پس از نام و یاد پروردگار دانا و توانا، سلام میکنیم به همهی شما دوستانِ بهتر از جان. انشاءا... که در کنار خانوادههای خوبتان سالم و سرحال باشید.
بچههای عزیز، هیچ میدانید که سرحال و سلامتبودن خیلی مهم و باارزش است و ما باید همیشه مراقب سرحالی و پرانرژیبودنمان باشیم؟
هیچ میدانید اگر در طول روز بهاندازهی کافی انرژی نداشته باشید، ممکن است درسها را سر کلاس متوجه نشوید یا خسته شوید و خوابآلودگی به سراغتان بیاید یا در زنگ ورزش ناگهان بیحال شوید؟ شاید بپرسید با این مقدمهچینیها چه میخواهم بگویم.
امروز وقتی «پویا» صبحانهاش را نخورد و ساندویچ کرهمربایش را هم که مادر برایش روی میز گذاشته بود، موقع بیرونآمدن فراموش کرد بردارد و در کیف مدرسهاش بگذارد، اتفاق خیلی بدی برایش افتاد.
سر صف در حیاط مدرسه خیلی بیحال بود. دلش میخواست بنشیند، اما در مراسم صبحگاهی مدرسه که هیچ دانشآموزی روی زمین نمینشیند! همهی مدت برنامهی صبحگاهی دستش را روی کولهپشتی دوستش گرفته بود.
در کلاس هم دلش میخواست بخوابد. پویا هیچچیز از درسدادن آقامعلم نفهمید. نفهمید که چرا شبها در کویر دمای هوا به زیر صفر میرسد یا چرا کرمهای شبتاب نور تولید میکنند.
زنگ تفریح که شد، پویا سراسیمه دنبال خوراکی داخل کیفش گشت. خدا را شکر، سیبی را که دیروز مادر داخل کیفش گذاشته بود، دید. با خوشحالی سیب را از نایلون درآورد و با اشتها خورد.
پویا خدا را شکر کرد و در دلش به خودش قول داد که از این به بعد صبحانهاش را بخورد و هیچوقت ساندویچ و میوهی مدرسهاش را فراموش نکند.