صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تصویرگر کتاب‌های کودک: فراوانی حوادث «شاهنامه» انتخاب سوژه طراحی را دشوار می‌کند

  • کد خبر: ۳۱۴۴۱۹
  • ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۵
یک تصویرگر کتاب‌های کودک می‌گوید: «شاهنامه» تاریخ داستانی و آرمانی کشور ماست. این کتاب همیشه و از قدیم موردتوجه نگارگران دربار بوده و تصویرگری‌های امروز براساس داستان‌های این اثر امتداد همان ماجراست.

عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ بنیاد فردوسی شاخه توس مدتی است که سلسله نشست‌هایی را با محوریت کتاب‌های «شاهنامه برای کودکان» برگزار می‌کند. در این مسیر، تمرکز کنونی بر تصویرگری «شاهنامه» برای کودکان و چندوچون آن است. به این منظور، تاکنون گفت‌و‌گو‌هایی با کمال طباطبایی و حمید رحمانیان، دوتن از هنرمندان و تصویرگران «شاهنامه»، انجام شده است. تازه‌ترین این گفت‌و‌گو‌ها نیز به یکی دیگر از تصویرگران این حوزه اختصاص پیدا کرده است: زهرا محمدنژاد.

سؤالاتی نظیر اینکه در تصویرگری داستان‌های «شاهنامه» برای کودکان به چه نکته‌هایی باید توجه کرد، یا درباره مخاطب کودک چه حساسیت‌هایی وجود دارد ازجمله پرسش‌هایی بود که در این گفت‌و‌گو محل توجه قرار داشت. این نشست در قالب یک گفت وگوی زنده، ذیل عنوان «نشست تخصصی برِ باغِ دانش» (عنوان سلسله نشست ها)، و با همراهی معصومه موسویان، نویسنده و مدرس «شاهنامه» برای کودکان، انجام شد.

محمدنژاد سیزده سال است که برای کودکان تصویرگری می‌کند. در این میان، حماسه‌ها و داستان‌ها و پهلوان‌ها و قهرمان‌های «شاهنامه» هم همیشه یکی از علایق و موضوعات فعالیت‌های هنری او بوده‌اند. محمدنژاد که در دانشگاه گرافیک خوانده است، زمانی که به مقطع کارشناسی ارشد راه پیدا می‌کند، علاقه اش به «شاهنامه» فردوسی اوج می‌گیرد و در همین مسیر گام برمی دارد. او تاکنون بالغ بر سی کتاب منتشر کرده است که شش عنوان از آن‌ها به «شاهنامه» و داستان‌های آن بازمی گردد.

تصویرگری مجموعه کتاب‌های «نوبت شاهنامه خوانی» (انتشارات «شهر قلم») از نمونه کار‌های برجسته محمدنژاد است. او در این گفت‌و‌گو کمی از تجربه هایش صحبت کرده و همچنین از وابستگی متن و تصویر به یکدیگر گفته و نیز لزوم و اهمیت ارتباط نویسنده و تصویرگر با یکدیگر. ما، در ادامه همین صحبت‌ها و برای تکمیل این مباحث، گفت وگویی با این تصویرگر انجام داده‌ایم که ماحصل آن اینجا مرقوم است.

تصویرسازی به متن وابسته است؟

تصویرسازی بیش از هرچیز وابسته به ادبیات و متن است و، درواقع، عامل آفرینش تصویر متن است و موضوعی که وجود دارد؛ درنتیجه، دانستن متن و آگاه بودن از آن برای هر تصویرگر و هر تصویرگری‌ای گام اول است. شما، برای «شاهنامه» هم که بخواهید تصویرگری کنید، باید آن را بدانید. درست است که بن مایه «شاهنامه» فردوسی حماسه است و جنگ‌ها و دلاوری ها، اما این کتاب انواع ادبیات دیگر را در خود جای داده است. «شاهنامه» تاریخ داستانی و آرمانی کشور ماست. این کتاب همیشه و از قدیم موردتوجه نگارگران دربار بوده و تصویرگری‌های امروز براساس داستان‌های این اثر امتداد همان ماجراست. به قدری سرشار از داستان‌های غنایی است که حتی نویسنده‌ها را مجاب به بازنویسی کرده.

از داستان‌های مختلف «شاهنامه»، بیشتر دوست دارید درباره کدامشان کار کنید و به کدام علاقه دارید؟

داستان کیومرث، زال، جنگ‌های بین ایران و توران، همگی، از موضوعاتی است که به آن‌ها پرداخته‌ام، اما، در این میان، هفت خان اسفندیار برای من یکی از جذاب‌ترین موضوعات بود که به صورت یک پروژه شخصی کارش کردم؛ البته هنوز به چاپ نرسیده. ما از هفت خان رستم همیشه صحبت می‌کنیم، اما از هفت خان اسفندیار نه. این داستان شگفتی‌هایی دارد درون خودش.

درباره ارتباطی که باید بین نویسنده و تصویرگر وجود داشته باشد و اهمیت این قضیه هم برای ما بگویید.

ارتباط تصویرگر با نویسنده و اِشراف او بر داستان معجزه می‌کند در کتاب؛ باعث می‌شود شما دقیقا بدانید منظور نویسنده از داستان چیست و چه می‌خواهد. شاید برخی اوقات دست و پای شما را ببندد، اما دیده نمی‌شود. درواقع، نوشته‌ها هستند که تاحدودی به تصویرگر خط می‌دهند. مثلا، برای تصویرگری «دختر حنا»، از صفر تا صد، با نویسنده اش، زهرا نعمت اللهی، در ارتباط بودم، یعنی از زمان کاراکترسازی و حتی شکل گیری خود داستان و پیچ وخم هایش.

