صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

غباری بر آینه ی بازی های آیینی | قصه ای به پاس ۵ دهه تلاش استاد فاروق کیانی برای حفظ میراث ملی

  • کد خبر: ۳۳۰۴۸
  • ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۰۵:۳۳
این روز‌ها که استاد فاروق کیانی دیگر توان آن پرش‌های بلند بر زمین حاصلخیز جام و گام زدن بر سبزه زاران دشت را در میانه آوای سرنا و دهل ندارد، دل استاد کیانی پر می‌زند برای شوری دوباره و جذبه‌ای عاشقانه که او را بر صحنه نمایش، در میدان بازی آیینی به چرخ آورد.
غلامرضا بهرامپور/ شهرآرانیوز - با صدای سرنا می‌چرخد و با طنین دهل پا بر زمین می‌کوبد. دستی به کمر و دستی به سوی آسمان با چهره‌ای گشاده و دنباله دستاری رها از پشت سر، با چبن و چرخش دامن بلند لباس سپید و پا‌هایی استوار پیچیده در پای تاوه و چارق، رقصی چنین میانه میدانش آرزوست. این روز‌ها که دیگر توان آن پرش‌های بلند بر زمین حاصلخیز جام و گام زدن بر سبزه زاران دشت را در میانه آوای سرنا و دهل ندارد، دل استاد کیانی پر می‌زند برای شوری دوباره و جذبه‌ای عاشقانه که او را بر صحنه نمایش، در میدان بازی آیینی به چرخ آورد.

دریغ که حالا تنها نظاره گر آن روز‌های همه شوق و جولان در جشنواره هاست که هر صحنه و لحظه اش در قفس عکس‌های ردیف شده بر دیوار و لای آلبوم‌ها اسیر گشته. استاد فاروق کیانی معلم بازنشسته دیار جام و بنیان گذار و سامان دهنده بازی‌های آیینی در این شهرستان و مسئول گروه‌های هنری مختلف بوده است.
 
او با تربیت شاگردانی ورزیده برای حضور در میدان نمایش آیینی و حماسه در محافل هنری و جشنواره‌ها متحمل زحمات و مرارت‌های فراوان بوده که یکی از هزار را بر زبان نمی‌آورد. شناخت ژرفی که او از پیشینه این بازی‌ها دارد و آشنایی او با تاریخ قدیم و فرهنگ کهن جلگه جام باعث شده تا بهترین شکل بازی‌های جمعی را ارائه کند. نمونه اش بازی اپر (apar) را که به قولی از ریشه «آفر» و به معنای آفرینش گرفته شده است، با ٧ بازیگر به نمایش گذاشته است. این بازی نمادین و آیین دیرینه شامل مراحل کاشت، داشت و برداشت گندم (قوت اصلی مردمان کشاورز) و شکرگزاری خداوند است.

نیز «مشق پلتان» یا «پیل تنان» با آن حرکات پرهیمنه و هیبت پا‌ها و ریتم سنگین بازیگران برای مواجهه با سختی‌ها و حتی مبارزه با دشمن بوده است که استاد کیانی به زیباترین وجه، آن را در چند نمایش بین المللی در کشور‌های اروپایی و آسیایی به نمایش گذاشته است. نیز رقص «حتن» به معنای کنام یا بیشه شیران، نمایش همراهی گروهی و همدلی بازیگران برای دستیابی به اعتدال روحی و قوت جسمی و تندرستی است که استاد کیانی آن را نیز با تعداد ۵ تا ۷ بازیگر و گاه بیشتر به نمایش درآورده است.
 
این بازی‌های آیینی که ریشه در اعصار دور دارد، به واقع ترجمان خواست ها، آرزو‌ها و نوع زندگی مردم ایران زمین خاصه جلگه جام در طول تاریخ بوده است. اگر همت این مرد و دوستان و یاران صبورش در این چهل ساله نمی‌بود، تاکنون این بازی‌ها به فراموشی سپرده می‌شد. همان گونه که متأسفانه تاکنون بسیاری از بازیگران و نوازندگان و خنیاگران این منطقه در محاق خاموشی و فراموشی فرو رفته اند. استاد کیانی هم دردمند این فراموشی است.

