صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با مصدوم جنایت روستای «زاک» در حوالی مشهد که دوستش مقابل چشمش به قتل رسید

  • کد خبر: ۲۹۲۷۵۷
  • ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۸
  • ۱
مرد جوان به همراه دو نفر از دوستانش در میدانگاه روستای زاک، در حوالی مشهد، نشسته بود که ناگهان پرایدی مقابلش ترمز زد و ناگهان صدای رگبار گلوله، او را برای نجات جانش به تکاپو انداخت. 

به گزارش شهرآرانیوز؛ چند‌ماه قبل دست راستش می‌شکند و به عمل جراحی نیاز پیدا می‌کند. مدتی بعد گچ دستش را باز می‌کند و از پزشک متخصص برای دوشنبه، پنجم شهریور، وقت می‌گیرد تا آخرین معاینات روی دستش انجام شود.

او و دو نفر از دوستانش عصر یکشنبه در نقطه‌ای بودند که در آن لحظه ناامن‌ترین نقطه جهان برای آنها بود. مرد جوان به همراه دو نفر از دوستانش در میدانگاه روستای زاک، در حوالی مشهد، نشسته بود که ناگهان پرایدی مقابلش ترمز زد و ناگهان صدای رگبار گلوله، او را برای نجات جانش به تکاپو انداخت. 

اما هنگام فرار ناگهان دردی شدید به جانش نشست و فقط می‌توانست با این درد آن‌قدر از محل تیراندازی دور شود که مطمئن شود زنده می‌ماند. لحظاتی بعد تکنسین‌های اورژانس او را به بیمارستان منتقل کردند و مشخص شد یک گلوله که از یک اسلحه کلاشنیکوف خارج شده، استخوان‌های دست چپ او را در هم شکسته است. 

او بدون درنگ به اتاق جراحی منتقل شد. حالا پس از گذشت بیش از یک ماه -که مرد جوان دو هفته‌اش را در بیمارستان گذرانده است- با او که شاهد یکی از جنایت‌های مهم مشهد بوده است به گفتگو می‌نشینیم؛ مردی که دست چپش هنوز مشکل دارد و حالا دست راستش را طوری به گردن انداخته است که انگار یک اسلحه در دست دارد.

ماجرای این پرونده به عصر یکشنبه، چهارم شهریور، بازمی‌گردد؛ جایی که سه نفر در روستای زاک در اطراف مشهد در روز روشن و مقابل چشم رهگذران وحشت‌زده، به رگبار بسته می‌شوند. بعد از این حادثه، متهمان که حتی زحمت پیاده شدن از خودرو را به خودشان نداده بودند، با پراید از محل متواری شدند. در این میان یکی از آن سه نفر که در لحظه تیراندازی روی موتورسیکلت نشسته بودند، در صحنه به قتل رسید. او به نوعی مانع اصابت تیر‌های بیشتر به سمت دو فرد نشسته در لبه جدول خیابان شد و جان آنها را خرید.

پس از اعلام جنایت در این روستا، تیم جنایی به محل اعزام شد و با اقدامات انجام‌شده و سرنخ مهمی که یکی از مصدومان به پلیس داد، بلافاصله متهم اصلی شناسایی و در مدت کوتاهی دستگیر شد.

پیگیری‌های قضایی نشان داد که متهم به قصد کشتن «مجتبی آزموده» دست به سلاح شده است. البته بررسی‌های بعدی نشان داد که هم‌زمان با شلیک گلوله‌های کلاشنیکف، چند گلوله وینچستر نیز شلیک شده است و از‌آنجا‌که یک نفر به تنهایی نمی‌تواند هم‌زمان از دو اسلحه استفاده کند، تحقیقات قاضی صادق‌صفری، به‌منظور مشخص شدن اینکه چه کسی از اسلحه دوم استفاده کرده، آغاز شده است. این درحالی است که متهم به قتل مدعی است خودش با هر دو اسلحه شلیک کرده است؛ ادعایی که تاکنون مورد‌قبول مقام قضایی قرار نگرفته است.

جواد حسین‌زاده، با دست آویزان از گردن، ماجرای آنچه را در پرونده مهم روستای زاک اتفاق افتاده بود، بازگو کرد. 

آن روز آنجا چه می‌کردی؟

من و یکی از دوستانم آن روز عصر، پشت دیوار مسجد نشسته بودیم. شب اربعین بود که مرحوم مجتبی آزموده هم با موتورسیکلت آمد. او روی موتورش نشست و اصلا پیاده نشد. پنج تا ۱۰ دقیقه بیشتر از آمدنش نگذشته بود که یک پراید سفید پشت سرش ایستاد.

آیا راننده را می‌شناختید؟ به خودرو مشکوک نشدید؟

کسی را در آن لحظه ندیدم. فکر کردیم خودرو ایستاده تا مسافرش را پیاده کند و زیاد توجهی به آن نداشتیم که ناگهان از درون پراید به سمت ما تیراندازی شد.

موقع تیراندازی چه کردی؟

همین که صدای تیر را شنیدم، به سمت دیواری دویدم تا تیر نخورم؛ اما در یک‌قدمی دیوار ناگهان دستم به سوزش افتاد و درد کل وجودم را گرفت. هر‌طور بود خودم را پشت دیوار انداختم و بعد هم چیزی نفهمیدم؛ حتی شنیدم که مادرم بالای سرم آمده است، اما من متوجه نشده‌ام.

متوجه نشدی چه کسی دارد تیراندازی می‌کند؟

در لحظه‌ای که صدای تیر بلند شد و من خواستم به سمت دیوار فرار کنم، ناگهان چشمم به درون خودرو افتاد و غلامرضا را دیدم که اسلحه دستش بود. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، اسم او را به مأموران گفتم.

غلامرضا را می‌شناختی؟

بله. او هم از اهالی روستای زاک است و سال گذشته با مجتبی درگیر شد و در یک دعوا مجتبی پای او را قطع کرد و او می‌خواست انتقام بگیرد.

تو خودت هم با غلامرضا مشکل و خصومتی داشتی؟

نه. او برای کشتن مجتبی آمده بود که در آن لحظه من هم جلوی موتورسیکلت، روی جدول نشسته بودم. اگر مجتبی و موتورش نبودند، احتمالا من هم آبکش می‌شدم. 

چرا در آن لحظه آنجا نشسته بودی؟

ما هر روز همان‌جا می‌نشینیم و دوز بازی می‌کنیم. اتفاقا نیم‌ساعت قبل از تیراندازی ۱۰ نفر بیشتر آنجا جمع بودیم.

چقدر در بیمارستان بودی؟

دو هفته در بیمارستان بودم و چند عمل جراحی رویم انجام شد.

دستت خوب می‌شود؟

هنوز مشخص نیست. اتفاقا دست دیگرم هم قبلا شکسته بود و فقط کمی بالا می‌آید و حالا نمی‌دانم این دستم چه می‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
عبدالله
۰۰:۴۹ - ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
برای اولین بار در سایتهای خبری می بینم که نام اسلحه ی روسی را تقریبا درست نوشته اید البته نه صد در صد .
نوشتن درست آن * کالاشنیکف * میباشد. ناگفته نماند که آخرین حرف نام این اسلحله در زبان روسی *واو * یا *و* میباشد اما هنگام تلفظ بصورت *ف * به گوش میرسد . نام این اسلحه به روسی " КАЛАШНИКОВ" میباشد که برگرفته از نام سازنده ی آن است.