صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره «علی مصفا» سینماگر مطرح کشور، هم‌زمان با زادروزش

  • کد خبر: ۳۰۳۱۶۸
  • ۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۹
فداکاری علی مصفا شاید در کوتاه مدت او را از فرصت دیده شدن دور می‌کرد، اما بالاخره استعداد و نبوغ بازیگری او چیزی نبود که با آثار کمتر، به دست فراموشی سپرده شود.

به گزارش شهرآرانیوز؛ علی عاشق لیلا شده بود. حتی وقتی رضا بود. داریوش مهرجویی دستور «حرکت» می‌داد و علی همین‌طور که لیلا را زیرچشمی وسط مراسم شله‌زردپزان نگاه می‌کرد، مشغول زندگی بود. این شاید تنها نقش علی مصفا بود که بازی نمی‌کرد. مرحوم مهرجویی آرام آرام، خواسته یا ناخواسته، علی مصفا و لیلا حاتمی را همان‌طوری که برای هم نوشته بود، به سمت یکی شدن کارگردانی می‌کرد.

آن نگاه‌های عاشقانه و آن دیالوگ‌های عاطفی هیچ کدام بازی نبود. هرچند از جایی به بعد توی قصه فیلم، زندگی مشترکشان ثمره مشترکی نداشت، اما علی و لیلای سینمای ایران وقتی ازدواج کردند، برخلاف سناریوی داریوش مهرجویی، صاحب دوفرزند شدند. 

خانواده آقای مصفا، از اساس بوی اصالت ایرانی می‌داد. نگاه به خانواده‌هایشان که می‌کردی، انگار هر دو برای هم ساخته شده بودند. پدر علی مصفا، مظاهر مصفا، استاد برجسته دانشگاه در رشته ادبیات بود و پدر لیلا، سعدی سینمای ایران. مرحوم امیربانو کریمی، مادر علی مصفا هم از چهره‌های ماندگار در حوزه ادبیات فارسی بود. آن‌چنان‌که مادر لیلا، بازیگری درخشان. 

زوج محبوب و حرفه‌ای، حالا به هر اثر سینمایی و تلویزیونی که دعوت می‌شدند، عیار آن پروژه را چند پله بالا می‌بردند، اما پیشرفت در فضای بازیگری، مثل خیلی رشته‌های دیگر، نبوغ خاصی در انتخاب نقش‌ها می‌طلبید. بعد از «لیلا» و ترکیب درخشان این زوج هنری در کنار یکدیگر، بسیاری کارگردان‌های دیگر دلشان می‌خواست هردو را در کنار یکدیگر داشته باشند. اما تکرار در یک قاب کلیشه‌ای، آفت حرفه آنها بود؛ بنابراین در مسیر انتخاب نقش‌ها، گاه علی مصفا کنار می‌کشید تا لیلای سینمای آن روز‌ها بیش از گذشته مجال درخشیدن داشته باشد. 

فداکاری علی مصفا شاید در کوتاه مدت او را از فرصت دیده شدن دور می‌کرد، اما بالاخره استعداد و نبوغ بازیگری او چیزی نبود که با آثار کمتر، به دست فراموشی سپرده شود. هر چه باشد او پیش از «لیلا»، یک بار برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر برای «پری» سیمرغ بلورین گرفته بود و حتی برای لیلا هم در جشن حافظ به روی صحنه رفته بود برای جایزه بهترین بازیگر مرد آن سال.

امضای خاص آقای بازیگر

لحن گاهی مونوتن، اما در عین حال پرکشش علی مصفا توی خیلی از نقش‌ها، نه از ضعف در پرداخت پرسوناژها، که تکنیک او برای نزدیک کردن نقش به خود بود. علی مصفا خمیری نبود که توی دست کارگردان‌ها تغییرشکل دهد بلکه با هوشمندی تمام و اعمال ظرایف بازیگری و ایده‌های محتاطانه به کارگردان، نقش را به خود نزدیک می‌کرد. شاید برای همین است که علی مصفا در اغلب آثارش، همیشه همان جنتلمن آرام، اما مسلط به نقش است که بی‌اطوار از پس هرجور نقشی برمی‌آید. 

