات متعددی همچون زلزله بم، سفیدسنگ و سرپلذهاب شرکت داشته است.
کودک فعال و دلسوزی بودم
حسن گودرزی به گفته خودش سال ۱۳۵۵ در تهران به دنیا میآید. او کودک پرجنب و جوشی بوده و از همان ابتدا نوعی حس رهبری و همدلی در وجودش موج میزده است.
وی در این باره میگوید: از دوران کودکی بچه فعال و کنجکاوی بودم، از طرفی همیشه نقش پیشرو را در بین بچههای کوچه و محل ایفا میکردم. یادم است که بانی تشکیل اولین تیم فوتبال محله بودم و خودم هم به عنوان کاپیتان تیم، هدایت بچهها را برای شرکت در مسابقات فوتبال محلات برعهده داشتم. در کنار حس پیشرو بودن در زندگی از حس نوعدوستی و انساندوستی قوی نیز برخوردار بودم. یکی از آرزوهای کودکیام پلیس شدن بود. البته بر خلاف همسن وسالهایم که پلیسشدن را به خاطر قدرت و ترس دیگران دوست داشتند، دوست داشتم پلیس بشوم تا به افرادی که حقی از آنها ضایع شده کمک کنم. در خانواده نیز چنین حس همدلی و همراهی وجود داشت.
من دو خواهر و یک برادر دیگر دارم، هر زمان مشکلی برای یکی از اعضای خانوادهام پیش میآمد با من مشورت کرده و از من راهنمایی میخواست. من نیز هرکاری از دستم برمیآمد برای رفع مشکلاتشان انجام میدادم هنوز هم همه فامیل وقتی با گرفتاری روبهرو میشوند، روی من حساب باز کرده و به طور حتم با من درد دل میکنند. این حس «مفیدبودن» را بسیار میپسندم، اینکه در خانه نقش آچارفرانسه را داشته باشید و همه روی تو حساب باز کنند، احساس شیرینی است که از کودکی همراه من بوده و هست.
حضور داوطلبانه در هلال احمر
گودرزی که از کودکی نقش کار راهانداز خانه را ایفا کرده و به نوعدوستی و مهربانی در بین قوم و خویش شهره است، به دنبال حادثهای که برایش اتفاق میافتد، به جمعیت هلال احمر میپیوندد.
او دراینباره میگوید: حادثهای در سال ۱۳۸۰ باعث شده تا بهطور داوطلب به هلال احمر بپیوندم. در یکی از
نیمه شبهای ۱۳۸۰، ساعت یک و ۳۰ دقیقه بامداد به همراه خانواده خود (مادر و خواهرها) درحال رفتن به تهران بودیم، نرسیده به آرادان از توابع گرمسار، خودرو بهدلیل نقص فنی دچار واژگونی شد و همه بهشدت زخمی شدیم. امیدی برای نجات نداشتیم، در آن ظلمات شب، اولین گروهی که به نجات ما آمدند، گروه امداد و نجات هلال احمر جادهای بود.
آنها با دلسوزی و مهارت، سرنشینان محبوسشده در خودرو را نجات دادند. در این حادثه مهره پشت مادرم دچار شکستگی شد و خودم نیز از ناحیه گردن و کتف دچار ضربدیدگی شدید شدم. امدادگران بعد از نجات، ما را به یکی از بیمارستانهای شهر گرمسار منتقل کردند.
بعد از گذشت ۳ ماه و بهبودی و سلامتی کامل جسمی، این نقصان و کمبود را در وجودم احساس کردم که اگر من آموزشهای امداد و نجات را فراگرفته بودم، شاید مادرم دچار شکستگی استخوان نمیشد، در همان زمان تصمیم گرفتم که در دورههای آموزشی هلال احمر ثبتنام کنم. در گام اول در کلاسهای آموزشی ابتدایی امداد و نجات هلال احمر شرکت کردم و بعد از گذراندن آموزشهای ۲۳ ساعته در سرفصلهایی همچون کمکهای اولیه و اهداف آن، اصول ایمنی در کمکهای اولیه، آتلبندی و حمل مصدوم، فوریتهای پزشکی و سوختگیها گواهینامه اولیه امداد و نجات را گرفتم و به عنوان امدادگر افتخاری سازمان هلال احمر پا به عرصه خدمترسانی به آسیبدیدگان حوادث غیرمترقبه گذاشتم.
سپس دورههای تخصصی و آموزشهای پیشرفته ۱۶۰ ساعته شامل اصول پیمایش و راهبری در عملیات جستوجو و نجات، جستوجو و نجات در محیطهای آبی و... را سپری کرده و موفق به دریافت گواهینامه تکمیلی آموزشهای امداد و نجات شدم. سپس یک هفته را نیز در بیمارستان امدادی مشهد سپری و دوره آموزش مراقبتهای پزشکی، تنفسی و احیای قلبی را هم بهعنوان امدادگر تجربه کردم.
