صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مرور خدمات ابوالفضل توکلی بینا، از همراهان خدوم امام خمینی (ره) | دیدار در نوفل‌لوشاتو

  • کد خبر: ۳۱۵۱۲۹
  • ۱۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۳
مروری کوتاه بر خدمات ابوالفضل توکلی بینا، از همراهان خدوم حضرت امام(ره) در جریان پیروزی انقلاب اسلامی‌.

به گزارش شهرآرانیوز؛ 

پاییز ۱۳۴۱
تشکیل جمعیت مؤتلفه اسلامی‌

تیتر یک تمام روزنامه‌های عصر تهران در ۱۶ مهرماه سال‌۱۳۴۱ به اتفاق از یک رویداد مهم خبر می‌داد: «مصوبه انجمن‌های ایالتی ولایتی شاه». خورشید که از کوه‌های دماوند پایین آمد، امام در جمع آیات عظام آقایان مرعشی و گلپایگانی و شریعتمداری و حائری گفتند: «این‌ها خیالات بدی دارند و ما باید مهیا باشیم. اینها برنامه دارند که القای مذهب کنند و کار‌هایی را که نمی‌توانستند در زمان آیت‌ا... بروجردی انجام بدهند، شروع کرده‌اند.» و بعد بی‌معطلی بنا را گذاشتند بر تشکیل جلسات منظم و اطلاع‌رسانی به استان‌ها و ارسال تلگراف به شاه برای لغو مصوبه. 

علما، مأموریت خودشان را آغاز کردند، اما در ادامه، جایی میان حلقه وفاداران حضرت امام، آن چینی‌فروش ساده، ابوالفضل توکلی بینا که وفای خود به جریان انقلاب را از مسجد قبا آغاز کرده بود، به‌صورت خودجوش تلفن برداشت زنگ زد به مهدی عراقی. مهدی عراقی هم از مبارزان مخلص جریان انقلاب بود. 

می‌خواست او را با خود به قم ببرد برای ملاقات با امام. مسیر لغو مصوبه، می‌بایست از کانال‌های مختلف دنبال شود تا به نتیجه برسد. به موازات فعالیت علما، امثال توکلی و عراقی به‌صورت گروه‌های متحد آتش‌به اختیار، تحت اوامر حضرت امام به پیشبرد اهداف کمک می‌کردند. عصر آن روزی که ابوالفضل توکلی و مهدی عراقی در قم به خدمت امام رسیدند، در جمع عده‌ای دیگر که از تهران آمده بودند، کسب تکلیف شد. 

امام اعتقاد داشت اهم وظایف اینها، آشنایی مردم با مسائل اجتماعی است. مدتی بعد در سایه فرامین امام، لایحه لغو شد و این ابتدای همراهی رسمی توکلی با تیم همراه امام بود. شب بعد از لغو مصوبه، توکلی، عراقی و آقای عسکراولادی جمع شدند منزل امام. بعد از ماه‌ها فعالیت مثمرثمر، بنا شد در قالب یک تیم متحد و یک پارچه در مسیر اهداف مشترک خود حرکت کنند. 

یک ماه بعد، توکلی، عراقی، عسکراولادی و مرحوم شفیق پس از تشکیل یک شورای ۱۲ نفره خدمت امام رسیدند. آنها نخستین نیرو‌های تازه نفس جمعیت مؤتلفه اسلامی بودند. هیئتی که به توصیه امام برادرانه در نهایت اتحاد و همدلی در کنار یکدیگر حرکت می‌کردند و دل سپرده بودند به تجربیات رهبری که دوران مشروطیت و نهضت ملی را در نظر داشت و در نهایت درایت، آنها را هدایت می‌کرد.

بهار ۱۳۴۲
فاجعه مدرسه فیضیه

یک نفر، خودش را از میان جمعیت حاضر در مدرسه فیضیه به زحمت جلو کشید و با صدایی که مذبوحانه تلاش می‌کرد وحشت درونش را پنهان کند، چشم در چشم امام دوخت و گفت: «من از طرف اعلیحضرت مأمورم به شما اخطار کنم که اگر بخواهید کوچک‌ترین حرکتی بکنید، ما به نیروهایمان دستور می‌دهیم مقابله کنند».

امام کمی در جای خود جابه‌جا شدند و بعد بی‌آنکه توی چشمان مضطرب مأمور نگاه کنند فرمودند: «ما به برادرانمان دستور می‌دهیم تأدیبتان کنند!» آن روز صبح، سخنرانی بی‌دخالت مأموران حکومتی برگزار شد. عصر همان روز، اما حیاط مدرسه فیضیه از طلاب و عموم مردم لبریز شده بود. 

ابوالفضل توکلی، جایی میان جمعیت همین‌طور که چشم می‌چرخاند تا کسی بی‌نظمی به پا نکند، ناگهان چشمش افتاد به یک لباس شخصی که در لحظه روی پا ایستاد و بی محابا فریاد زد: «درود بر رضاشاه!» بلند شد تا او را از محل دور کند که آن دیگری، فریاد زد: «جاوید شاه» و بعد در لحظه رشته کار از دست همه خارج شد و دقیقه‌ای بعد صدا، صدای شکستن پنجره‌ها و فریاد آدم‌ها و شعله‌ور شدن کتب مقدس و سوختن عمامه‌ها در فضای مدرسه بود. توی همین شلوغی‌ها بود که ابوالفضل توکلی و مهدی عراقی بی‌معطلی راهی شدند سمت منزل امام. 

