به گزارش شهرآرانیوز، وقتی رسانههای عبری مدعی ترور شدند، رسانههای خودی یکی یکی آن را تکرار کردند، برخی دوستان نیز نگران بودند، اما من خودم را دلداری میدادم و میگفتم «نه... خدا کند که دروغ باشد.»
خبر قطعی وقتی ساعت حدود ۱۵:۳۰ دقیقه روز شنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۳ به دستم رسید یک لحظه دنیا برایم ایستاد. هنوز هم در شوک این خبرم. شدم مثل این عزیز مردهها که حرف رفتن را باور نمیکند و اشک نمیریزد. بعد از آن هی کانالهای خبری و غیر خبری که در صفحههای مجازی ام داشتم را بالا و پایین کردم شاید یکی تکذیب کند خبر شهادت را.
شهادت کسی که نقطه قوت حزبالله و جبهه مقاومت بود و هست. اما وقتی صفحه رسمی «سیّد» هم خبر را تایید میکند چه میتوان گفت. از یک طرف در شوک رفتن بودم و از طرف دیگر به خودم نگاه میکردم.
به خودم که خداوند نیمچه قلمی به من عنایت کرده تا از دردها و رنجها و مسائل دنیا بنویسم. امروز هم دنیا، دنیای مقاومت است. دنیای مظلوم و ظالم است. دنیای دفاع از حق و انسانیت است و اگر قلمی که لطف و هدیه خداست را خرج آن نکنم دیگر هرچه بنویسم مگر فایدهای دارد. حداقل برای خودم رنگ و بویی ندارد.
یادم میآید استادی میگفت «خودتان را مرکز ثقل زمین بدانید و آن وقت کاری را انجام دهید.». امروز هر کدام از انسانهای حق طلب و اهل جبهه مقاومت، مرکز ثقل زمین است و میتواند برای گام برداشتن در مسیر حق که مسیر پیروزی است شروع به حرکت کند.
هر کسی در هر جایی قدمی میتواند بردارد، بردارد و من با نوشتن همین چند خط و دفاع از جبهه مقاومت و بی تفاوت نبودن به کشتارهای وحشیانه رژیم غاصب و کودک کش صهیونیست شاید بتوانم قدمی هرچند کوچک بردارم و کاری برای روح «سیّد» عزیز و «حزبالله سرافراز» انجام دهم. امید که قبول حق افتد.