جواد نوائیانرودسری| نادرشاه پیش از آنکه به رأی ریشسفیدان حاضر در دشت مغان، به تاریخ ۲۴ شوال سال ۱۱۴۸ قمری (برابر با ۱۸ اسفند ۱۱۱۴ خورشیدی) تاج بر سر بگذارد و به عنوان فرمانروای بلامنازع ایران شناخته شود، تسلطی کامل بر شهر مشهد داشت. بسیاری از کتیبههای تاریخی حرم رضوی که حکایت از ساختوسازهای عهد نادری دارد، مربوط به زمان پیش از تاجگذاری وی است؛ نمونههایی از چنین کتیبههایی را میتوان در ایوان امیرعلیشیر نوایی (موسوم به ایوان طلای نادری در صحن کهنه) مشاهده کرد که در آن نام نادرشاه با عنوان «نادرقلی» ثبت شده است. شواهد تاریخی نشان میدهد که نادر از همان ابتدا سودای ایجاد فروانروایی خود را با پایتختی شهر مشهد داشت و با چنین رویکردی، بدیهی است که در ساخت وساز و توسعه شهر میکوشید و بر زیبایی تجمل آن میافزود.
ظاهرا در همین ایام بود که فکر ایجاد مقبرهای باشکوه به سرش افتاد، اما تا بعد از رسیدن به سلطنت، امکان اجرای آن را پیدا نکرد و پس از آن بود که مکانی در بالاخیابان مشهد را بهعنوان آرامگاه خاندانی دودمان افشاری برگزیدند. امروز، ۱۸ آذرماه، سالروز ثبت ملی بنای آرامگاه نادرشاه افشار است و البته فرصتی برای نگاهی دوباره به این اثر نهچندان قدیمی که به دلایل گوناگون، در ردیف شاهکارهای هنر معماری ایران قرار میگیرد.
درباره پیشینه ساخت بنای آرامگاه نادرشاه، به اختصار میتوان گفت که سنگ بنای آن، در دوران اقتدار فرمانروای افشاری و در مکان فعلی گذاشته شد. طراحی نخستین محوطه، طبق آنچه در وقفنامهاش قید شده است، حکایت از الگوی «چهارباغ» دارد. بنای اولیه آرامگاه دارای دو گلدسته بود: «حیاط مقبره باغی بوده که دو باغبان رسیدگی مینموده و دو گلدسته داشته، نیز پهلوی درِ باغ یک سقاخانه ساخته بودند. خودِ مقبره دارای دو راه بوده و دو ایوان و چهار اطاق متصل به آن داشته، در درون مقبره هم دو عدد پرده زربفت نفیس که پنج سال به پنج سال باید عوض میشده، موجود بوده است و از هر یک از درب آن پرده مخملی آوریخته بوده، نیز شانزده قندیل داشته است (گزارش مکتب شاپور؛ ص ۱۴۵).»
نقلهایی دراینباره وجود دارد که معماران بنا مانند معماران کاخ خورشید در کلات، هندیتبارند؛ هرچند که صحت این گزارشها چندان معلوم نیست. شوکت بنای اولیه چندان نپایید و بلافاصله بعد از مقتول شدن نادرشاه و آغاز کشمکش میان جانشینان وی که به قتل جمع زیادی از آنها و نهایتا به تخت نشستن عادلشاه انجامید، روند تخریب و نابودی بنا در سایه بیتوجهی به آن آغاز شد و دوران نسبتا طولانی حکومت شاهرخمیرزا، نوه نادرشاه نیز نتوانست مانع از این اضمحلال شود.
بعدها و با استقرار قاجاریه بر ویرانی بنا افزوده شد؛ تاآنجاکه در عهد ناصری، بخشی از محوطه را به «باغتره» تبدیل کرده و گروهی در آن به کشت سبزیجات مشغول بودند. روایتی دیگر درباره انهدام بنای اولیه وجود دارد که طبق آن، آقامحمدخان بعد از ورود به مشهد و عبور از بالاخیابان و مشاهده گلدسته مقبره نادری، وانمود کرد آن را با حرم رضوی اشتباه گرفته است و بعد از فهمیدن این اشتباه، خشمگین شد و فرمان تخریب بنا را داد.
