نگاهی به فیلم «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» که در سینماهای کشور در حال اکران است.
محمد عنبرسوز/شهرآرانیوز - پیمان قاسمخانی پس از سالها تلاش در عرصه نویسندگی و خلق فیلمنامههای کمدی ریز و درشتی که برخی از آنها بسیار ستایش شده و مورد احترام بودند، در نخستین تجربه کارگردانی خود، فیلم «خوب، بد، جلف» را، با بهرهگیری از دو کاراکتر اصلی سریال تلویزیونی «پژمان»، ساخت که با استقبال عمومی و فروش خوب همراه شد. حالا دومین ساخته قاسمخانی، با عنوان فرعی «ارتش سری»، پس از حضور در جشنواره سیوهشتم فیلم فجر، به اکران عمومی درآمده و به نظر میرسد که، نسبت به نسخه اول، چیز تازهای برای ارائه ندارد.
«خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» قصه یک تیم جاسوسی آمریکایی را روایت میکند که برای دزدیدن کیک زرد به ایران آمدهاند و در پوشش یک گروه فیلمسازی، به پیشبرد اهداف خود میپردازند. این گروه برای موجه جلوه دادن کارشان مجبور میشوند از دو بازیگر سینما استفاده کنند و از آنجایی که برای مخفی ماندن مقاصدشان به دو چهره کمهوش و سادهلوح نیاز دارند، پژمان جمشیدی و سام درخشانی را انتخاب میکنند. سام و پژمان که با اسم و عنوان واقعی خودشان برای چندمین بار، در قالب یک زوج هنری کمدی محبوب، جلوی دوربین رفتهاند، باید در تقابل با کارگردان این پروژه ساختگی، یعنی فربد که قاتلی آموزش دیده و بیرحم است، موقعیتهای کمدی ایجاد کنند و مخاطب را بخندانند. ضمن آنکه ورود یک کاراکتر زن به نام آناهیتا هم قرار است موقعیتهای طنز را مضاعف کند.
«خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» به لحاظ موضوعی تقریبا مشابه همان نسخه اول است که قدری مایههای اکشن به آن اضافه شده و به لحاظ بصری هم از تنوع و جذابیت بیشتری برخوردار است. دقیقا مشخص نیست که چرا پیمان قاسمخانی، با آن همه خلاقیت و توانایی در عرصه طنز، اینقدر اصرار دارد که داستان فیلم دومش تفاوت مهمی با نسخه قبلی نداشته باشد. فیلمنامه این اثر در واقع نسخه بهروزرسانی شده «خوب، بد، جلف» است که از همان الگوها تبعیت میکند و البته چند کاراکترش نیز با بازیگران و شخصیتهایی به مراتب ضعیفتر جایگزین شدهاند.
پرداخت شخصیت پژمان جمشیدی در این فیلم تقریبا هیچ ویژگی تازهای ندارد؛ جز اینکه او در گذر زمان کمی مشهورتر شده و نامزدی سیمرغ فجر را هم به کارنامه خود اضافه کرده است. سام درخشانی اما، قصد ازدواج دارد و با دختر پولداری در ارتباط است که حضور در سینما را برای او قدغن کرده؛ هرچند این ترفند هم کمکی به پرداخت شخصیت درخشانی نمیکند. اما مهمترین تفاوت این زوج در دومین نسخه فیلم «خوب، بد، جلف»، افزایش باورنکردنی درجه حماقت آنهاست؛ به طوری که فیلمساز سعی میکند، با اضافه کردن عجیب بلاهت به این دو نفر، به نسخه ایرانی زوجهای کمدی محبوب تاریخ، مثل لورل و هاردی، دست یابد.
با این حال، سفاهت و خنگ بودن بیش از حد و کنترل نشده زوج پژمان - سام، نه تنها کمکی به خلق کمدی واقعی نمیکند، بلکه «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» را به مجموعه ازهمگیسخته و نامنسجمی تبدیل میکند که، با صورتکهای تهیمغزش، میخواهد صرفا زمینه را برای خندان مخاطب و شوخی کردن با همه چیز ایجاد کند. به همین دلیل است که این فیلم نه تنها تهی از محتواست، بلکه اساسا هیچ موضوعی هم ندارد و فیلمساز قصد ندارد مشخص کند که فیلمش درباره چیست. بدین ترتیب، «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» به فیلمی تبدیل میشود که هر لحظه میتواند رنگ عوض کند و به هر شکلی دربیاید تا فقط امکان خنداندن بیننده پابرجا بماند.
