مرجان اسماعیلی - خرسکوچولو خیلی دوست داشت آشپزی یاد بگیرد. مامانخرسه به او قول داده بود آن روز او ناهار درست کند. برای همین، همهی مواد را از پیش برایش آماده کرده بود.
خرسکوچولو آماده بود. مامانخرسه گفت اول از همه باید عدسهای پخته را با گوشتکوب له کند. بعد یک حبه سیر را رنده و نمک و فلفل و ادویه را اضافه کند.
خرسکوچولو با دقت کارهایی را که مادرش میگفت، انجام داد. بعد مامانخرسه یک ظرف جعفری خردشده آورد تا به مواد اضافه شود. در آخر هم دوتا تخممرغ داخل مواد ریخت و خرسکوچولو شروع کرد به مخلوطکردن آنها.
خرسکوچولو همانطور که مواد را قاتی میکرد، گفت: «من خیلی عدس دوست دارم.» مامانخرسه گفت: «منم همینطور. عدس کلی خاصیت دارد. برای قلب خوب است و بدن را قوی میکند، بهویژه در فصل سرما.»
حالا مواد کاملا با هم مخلوط شده بودند. مامانخرسه یک ماهیتابه آورد و داخلش روغن ریخت، بعد با کمک هم مواد را کمکم با قاشق داخل قابلمه ریختند و با پشت قاشق رویشان را صاف کردند.
سپس در قابلمه را گذاشتند و منتظر ماندند. وقتی یک طرف کوکوها پخت، آنها را برگرداندند تا طرف دیگرشان هم سرخ شود. بعد که غذا آماده شد، آن را داخل ظرف ریختند و با هم خوردند.
خرسکوچولو از اینکه توانسته بود یک غذای خوشمزه درست کند، خیلی خوشحال بود.
چی لازم داریم؟
عدس پخته یک پیمانه
تخممرغ دو عدد
سیر یک حبه
جعفری خردشده بهمیزان لازم
نمک و فلفل و ادویه بهمقدار دلخواه