این وضعیت تا بعد از پیروزی نهضت مشروطیت برقرار بود؛ بهویژه آنکه شایع شد بقایای جسد نادرشاه به دستور آقامحمدخان به تهران حمل و زیر یکی از پلههای کاخ گلستان دفن شده است. در سال ۱۳۳۳ قمری (۱۲۹۴ خورشیدی)، مجلس شورای ملی اجازه بازسازی مقبره نادرشاه را صادر کرد و از محل موقوفه این بنا در مزرعه «دهشک» و البته کمکهای دولتی و خصوصی، مقبره آبرومندی برای وی ساخته شد که ظاهرا قوامالسلطنه در احداث آن نقش محوری داشت؛ بااینحال، بنای جدید هم خیلی زود گرفتار فرسایش و تخریب شد.
تا اینکه اواخر دهه ۱۳۲۰ خورشیدی، انجمن آثار و مفاخر ملی تصمیم به تجدید بنای مقبره نادرشاه گرفت و بعد از تهیه مقدمات که اندکی به طول انجامید، سرانجام احداث بنای جدید با طرحی از «هوشنگ سیحون» آغاز شد و نهایتا در آذرماه سال ۱۳۳۸ خورشیدی به پایان رسید. یک سال بعد، در آبانماه سال ۱۳۳۹ خورشیدی، مجسمه برنزی طراحیشده توسط استاد ابوالحسنخان صدیقی، از شاگردان کمالالملک، بر فراز آرامگاه قرار گرفت و به این ترتیب، باغموزه نادری شکل و قوام امروزی خود را یافت.
با وجود آنکه بنای جدید از هر نظر مدرن و مناسب به نظر میرسید، جمعی از کارشناسان ایرادهایی بر آن وارد کردند. افزایش اعتراضات به این مسئله باعث شد که هوشنگ سیحون در ۱۲ دیماه سال۱۳۳۸، گزارشی مطول در روزنامه خراسان به چاپ برساند و به ایرادهای مطرحشده پاسخ دهد. اهم ایرادها در ۱۰ بخش مطرح شده بود: ۱- چرا بنای مقبره کوتاه است؟ ۲- چرا در آن تزیینات کاشیکاری وجود ندارد؟ ۳- چرا سبک معماریاش ایرانی نیست؟ ۴- چرا آن را شبیه قصر خورشید در کلات نادری نساختهاند؟ ۵- چرا مقبره گنبد و گلدسته ندارد؟ ۶- چرا دو طرف مقبره باز و بیحفاظ است؟ ۷- چرا سنگ قبر به شکل چهارگوش ساخته شدهاست؟ ۸- چرا سنگ قبر را در وسط فضای مقبره قرار ندادهاند؟ ۹- چرا سقف موزهها و مقبره که بتونی است صیقلی نشده است؟ ۱۰- چرا دور محوطه را دیوار نکشیدهاند؟
هوشنگ سیحون در گزارش خود، پاسخهای مختصر و مفیدی به این ایرادها داده است. او در پاسخ به سؤال اول مینویسد که دلیل کوتاهی ساختمان مقبره، مجسمههای برنزی زیبایی است که قرار است یک سال دیگر از ایتالیا به ایران حمل و در بالای ساختمان نصب شود. بدیهی است که افزایش ارتفاع ساختمان باعث از دید افتادن مجسمهها و نمای زیبای آنها میشود.
خوب است بدانید که بنای آرامگاه و موزه کناریاش، در قالب شکل تبرزین طراحی شده است و شما میتوانید از ضلع شرقی بنا بهخوبی این طراحی را ملاحظه کنید. از سوی دیگر، معمار معتقد بود که نباید ارتفاع مقبره نادری، از ارتفاع ابنیه حرم رضوی که بنای شاخص و محوری شهر مشهد است، بیشتر باشد.
