بطحایی، معاون وزیر کشور گفت: من خودم با برنامههای صداوسیما حوصلهام سر میرود چه برسد به جوانان! با توجه به گفتههای فوق، امروز قصد داریم چرایی این همه هجمه و کنایه و تکه انداختن به صداوسیمای عزیز را که آدم با تماشای هر کدام از شبکههایش قند توی دلش آب میشود بررسی کنیم:
بیکاربودن منتقدان: چرا معاون وزیر کشور در عین حال که مسئولیت مهمی دارد احتمالا اینقدر بیکار است که بنشیند تلویزیون نگاه کند. مشخص است وقتی اسکندر مومنی، وزیر کشور، هیچ کاری را به معاونش نمیسپرد آنوقت او هم وقتش اینقدر آزاد میشود که بنشیند روی مبل و این کانال آن کانال کند و آخرش هم بگوید: صداوسیما حوصلهسربر است. وگرنه آدم سر صف نانوایی، توی سالن انتظار پزشک و توی ترافیک و خیلی جاهای دیگر حوصلهاش سر میرود. این همه جای حوصله سربر، چرا فقط از تلویزیون نام برده شود؟
حسادت و چشم حسود: امان از حسودی! خیلیها هم حسودی میکنند که حقوق خودشان افزایش میکروسکوپی داشته است، اما صداوسیما در کنار اینکه بابت پخش آگهی پولهای نجومی و تلسکوپی میگیرد، بودجهاش چهل پنجاهدرصد بیشتر شده و به ۳۵هزارمیلیارد تومان رسیده است.
بهانهجویی: مثلا چرا اولین باری که جومونگ پخش شد همه دوست داشتند و میگفتند جذاب است، اما حالا تکرار دفعه سیوپنجم آن را دوست ندارند. مگر این همان جومونگ جذاب نیست که دارد برای بار سیوپنجم تکرار میشود؟ لذا از بهانهجویان خواهشمندیم کمتر بهانه بجویند!
مظلومیت صداوسیما: اگرچه تمام رسانهها و جناحها از خودروسازها انتقاد میکنند ولی حداقل یک آدم شناخته شده از خودروسازی جانانه دفاع میکند و یکی از حلبها را همسطح لندکروز میبیند. اما از صداوسیمای مظلوم حتی یک آدم شناخته شده هم دفاع نمیکند و این نشاندهنده مظلومیت بسیار این سازمان است.
ندانستن قدر خلاقیت: قبلا صداوسیما وسط سریالها چند دقیقه تبلیغ پخش میکرد ولی الان وسط تبلیغات چند دقیقه سریال «پایتخت» پخش میکند. این جدیدترین خلاقیت تلویزیون است ولی متأسفانه مردم از این خلاقیت نه تنها استقبال نکردهاند بلکه کلافه شدهاند.
در پایان امیدواریم افراد بهجای این همه نقد صداوسیما، سعی کنند برنامههای آن را دوست داشته باشند. اسراف است صداوسیما این همه بودجه بگیرد ولی کسی برنامههای آن را تماشا نکند!