رگههای سیاسی نامعقول فیلم نتیجه همین رویکرد افسارگسیخته هستند؛ آدمها (با توجیه فعالیت در مسیر ساختن یک فیلم که ماهیت آن هم دقیقا روشن نیست) یک لحظه به قامت سربازان هیتلر درمیآیند، چند دقیقه بعد به جنگ طالبان میروند و گاهی نیز ترکیب تصاویرشان با سخنرانی ترامپ مخاطب را انگشت به دهان میگذارد. به لحاظ شخصیتی هم این دو موجود نادان کاریکاتوری، در عین حال که شوخیهای کودکانهشان را پیگیری میکنند، ناگهان به دل یک شکل دیگر از شوخی میزنند و در شمایل دو مرد هیز و بیحیا، برای دلبری از آناهیتا، شکلکهای عجیب و غریب درمیآورند.
از معدود نقاط قوت «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» تنوع بصری آن است که با بهرهگیری از لوکیشنهای مختلف، فیلم را یک درجه بالاتر از کمدیهای آپارتمانی ساده قرار میدهد. در این مورد، خوشبختانه فیلمساز، با پرهیز از نگاه مقتصدانه، خساست به خرج نداده و برای مقرون به صرفه بودن خروجی اثر، حساب و کتاب نکرده است. به همین خاطر است که این فیلم، لااقل به لحاظ ظاهری، شباهتی به کمدیهای شانه تخممرغی مرسوم ندارد و در محیطهای تکراری، چشم مخاطب را آزار نمیدهد.
در جنس شوخیهای «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» تقریبا پیشرفتی مشاهده نمیشود و فیلم از همان سیاق بذلهگوییهای کلامی رایج در طنزهای نودشبی تلویزیون پیروی میکند. در این مورد، شوخیهای کلامی این فیلم را میتوان به چند گروه تقسیم کرد. قبل از هر چیز، طنز آشنا برای مخاطب پیگیر آثار پژمان جمشیدی و سام درخشانی، به چشم میآید که عمدتا در قالب تکیهکلامهایی که در سریال «پژمان» و نسخه اول فیلم تثبیت شدهاند، مورد استفاده قرار میگیرند. در برشهایی از فیلم، شوخیها از فضای رایج طنزهای سخیف متأثر شده و به دام کمدی جنسی زننده و بیپرده میافتند که سکانسهای مشترک آناهیتا با زوج اصلی و همچنین گفتگوهای سام و نامزدش، موارد پررنگ این سبک از شوخی را دربردارند. سومین دسته طنزهای کلامی، به شوخیهای کودکانه و اغراق شدهای اختصاص دارد که با پیشفرض گرفتن حماقت زوج اصلی، اجازه بروز مییابند. کلکل جمشیدی و درخشانی درباره زمان مناسب برای نگه داشتن بیسکوییت در چای، به شوق آمدن آنها از دیدن گردو روی درخت و کشیدن لپ فربد از نمونههای پررنگ این دسته از شوخیها محسوب میشوند.
کاراکترهای متعدد و بازیگران شناخته شده پرتعداد، از دیگر مواردی است که «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» را به لبه پرتگاه سردرگمی و نداشتن انسجام هدایت میکند. حتی اگر حضور تقریبا تبلیغاتی گوهر خیراندیش به عنوان یک معرف را هم بپذیریم، کاراکترهایی که مارال فرجاد، علی اوجی و شکیب شجره بازی میکنند، کاملا اضافی و بدون کارکرد هستند. علاوه بر این، پایانبندی فیلم هم، به شکلی کاملا ناامیدکننده و توهینآمیز، در هوا رها میشود تا فقط توجیهی برای ساختن نسخه سومش باقی بماند. در مورد تیم بازیگران هم چیزی بیشتر از این نمیتوان گفت که اجرای زوج اصلی مثل همیشه است و احتمالا کارگردان توقع بیشتری هم از آنها نداشته است؛ در حالی که حمید فرخنژاد و ویشکا آسایش (بازیگران نسخه اول) به ترتیب با حامد کمیلی و ریحانه پارسا جایگزین شدهاند که همین دو تغییر کاملا کیفیت بازیهای «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» را افشا میکند.
اما مهمترین نقطه قوت فیلم دوم قاسمخانی که نشان میدهد چشمه نبوغ او هنوز کاملا خشک نشده، شوخیهای جاافتاده او با خود سینماست که طنزی شجاعانه به شمار میرود و در عین حال از لحن محترمانهای هم برخوردار است. به چالش کشیدن اطوارهای رایج در میان عوامل سینما نکته مهم «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» است که با طنازیهای خاص قاسمخانی در شوخی با قرارداد بستن بازیگران، ارائه ایدههای احمقانه در دورخوانی، درک نادرست آنها از نقش و بیبهره بودنشان از ابتداییترین اطلاعات سینمایی، به بهترین عنصر فیلم تبدیل میشود؛ عنصری که البته برای نجات دادن اثری در این حد و اندازه کافی به نظر نمیرسد.