اولین تجربه امداد ونجاتحسن گودرزی بعد از گذراندن دورههای تکمیلی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ به عنوان امدادگر افتخاری فعالیت خود را ادامه میدهد.
او میگوید: از سال ۱۳۸۰ فعالیت خودم را بهعنوان امدادگر افتخاری در پست راهآهن، سهراهی باغچه و شاندیز آغاز کردم. هنوز هم اولین تجربهام به عنوان امدادگر را در ذهن دارم. ساعت دو نیمه شب بود که از ایستگاه خط راهآهن باغچه زنگ زده و اعلام کردند که یک زن ۵۰ ساله در داخل قطار دچار مشکل تنفسی شده و درحال خفگی است.
خود را با عجله به قطار و واگنی که آن خانم در آن مستقر بود رساندم. خانم در ناحیه مری دچار گرفتگی و جمعشدن خون شده و تمام صورتش به دلیل قطع تنفس کبود بود. برای اولین مرتبه در موقعیت حساس نجات یک انسان قرار گرفتم، بلافاصله حواسم را جمع کردم و با استفاده از تجربیات عملی و آموزشی عملیات پیشگیری از خفگی ناگهانی را با فشاردادن به پرده دیافراگم شکمی شروع کردم. بعد از چند ثانیه خونی که در ناحیه ششی زن انباشته شده بود از دهانش بیرون ریخت و شروع به نفس کشیدن کرد و چهرهاش به حالت عادی برگشت.
برای اولینبار بود که جان انسانی را نجات میدادم، نجات جان یک حس فوقالعاده است که واقعا وصفناپذیر نیست. از آن جذابتر، خوشحالی دختر آن خانم بود که از شدت شوق بازگشت به زندگی مادرش، اشک میریخت و مدام تشکر میکرد.
اولین گروه سگهای تجسس
حسن گودرزی بعد از سال ۱۳۸۲ بهطور رسمی و تمام وقت به سازمان هلال احمر استان خراسان رضوی میپیوندد و بهعنوان مربی، اولین گروه سگهای تجسس عملیات امداد و نجات هلال احمر استان خراسان رضوی را تشکیل میدهد.
وی در توضیح این مطلب میگوید: به دلیل علاقه زیادی که به امداد و نجات و هلال احمر داشتم، حرفه قبلی خود را که طراحی گلدوزی صنعتی بود و درآمد خوبی هم داشتم، رها کردم و تمام وقت و رسمی در خدمت جمعیت هلال احمر خراسان رضوی قرار گرفتم.
بعد از مدتی که معاونت امداد ونجات به دنبال نیرویی برای آموزش و نگهداری سگهای تجسس بود، پیشنهاد حضور در این واحد جدید به من داده شد و من، چون علاقه زیادی به حیوانات داشتم، آمادگی خودم را برای مربیگری این گروه اعلام کردم.
پس از زلزله بم به دلیل عملکرد خوب واحد آنست یا همان واحد نگهداری و آمادگی سگهای تجسس و تعداد زیاد کشفیات این سگها از زیر آوار، تفاهمنامهای میان هلالاحمر ایران و صلیبسرخ آلمان امضا شد.
آن تفاهمنامه هر ۵ سال بر اساس آموزشها و نیازهای هلالاحمر تمدید میشود تا واحد آنست هلالاحمر به خودکفایی برسد. این دوره آموزشی نیز نخستین تمرین بینالمللی عملیات ایران بود که بر اساس تفاهمنامه با صلیبسرخ آلمان برگزار شد.
اکنون هلالاحمر ایران با ۱۱ سرمربی آموزش سگهای تجسس وضع مطلوبی در این حوزه داشته و به استانداردهای جهانی دست پیدا کردهاست.
بعد ازگذراندن این دورههای تخصصی، کارم را با آموزش و تربیت دوقلاده توله سگ از نژاد «ژرمن شپرد» آغاز کردم.
همه سگهای تجسس در دنیا از این نژاد هستند. این نژاد سگ به دلیل ویژگیهایی، چون اجتماعی بودن، فرمانپذیری، بویایی بسیار قوی و هوش زیاد برای گروههای امداد و نجات انتخاب شده است. این سگها فقط با یک مربی باید آموزش ببینند و اگر مربی تغییر کند دچار سرگردانی شده و حرف گوش کن نیستند.
آموزش تقریبا از دوماهگی با آشنایی مربی و سگ شروع میشود. من از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۸۹ در واحد گروه تجسس سگهای ردیاب مشغول به کمکرسانی در حوادث مختلف بودم.