در مصاحبه‌ای که پیش‌تر با استاد کیانی داشتم و در کتاب پاژ چاپ شد، از حال و هوای حتن پرسیدم و چوب بازی و معرفتی که در این جست وخیز‌های سماع گونه پنهان است. استاد کیانی به حوصله از تک تک حرکات گفت، از سماع راست تا ستایش آفریدگار طبیعت.
هر حرکت را که نماد و نشانه‌ای از زیستن و عشق و نیایش بود به زیبایی شرح داد و آنگاه به جوایز نفیس و ارزنده‌ای که در جشنواره‌های بین المللی به ویژه در شرق دور و سپس در اروپا (فرانسه) کسب کرده بود خیره شد. نم اشکی برگونه هایش نشست. نتوانست از استادان گران مایه و بلند قدری که در تصاویر همراه او بودند چیزی بگوید. من در آن میانه استاد شجریان را شناختم و تنی چند از بلندآوازه‌های موسیقی اصیل و سنتی ایران را.
 
وقتی فرزند استاد به خوش رویی برایم چای آورد، تازه متوجه شدم که او در این خانه ساده و محقر در حاشیه شهر تربت جام با همه عظمت هنری چقدر خانواده خویش را در رنج و زحمت پذیرایی از میهمانان ساخته، میهمانانی که گاه و ناگاه از هر سوی کشور و حتی خارج از کشور به دیدارش می‌آیند و سخنی می‌شنوند و عکسی می‌گیرند و می‌روند. چه در موقع مسئولیت و چه بعد آن، هر وقت به استاد سر زدم نگاه و رفتارش یکسان بود. او هرگز دچار پست و مقام کسی نمی‌شود.
 
همه را دوست و بنده خدا می‌داند. عجب‌تر این است که حتی در حال بیماری از کسی گله نمی‌کرد و نمی‌پرسید که اصحاب فرهنگ و هنر کشور، همان‌ها که روز‌هایی نام و نشان استاد کیانی را با افتخار از تریبون‌ها اعلام می‌کردند و مقام برتر او را در بین بازی‌های آیینی دنیا یادآور می‌شدند، اکنون کجایند. استاد کیانی اگر نبود، امروز نشانی از اعتلای هنر موسیقی محلی و خاصه بازی‌های آیینی ما در کشور هم نبود، چه رسد به سطح دنیا!

هرچند استاد در حکایات خود از همراهان صبور و عاشقش و نوازندگانی گران قدر، چون استاد نی نواز و ... هم نام می‌برد، لیکن همه می‌دانستیم که این مهره‌های گران بهای گردن بند هنر را ریسمان عشق اصیل اوست که در کنار هم جمع آورده و با آن جمع در جهان شگفتی آفریده.

در اوصاف هنر جهان از استاد شنیدم که در چین و مغولستان نیز شبیه برخی آهنگ‌ها و بازی‌های ما هست. این نکته هم اصالت اسطوره‌ها و آیین‌های ایرانی را می‌رساند. چنان که شعر ما نیز تا اقصانقاط جهان را دویده و در هرکجا جوانه‌ای زده است. در مصاحبت استاد محمد فاروق کیانی از بازی او و یارانش با نوازندگی بزرگان خنیاگری، چون استاد پورعطایی و ... نیز شنیدم از اجرای تلویزیونی سال ۱۳۴۵، قبل از تولد خیلی از ما!

اکنون که از او قصه می‌کنم، جای خالی توجه و حرمت گزاری مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد را به ایشان و اهل هنر خطه جام که همیشه زینت بخش غالب مراسم و جشنواره‌های کشوری و بین المللی بوده اند و هستند، به خوبی حس می‌کنم. دلم می‌خواهد به پاس آن سال‌ها که استاد کیانی جوانی خود را بر سر اعتلای این هنر نهاد و دیگر خنیاگران و خوانندگان و نوازندگان این دیار در راه زنده نگاه داشتن این رسوم موی سپید کردند، بزرگان نیز از توجه بایسته مادی و معنوی دریغ نکنند. اهالی هنر را شغلی دیگر جز دلدادگی به هنرشان نیست. این عشق نباید قاتل جانشان بشود اگر قاتق نانشان نشده!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.