شک نداشت مقصد بعدی آشوبگران حکومتی، تعرض به محل سکونت امام است. دقیقه‌ای بعد وقتی به محل خانه امام رسیدند، توکلی رفت سراغ زیرزمین. می‌خواست از انبوه کُنده‌های چوبی که برای زمستان انبار شده بود، یک شبکه دفاعی پشت پنجره‌ها بسازد. آن شب تا سپیده صبح، ابوالفضل توکلی و مهدی عراقی و دیگر همراهانشان برابر خانه امام مثل نیرو‌های دوره دیده نظامی نگهبانی دادند تا سرسوزنی آشوب از درز خانه راه به حیاط پیدا نکند. صبح روز بعد امر شد، انرژی نیرو‌های مبارز، صرف اطلاع‌رسانی در ایام محرم و صفر بشود.

 پیشنهاد‌های امام از کانال امثال توکلی به طلاب منتقل و ضمانت حسن اجرای کار از او به امام تقدیم می‌شد. آخرین مأموریت، برگزاری باشکوه تظاهرات در ایام محرم بود. تشکیل شورای مرکزی برگزاری تظاهرات، برعهده توکلی بود. از محتوای تراکت‌ها تا چگونگی پخش اعلامیه‌ها و دعوت مردم به خیابان‌ها. مسئولیت نظم و هدایت جمعیت نیز با او و تیمش بود. نظامی‌های شاه تا خود میدان بهارستان از تقابل با انبوه جمعیت فشرده مردمی حیرت زده بودند.

سیل جمعیتی مقتدرانه از برابر کاخ مرمر می‌گذشت و اتحادش را به رخ حکومتی‌ها می‌کشید. همه چیز طبق برنامه پیش می‌رفت تا روزی که خبر رسید امام دستگیر شده‌اند. حالا دیگر عرصه مدارا نبود. درگیری بالا گرفته بود و در بیمارستان‌ها جای سوزن انداختن نبود. توکلی مابین همین شلوغی‌ها بود که دستگیر شد. جایی حوالی نیمه‌های خردادماه.

پاییز ۱۳۵۷
نوفل لوشاتوی فرانسه

یکی مثل حاج ابوالفضل توکلی که بار‌ها سابقه سیاسی و زندان داشت، هرگز اجازه خروج از کشور نداشت. امام فرانسه بودند و آقای توکلی مثل مرغ پرکنده به هر دری می‌زد تا خود را به نوفل لوشاتو برساند، اما عبور از گیت پرواز در آن بحبوحه نابسامان امنیتی کشور، کار محالی نبود. می‌شد بیست وچهارساعته یک پاسپورت تازه دست و پا کند و پرواز کند سمت پاریس. هشتم آبان بود که پای حاج ابوالفضل توکلی به زمین سخت فرانسه رسید و بی‌معطلی سرازیر شد سمت نوفل‌لوشاتو. غروب بود که به همراه شهید عراقی رسید دهکده اقامت امام. امام مشغول اقامه نماز در ویلای شمالی دهکده بود.

جایی که عموما ملاقات‌ها و نشست‌های خبری نیز همانجا برگزار می‌شد. جمعیت که پراکنده شد به همراه عراقی رسید خدمت امام. شوق توی چشم‌هایشان وصف‌ناپذیر بود. بعد از مدت‌ها دل به دل‌دار رسیده بود و می‌خواست حالا تماما در خدمت امام باشد. پس بی‌معطلی قرار شد وسایلشان را از هتلی در هتل ایفل پاریس به نوفل‌لوشاتو منتقل کنند، چون که حالا کار‌های بسیاری در اینجا داشتند. 

باید اداره آنجا را برعهده می‌گرفت و مسئولیت تمام آمدوشد‌ها با او و شهید عراقی بود. کار را با اجاره دربست یک هتل در دهکده آغاز کرد و پس از آن تا روز بازگشت امام، برگزاری جلسات، ضبط سخنرانی‌ها و انتشار اعلامیه‌ها او را به خود مشغول کرده بود. حاجی توکلی، امین مخلص امام به تبع مدیریت موفق مجموعه نوفل‌لوشاتو، مأمور شد تا یک هفته پیش از بازگشت امام به ایران برگردد تا امور را در ستاد استقبال ضبط‌و‌ربط کند. 

پیشنهاد انتقال امام به مدرسه رفاه با او بود. از نقشه‌برداری مسیر ورود امام به فرودگاه تا بهشت زهرا (س) و مدرسه رفاه، همگی زیر نظر او انجام شد و روزی که پای امام به خاک وطن رسید، خستگی ماه‌ها دوندگی و خدمت و فعالیت در نسیم خنک آزادی و پیروزی، به دست فراموشی سپرده شد.

توضیح تیتر: «دیدار در نوفل‌لوشاتو» عنوان کتابی با مضمون خاطرات سیاسی اجتماعی ابوالفضل توکلی بینا به شیوه گفت‌وگومحور و شرح پیوستن او به جریان مبارزات علیه حکومت پهلوی و همگامی با حزب مؤتلفه اسلامی به همت فرامرز شعاع حسینی

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.