سیحون در پاسخ به ایراد دوم مبنی بر عدماستفاده از کاشیکاری، به این نکته بسیار مهم اشاره میکند که «در شهر مشهد در مقابل کاشیهای ظریف و هنری آستان قدس رضوی و در برابر بنای گوهرنشان گوهرشاد هر قدر هم بنایی با کاشی تزیین گردد، با هزینههایی که امروز در دنیا میشود جز نشان دادن ضعف وسایل اجرایی در عصر حاضر نتیجهای نمیدهد.» معمار آرامگاه ترجیح داده است که به جای کاشی، از سنگ استفاده کند تا هم سیاهی رنگ آن تداعی کننده سیاهچادر (جایی که نادر در آن به دنیا آمد و از دنیا رفت) باشد و هم بیشتر دوام بیاورد و به نگهداری و ترمیم کمتری نیاز پیدا کند.
درمورد سبک معماری ایرانی هم که در پرسش سوم مطرح شده است، پاسخ به نظر مستدل میرسد. طبق گزارش سیحون طراحی بنای آرامگاه نادرشاه با الگویی از مسجد «تاریخانه» دامغان انجام شده که از آثار مربوط به دوره پیش از اسلام در ایران است. او تأکید دارد که این طراحی، با شیوهها و الگوهای جدید، به روز و اجرا شده است.
در باب سؤال چهارم و اینکه چرا مقبره نادرشاه شبیه کاخ خورشید نیست، معمار به تاریخچه بنای کاخ خورشید و نقش معماران هندی در ساخت آن اشاره میکند و بر آن است که برای حفظ اصالت ایرانی بنای آرامگاه نادرشاه، باید شیوهای متفاوت را برگزید و اصالت معماری ایرانی را حفظ کرد.
او در پاسخ به پرسش پنجم مبنی بر فقدان گنبد و گدسته، احداث چنین بنایی را در کنار مجسمههای عظیم برنزی درست و منطقی نمیداند و آن را مخالف اصول اعتقادی و معماری ایرانیان ارزیابی میکند.
در پاسخ به سؤال ششم درباره باز بودن دو طرف بنای مقبره، هر چند که تلاش معمار در راستای تبدیل شمایل مقبره به سیاهچادر بوده است، دلیلی خیالانگیز را هم برای آن مطرح میکند و مینویسد: «باد و برف و بوران را در این توده عظیم سنگین هیچگونه اثر و زیانی نیست، بلکه روح سلحشور نادر که پیوسته با سختیها و مصائب و بیابانگردی و کوهنوردی مأنوس بوده است، اکنون نیز از باد و طوفان و برف و باران که سراسر زندگی با آن مأنوس بوده است، ناراضی نخواهد بود.»
سیحون در پاسخ به پرسش هفتم، دلیل مربع بودن سنگقبر را همخوانی با ساختار بنا بیان کرده و در جواب هشتمین سؤال هم توضیح داده که هدف از در گوشه قرار دادن مقبره، ایجاد فضای باز در ساختمان و بهوجود آوردن محدودهای است که بتوان از آن برای برگزاری نشستها و جلسات استفاده کرد.
او به تعبیه مکانی برای گذاشتن تریبون، پشت قبر نادرشاه اشاره میکند و تأکید دارد که با این روش، از فضای آرامگاه استفاده بهینه میشود.
معمار ایراد نهم را تا حدودی وارد میداند و معتقد است که میتوان با چکشی کردن بتن سقف ساختمان تا حدودی این ایراد را مرتفع کرد و در نهایت، پاسخش به سؤال دهم هم از این قرار است: «محصور بودن محوطه با دیوار از روی عادت قدیم است؛ آن هم برای این قبیل بناهای عمومی که حتما باید نرده کشیده شود [فایدهای ندارد]... اکنون با نرده کوتاهی که [اطراف آرامگاه]کشیده شده است، ملاحظه میفرمایند که تمام وضع بنا و محوطه زیر نظر عابرین و تماشاکنندگان قرار گرفته است.»