ما مصفای بیمارِ «جهان با من برقص» را در آن قصه دراماتیک، همان اندازه باور می‌کنیم که مصفای عجیب و غریب «مگه تموم عمر چندتا بهاره» با هزار هزار حفره ذهنی فانتزی. شاید این شکل از پرداخت شخصیت‌ها، میراث داریوش مهرجویی برای همکاری‌های متعدد با علی مصفا بود. مردی که به بازیگرهایش مجال می‌داد تا در حد امکان برای شخصی‌سازی کاراکترها، اعمال نظر کنند. علی مصفا هم مثل بسیاری از بازیگران موفق دیگر، امضای خودش را دارد. متد موفقی که تا امروز توی هر نقشی که ظاهر شده، همان مصفای کاربلد همیشگی بوده. باسواد و حرفه‌ای و اخلاق مدار.

کتاب، تلویزیون و سکوت

سال‌۱۳۹۰ بود که علی مصفا با یک فیلم‌نامه با عنوان «پله آخر» توی اتاق هر تهیه‌کننده‌ای که می‌رفت، به توافق نمی‌رسید. در نهایت خودش کار را دست گرفت. این اولین تجربه تهیه‌کنندگی و دومین تجربه کارگردانی (پس از فیلم سیمای زنی در دوردست) بود. فیلمی در دسته فیلم‌های مستقل سینمای ایران که با عنوان بهترین فیلم‌نامه اقتباسی در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه شد. اقتباسی از داستان «مردگان» ِ جیمز جویس و «مرگ ایوان ایلیچ» از تولستوی. علی مصفا نه فقط در بازیگری و کارگردانی و فیلم‌نامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی، خودی نشان داد که در حوزه ادبیات داستانی هم حرفی برای گفتن داشت. 

اما نه در مقام نویسنده که به سبب تسلط بر زبان فرانسوی، مترجم «یادداشت‌های زیرزمینی»، اثر داستایوفسکی بود و در اجرای دو کتاب صوتی با عنوان «کاتوره» و «مرگ و مرگ کینکاس» به خوبی ظاهر شد، اما علی مصفا فقط فرزند سینما نبود. سال‌۱۳۷۸ با سریال خاطره‌انگیز «کیف انگلیسی» و سال ۱۳۸۶ با مجموعه «پریدخت» بار دیگر برابر لیلا حاتمی خوش درخشید و پس از آن فعالیت در شبکه نمایش خانگی را نیز با آثاری، چون «مگه تموم عمر چندتا بهاره»، «شریک جرم»، «هفت»، «میدان سرخ» و «حرفه‌ای» ذنبال کرد. اما نقل بی‌حوصلگی‌های علی مصفا توی مصاحبه‌های اخیرش، حکایت ملال آدمیزاد در زمانه دویدن‌ها و نرسیدن‌هاست.

ستاره‌ای که این روز‌ها به اعتراف خودش، کمتر از همیشه کتاب می‌خواند، تمرکزی برای فیلم دیدن ندارد و مثل بسیاری از ما در میانه تماشای یک اثر تصویری، از دقیقه‌ها عقب می‌ماند. علی مصفا شاید این روز‌ها بیش از آنکه به عاشق‌پیشگی و جنون شاعرانه فرهاد در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» شبیه باشد، قدر «شاهین» سریال آخر سروش صحت، در رویارویی با پرسش‌های فسلفی، مشغول سکوت است. شخصیتی که با انسان امروزی بیگانه نیست. یکی شبیه به تمام ما آدم‌ها که در جریان شتابناکِ فناوری و هجمه بی‌سابقه تولیدات بصری چند ثانیه‌ای در فضای مجازی، به سکوت و تنهایی پناه می‌بریم. 

با این همه، فارغ از تمام حواشی، امروز علی مصفا در حالی شمع ۵۳ سالگی‌اش را خاموش می‌کند که همچنان همان مصفای توانمند دهه ۷۰ است. مصفایی که با «پری» و «برج مینو» ستاره شد، با «لیلا» عاشق شد و این آخری‌ها، لابه‌لای بسیاری از نقش‌های مختلف در ژانر‌های متعدد، مفهوم زندگی را در پوسته شخصیت‌های گوناگون به تصویر کشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.