به گزارش شهرآرانیوز؛ در ماه رجب سال ۹۵۵ هجری قمری دختری در خاندان صفوی چشم به جهان گشود. پدرش شاهتهماسب اول و مادرش سلطانآغا بود و نام فرزند را «شاهدخت عالمیان فاطمةالزمانی پریخانخانم» گذاشتند. او از هوش و ذکاوت بسیار برخوردار بود و توانست از همان نوجوانی مورد تحسین پدر واقع شود. تحصیلات متداول زمان خویش و علوم فقه و اصول و فروع را تکمیل کرد.
شاهتهماسب مهر دخترش چنان در دل بود که تمایلی نداشت دختر را به همسری فردی درآورد، اما سرانجام پریخان خانم را به عقد بدیعالزمانمیرزا، فرزند بهراممیرزای صفوی، درآورد. بدیعالزمان والی سیستان بود و، چون شاهتهماسب طاقت دوری دختر خویش را نداشت، پریخانخانم از رفتن به سیستان ممانعت کرد. پریخانخانم چنان در دل پدر نفوذ کرد و ذکاوتش را هویدا ساخت که رخصت نظردادن در امور سیاسی به او داده شد. از اسناد چنین استنباط میشود که در بیشتر امور ملکی، مالی و حتی مرزی از پریخانخانم مشورت گرفته میشد.
اسکندربیگ درباره شخصیت وی از منظر شاه نوشته است: «معزز و گرامی و صاحب رای و مشوت و بهغایت معتبر.» این در حالی است که در زمان شاهتهماسب، به دلیل تعصبات مذهبی شاه، حضور زنان در اجتماع بسیار کمرنگ ذکر شده است. در نظر عامه مردم، این بانو دارای ارزش و اعتبار بود و، چون کسی را مشکلی پیش میآمد، از وی تقاضای حل مشکل میکرد. وی بانویی بردبار، بخشنده و با اخلاقی نیکو شناخته میشد. جالب توجه است که او پدر خویش را به کارهای خیر تشویق و خود نیز از دراویش و نیازمندان دستگیری میکرد.
در سالهای آخر عمر شاه، نفوذ پریخانخانم بیش از پیش شده بود به طوریکه بزرگان حکومت برای انجام امور ابتدا نزد وی میرفتند. قدرت او تا به جایی رسید که در نظر اطرافیان و درباریان جانشین شدن دختر شاهتهماسب عادی قلمداد میشد. بعد از مرگ شاه، با کمک پریخانخانم، اسماعیلمیزرا، فرزند دیگر شاهتهماسب، بر تخت سلطنت نشست. شاه جدید تلاشهای وی را نادیده گرفت و سعی کرد دست خواهر را از امور سیاسی کشور کوتاه کند. بدین منظور به بهانه شایسته نبودن حضور زنان در دربار و امور سیاسی از منظر مذهبی، سران دربار و قزلباشان را برای منع حضور پریخانخانم قانع کرد. دیری نگذشت که اسماعیلمیرزا دار فانی را وداع گفت و پریخانخانم در دربار نفوذ گذشته را پیدا کرد.
درایت وی چنان بود که قزلباشان او را به عنوان پادشاه برگزیدند، اما در نهایت، محمد خدابنده بر تخت سلطنت نشست. از زمان فوت شاهاسماعیل تا ورود محمد خدابنده به قزوین ۲ ماه گذشت و در همه این مدت، پریخانخانم شخصا امور کشور را در دست داشت.
پریخانخانم دانشدوست و ادبپرور بود و بسیاری از عالمان آن عصر از جمله بیگ نویدی شیرازی کتاب خود، «تکملةالاخبار»، را به پریخانخانم تقدیم کرده است. از دانش و قدرت وی در آن زمان به اندازهای سخن گفتهاند که در برخی اسناد، وی را «ملکه عاقله» خواندهاند. محتشم کاشانی، شاعر صفوی، در مدح او قصایدی سروده است.
پریخانخانم، خود، نیز شعر میسرود و تخلص وی «حقیقی» بود. این بانوی ادبپرور مدرسهای در اصفهان بنا نهاد که به نام وی شهرت داشت. این مدرسه در نزدیکی چهارسوی مقصود اصفهان بوده است. مدرسه پس از مدتی ویران شد و از مصالح برجایمانده آن در ساخت مساجدی، چون مسجد رحیمخان و مسجد نو استفاده شد.
وی در سال ۹۸۵ هجری قمری کشته شد. در برخی اسناد، مهدعلیا، همسر محمد خدابنده، را عامل اصلی قتل پریخانخانم معرفی کردهاند. پیکر این بانوی نامدار صفوی در امامزاده حسین قزوین به خاک سپرده شده است.