«رکسی» بهترین سگی بود که داشتم، این سگ در مسابقات سال ۱۳۹۰ که در دیزین تهران برگزار شد، توانست در مدت ۳۲ ثانیه، فرد پنهان در برف را پیدا کرده و بهترین زمان و راندمان را داشته باشد. تجربه ثابت کرده است که با وجود دستگاههای ردیاب حرارتی و صوتی فراوان و مدرن، سگ بهترین ردیاب در حوادث طبیعی به ویژه در زلزله و آوار است.
تلخترین حادثه شغلیعضو جمعیت هلال احمر ایران در طول سالهای خدمت در امداد و نجات، حوادث تلخ و شیرین زیادی را پشت سرگذرانده است، اما حادثه اشترانکوه که منجر به فوت یکی از همکاران و دوستانش شد تلخترین حادثه دوران خدمتش بود.
حسن گودرزی که با بازگویی این خاطره منقلب شده و اشک از چشمانش جاری است در توضیح این ماجرا میگوید: صبح روز ۱۷ آذرماه سال ۹۶ بود که خبر گرفتار شدن ۱۴ کوهنورد مشهدی به همراه یک کوهنورد الیگودرزی در ارتفاعات «کول جنو» اشترانکوه لرستان به گوش رسید و عملیات جستوجو برای یافتن این کوهنوردان آغاز شد. از میان این ۱۵ کوهنورد، هشت کوهنورد به دلیل ریزش بهمن مفقود شده بودند که با تلاش و جستوجوهای فراوان نیروهای امداد و نجات هلالاحمر استان در فاصله زمانی یک هفتهای، پیکر این تعداد از کوهنوردان پیدا شده و در مراسمی تشییع شدند. یک کوهنورد دیگر نیز بهدلیل سرمازدگی در همان ساعات اولیه حادثه در بیمارستان الیگودرز جان خود را از دست داد و شش کوهنورد هم از معرکه جان سالم به دربردند. در این حادثه ۹ کوهنورد از جمله مرحوم علی حسینی جان باختند. مرحوم سیدعلی حسینی، دوست و یکی از همکاران ما که به عنوان امدادگر و کمک با گروه همراه شده بود، در جریان فتح قله، به دلیل ریزش ناگهانی بهمن در زیر خروارها برف مدفون شده و جان به جان آفرین تسلیم کرد. وی یکی از همکاران فعال و زبده ما در عملیات امداد و نجات به ویژه در عملیات امداد و نجات کوهستان بود و رفتنش حسابی من و همه بچههای گروه را به هم ریخت.
ریاست هلال احمر سرخسحسن گودرزی از سال ۱۳۹۳ تا سال ۱۳۹۵ به عنوان مسئول سازمان هلال احمر شهرستان سرخس منصوب شد و خدمات زیادی را در این منطقه محروم ارائه داد.
وی در این باره میگوید: بیشترین حوادث در شهرستان سرخس مربوط به سیلاب است. سیل در حقیقت افزایش ارتفاع آب رودخانه و مسیل و بیرون زدن آب از آن و اشغال بخشی از دشتهای حاشیه رودخانه است که میتواند با غرقابکردن منطقه باعث وارد آمدن خسارات بر ساختمان و تأسیسات عمومی شده و تلفات انسانی و دامی به همراه داشته باشد. در مدت زمانی که من به عنوان مسئول جمعیت هلال احمر انجام وظیفه میکردم چندین سیل بزرگ رخ داد و بارها روستاهایی همچون «شورجه علیا»، «گنبدلی»، «آبمال» و «چاله زرد» در محاصره سیل قرار میگرفت، به طوری که یک هفته ارتباط این روستاها با مرکز شهرستان و روستاهای مجاور قطع میشد. برای تسریع کمک به محاصرهشدگان در سیل، ارسال بستههای غذایی و انتقال مجروحان و حادثهدیدگان، ناگزیر بودیم هرازگاهی بالگردی را از مرکز استان درخواست کنیم. در جریان عملیات تخلیه و امداد و نجات روستای «شورجه علیا» بچههای هلال احمر جان مادر و فرزند سه ماههای را که به شدت بیمار بودند؛ نجات دادند، در همین حال آقای خوشنشین، عکسی از انتقال این کودک ۳ ماهه به داخل بالگرد که در آغوش یکی از همکاران ما به نام «ابوالفضل احمدی» بود گرفت، بعدها این عکس به عنوان یکی از عکسهای برتر جشنواره عکس سوئیس، جایزه دریافت کرد و هنوز هم به عنوان یک عکس پوستری و تبلیغاتی عملیات امداد و نجات در روزنامهها و مجلات تخصصی چاپ میشود.