به قدری با هم صحبت می‌کردیم تا به یک نظر مشترک درباره همه ابعاد کار برسیم و اینکه تصاویر دقیقا تطابق داشته باشند با آن چیزی که واقعا می‌خواهیم. تعامل زیاد نویسنده با تصویرگر باعث هم رشد متن می‌شود هم رشد تصویر. بخواهم مثال بزنم، در همین اثر، من چند فریم را به نویسنده پیشنهاد دادم که جابه جا شوند، یعنی داستان پس و پیش شود. او هم بررسی کرد و دید بله، بهتر است، و این اتفاق افتاد. 

یا، خیلی جا‌های دیگر، در تصویرگری من نیاز به کمک داشتم، چون داستان مستند است؛ او کمک می‌کرد و می‌گفت چهره این دختر بلوچ و لباس هایش بهتر است بلوچی‌تر باشد. اما، وقتی این ارتباط قطع می‌شود، مثل این است که نویسنده دنیایش را ساخته و رفته کنار، و تصویرگر هم می‌آید مجزا دنیایش را می‌سازد. این باعث می‌شود وقتی کار به اتمام می‌رسد نویسنده حس کند که این چیزی نبوده است که صددرصد منظورش بوده.

درباره «شاهنامه»، یکی از ویژگی‌ها و شگفتی‌هایی که برای تصویرگری دراختیار می‌گذارد این است که اتفاق‌ها و ماجرا‌های هیجان انگیز زیادی دارد، ماجرا‌هایی که در بیت به بیت این اشعار دیده می‌شود. شاید بتوان برای هر بیت چند تصویر طراحی کرد. اتفاق‌ها بیشتر از دیالوگ هاست و داستان‌ها فراز زیادی دارند. حتی شاید انتخاب سخت شود.

برای تصویرگری چنین اثری، قطعا آن نویسنده که می‌آید داستان «شاهنامه» را بازنویسی می‌کند و به روز و به نثر می‌کند، قطعا، تسلط ویژه‌ای دارد، و آن تسلط را من ندارم. این تعامل اتفاقا اینجا می‌تواند ضروری‌تر باشد و رشد کتاب را هم ممکن می‌کند. خیلی از تصویرگر‌ها موافق این ماجرا نیستند که نویسنده در کارشان دخالت کند، اما من ازجمله تصویرگرانی هستم که حضور نویسنده‌ها را واجب و لازم می‌دانم.

تصویرگری «شاهنامه» برای کودکان حساسیت‌هایی هم دارد، مثلا، یکی اینکه بچه‌ها از تصویر اژد‌ها نترسند. در هفت خان اسفندیار، هم اژد‌ها داریم و هم نبرد و خون و خون ریزی و حیوانات وحشتناک. چطور باید چنین چیز‌هایی را تصویرگری کرد تا هم درک زیباشناسانه کودکان بیشتر شود، هم درک بهتری از متن برایشان اتفاق بیفتد، و هم با تماشای آن‌ها نترسند؟

داستان که بالأخره نباید تغییر کند؛ می‌تواند با کلماتی تلطیف شود، که این برمی گردد به تبحر نویسنده، ولی قطعا آن ماجرا وجود دارد. مثلا، درباره گروه سنی نوجوان، خود ایشان دنبال چنین تصویر‌هایی هستند، اما برای گروه سنی خردسال نه، مخصوصا بچه‌های الآن که خیلی روی این ماجرا‌ها حساس‌اند. اینجا باید به این حساسیت‌ها توجه کرد. مثلا، داستان می‌گوید طرف کشته می‌شود، ولی لزومی ندارد این اتفاق رخ بدهد. ممکن است چند ثانیه قبل ترش را نشان بدهد، مثلا جنگ را نشان بدهد، نه کشتن را.

یک مثال دیگر بخواهم بزنم، در داستان «نمکی» با بازنویسی محمدرضا شمس، که یک داستان فولکلور اسطوره‌ای است، نمکی دیو را می‌کشد، اما من این کشته شدن را نکشیده‌ام، جایی را کشیده‌ام که سایه درخت می‌افتد روی دیو، که دو ثانیه بعد می‌میرد، زمانی که دیو دارد بالا را نگاه می‌کند و زاویه دید از بالاست و سایه درخت افتاده روی زمین و دیو. بعضی از صحنه‌ها برای بچه‌ها مناسب نیست.

هم داستان باید تلطیف شود ــ مثلا، به جای «مرگ» کلمه دیگری عنوان شود، مثل «ازبین رفت» ــ و هم کاراکترسازی. این تغییر در کاراکترسازی و تصویرسازی البته باید تا جایی باشد که متن جواب می‌دهد.

اساسا، اهمیت اثر فردوسی در تاریخ نقاشی ایران چیست؟

نقاشی‌های ایرانی ما، از همان زمان گذشته، درواقع، تصویرگری و نگارگری بوده، و اکثر اوقات برگرفته از ادبیات بوده. نکته جالب این است که بیشتر این داستان‌ها برگرفته از اشعار فردوسی بوده و، درواقع، داستان‌های حماسی فردوسی نگارگری‌های ما را رقم زده است. ریشه نگارگری به سال‌های پیش برمی گردد. تصویر‌های «شاهنامه» که در این نگارگری‌ها وجود دارد می‌تواند منبع الهام خوبی برای تصویرگران باشد تا از آن از جنبه‌های مختلف تکنیکی استفاده شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.