زلزله سرپل ذهاب و کرمانشاهمسئول سابق جمعیت هلال احمر شهرستان سرخس، چند سالی است که ریاست مرکز مدیریت و هماهنگی عملیات امداد و نجات هلال احمر خراسان رضوی را برعهده دارد.
گودرزی میگوید: مرکز مدیریت و هماهنگی عملیات امداد و نجات خراسان، در واقع مانند اتاق فکر، هماهنگی نیروهای امداد و نجات را برعهده دارد. تصمیمگیری درست و به موقع در این مرکز ضامن انجام سریع و دقیق عملیات امداد و نجات خواهد بود. ما ۲۶ پایگاه ثابت امداد و نجات را در شهرستانهای استان خراسان رضوی داریم و تماسهایی که با این مراکز گرفته میشود مستقیم به مرکز ما انتقال داده شده و تصمیمگیری و پاسخگویی بر عهده ماست. تعداد پایگاههای ثابت هلال احمر در زمان اجرای طرح ملی نوروز به ۵۶ پایگاه نیز میرسد. این روزها در جریان بیماری کرونا نیز نیروهای هلال احمر با زدن ۵۸ پایگاه بازرسی و سلامت در ورودی شهرهای استان، غربالگری مسافران را انجام داده و افراد مشکوک را به نیروهای دانشگاه علوم پزشکی معرفی میکنند. در جریان زلزله سفید سنگ که شهرستانهای فریمان، رشتخوار، تایباد و تربت جام و سرخس را درگیر کرد، مرکز عملیات امداد و نجات استان با هدایت دکتر سید مجتبی احمدی به عنوان مدیرعامل و اسماعیل بهمنآبادی، معاون امداد و نجات هلال احمر استان خراسان رضوی توانست حادثه را مدیریت و بدون کمک هیچ استانی رسیدگی و اسکان زلزله زدگان را با موفقیت کامل انجام دهد. هلال احمر خراسان یکی از موفقترین عملکردها را در بین هلال احمرهای کشور دارد.
گودرزی به زلزله سالهای اخیر در کرمانشاه و سرپل ذهاب اشاره کرده و میگوید: پس از گذشت یک هفته از زلزله کرمانشاه، به دلیل وسعت مناطق به ۱۵ قسمت تقسیم شد و هر قسمت زیر نظر مدیران عامل یا فرماندهان عملیات استانهای مختلف فرماندهی شد. استان چهارمحال و بختیاری، آذربایجان شرقی، اصفهان، مازندران، اردبیل، زنجان، البرز، همدان، لرستان، قم، خراسان رضوی، کرمانشاه، قزوین، تهران و مازندران در مناطق مختلف فرماندهی کردهاند. در جریان زلزله کرمانشاه با وجودی که تیمهای امداد و نجات هلال احمر استان بهدلیل مراسم دهه آخر صفر و شهادت امام رضا (ع) ۱۰ روز دیرتر به منطقه زلزلهزده رسیدند، اما با استقرار در شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف توانستند در مدت کوتاهی نظم و آرامش را به خانوادههای زلزلهزدگان بازگردانند.
سختی کار و عشق خدمترئیس مرکز مدیریت و هماهنگی عملیات امداد و نجات هلال احمر خراسان رضوی از نقش برجسته همسر و مادرش در طول سالهای خدمت در هلال احمر تشکر و قدردانی کرده و میگوید: سالهاست که عید نوروز را در کنار خانواده نیستم. شغل ما از آن دست کارهایی است که شب و روز ندارد، رفتنمان با خودمان است و برگشتمان با خدا. این کار همهاش عشق است، در زمان سختی و مشکلات و حوادث که هر کسی به فکر نجات خود است در چنین موقعیتی وقت کار هلال احمر است و این را در صحنههای مختلف نشان دادهاند. گذشتن از جان خود برای نجات جان انسانها کار بزرگی است که از هرکسی برنمیآید، خیلی وقتها شده خسته شدهام، مخصوصا هنگامی که دوست و همکاران خود را هنگام انجام مأموریت از دست دادهایم، اما دلگرمیهای مادر و همسرم باعث شده است باز هم به کارم دلگرم باشم. بعضی وقتها هفته به هفته بچههایم را ندیدهام، دو دختر یکی دبیرستانی و دیگری دبستانی دارم. میدانم که باید بیشتر در کنارشان باشم، اما شرمنده آنها هستم و امیدوارم مرا ببخشند. آنها باید بدانند عشق خدمت به آسیبدیدگان بلایای طبیعی و نجات جان هموطنانم همواره و از کودکی آرزوی من بوده و هست. ما با به خطر انداختن جان و هستی خود، برای نجات انسان در هر نقطهای از جغرافیای عالم تلاش کرده و برای بهبود اوضاع جسمانی و روحی آسیبدیدگان از هر طبقه و گروهی اهتمام میورزند.