صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره شهید علی باکوئی، دانشمند هسته‌ای که در حملات رژیم صهیونیستی شهید شد | ستاره‌ها خاموش نمی‌شوند

  • کد خبر: ۳۴۲۴۲۷
  • ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۴
شهید علی باکوئی، دانشمند هسته‌ای کشورمان، به همراه همسر و دو فرزندش توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ متولد اولین روز از اولین ماه سال است. علی لحظه تحویل سال به دنیا می‌آید و توی شهر قم قد می‌کشد. در کودکی سؤالاتش تمامی ندارد. هرکجا کتاب‌های درسی دیگران را می‌بیند، کنار آنها می‌نشیند و با دقت به خطوط و جزئیات روی کاغذ توجه می‌کند. وقتی که خودش راهی مدرسه می‌شود، بیشتر از اینکه جلوی پایش را ببیند، نگاهش به آسمان است.

درباره ستاره‌ها و سیارات بیشتر از هرچیز می‌پرسد. چرا می‌درخشند؟ چرا خاموش می‌شوند؟ چرا حرکت می‌کنند و ده‌ها چرای دیگر. با سؤالاتش معلم‌ها را هم به چالش می‌کشد. در دبیرستان ریاضی فیزیک می‌خواند. فرمول‌های ریاضی و فیزیک را مثل زبان مادری به‌کار می‌گیرد. می‌داند چرا و چطور از آنها استفاده کند. هیچ‌کدام از آنها را حفظ نمی‌کند؛ همه‌شان را می‌فهمد. 

همین فهم شیرین از ریاضی و فیزیک است که مسیر آینده‌اش را عوض می‌کند. فیزیک در نظر بسیاری، درس خشکی است. فهمیدن آن کار ساده‌ای نیست و جذابیت ندارد، اما او یک روز، برای فهمیدن همین درس خشک و به‌ظاهر نه‌چندان جذاب، از ایران راهی مسکو می‌شود.

از تهران تا مسکو

سال‌۱۳۶۳ که از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شود، جنگ هنوز هم ادامه دارد. آینده مبهم است و خیلی‌ها تلاش می‌کنند تا او را از تحصیلات دانشگاهی منصرف کنند. او این جمله را زیاد می‌شنود که «دانشگاه آب و نان نمی‌شود». تشویقش می‌کنند تا توی دل بازار، مغازه بزند و زودتر به درآمد برسد، اما برای او جدایی از کاغذ و قلم کار سختی است.

توی کنکور شرکت می‌کند و در دانشگاه صنعتی امیرکبیر، فیزیک کاربردی می‌خواند. فیزیک کاربردی با گرایش هسته‌ای که در سال‌۱۳۷۰ آن را به اتمام می‌ساند. برای کشف چیز‌های تازه عطش دارد. علاقه‌اش به انرژی، ماده، ذرات و... شبیه به وسواس است. انگار که در رگ‌هایش جریان داشته باشند. 

با اشتیاق عجیبی کتاب‌های تخصصی را ورق می‌زند. کارشناسی برای او کافی نیست. تصمیم می‌گیرد تحصیلات تکمیلی را پشت سر بگذارد و همین کار را هم می‌کند. سال‌۱۳۷۳ یکی از معدود جوانانی است که با تمرکز بر فیزیک هسته‌ای، مسیر پژوهش این رشته را دنبال می‌کند. بعد هم سر از مسکو در می‌آورد و دکترای فیزیک هسته‌ای و ذرات بنیادی را به پایان می‌رساند. از او دعوت می‌شود تا همان‌جا بماند و با امکاناتی که در اختیارش قرار می‌دهند، به پژوهش‌هایش ادامه دهد. 

علی باکویی دوست دارد به ایران برگردد. برای بازگشت به ایران لحظه‌شماری می‌کند و وقتی هم در سال‌۱۳۸۳ به ایران باز می‌گردد هنوز کسی نمی‌داند چه گنجی به آغوش وطن بازگشته است. از او برای تدریس دعوت می‌شود. تدریس برای باکویی فقط انتقال دانش نیست، مسئولیت است. او خود را مسئول می‌داند تا آنچه را در گذر سال‌ها کسب کرده‌است، در اختیار دیگران هم قرار دهد. از دانشگاه آزاد اسلامی قم شروع می‌کند، بعد به نوشهر، نور و اردبیل می‌رود. 

برای او جابه‌جایی معنا ندارد، هرکجا که نیاز باشد، علی باکویی همان‌جاست. دانشجویان و همکارانش، سال‌های تدریس او را با چهره‌ای آرام و نگاهی ژرف که می‌تواند مفاهیم پیچیده را ساده کند به خاطر می‌آورند. کسی که می‌تواند شوق فیزیک خواندن را در دل دیگران هم زنده کند. از سال‌۱۳۹۱، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس می‌شود. 

جایی که پژوهش‌هایش در حوزه‌های مرزی علم، از ابرخازن‌ها گرفته تا فناوری نانو در صنعت هسته‌ای تحسین‌برانگیز است. پروژه‌هایش در حوزه پزشکی هسته‌ای، تنها در کتاب‌ها و مقالات نمی‌ماند؛ بسیاری از آنها در حوزه سلامت عمومی و پزشکی کاربرد واقعی پیدا می‌کنند.

شهادت همه اعضا خانواده

ساعت هنوز به ۷ نرسیده است. هنوز کسی نمی‌داند، سحرگاه آن روز دقیقا با چه چیزی روبه‌رو بوده‌ایم. هر لحظه اخبار جسته گریخته بیشتری منتشر می‌شود. اسامی بیشتری دهان به دهان می‌چرخد، اما باز هم چیزی روشن نیست. نام «علی باکوئی» دیرتر از بقیه منتشر می‌شود. نام مردان علم، دانشمندان گمنام ایران؛ با فاصله بیشتری از نظامیان سر از تیتر اخبار درمی‌آورد.

در میانه یک صبح آرام، سکوت شهر با جنایت سهمگین رژیم صهیونیستی در سحرگاه بیست‌وسوم خردادماه شکسته می‌شود و جان‌های عزیز بسیاری از دست می‌رود. دکتر باکوئی بمب نمی‌ساخت، بیش از هرچیز مشغول اندیشیدن به زندگی ساده‌تر آدم‌ها بود. روزی هم که هدف ترور قرار گرفت، در کوچه‌پس‌کوچه‌های پایتخت، در خانه و کنار اعضای خانواده‌اش خوابیده بود. در حمله به خانه دکتر باکوئی، نه فقط این دانشمند بزرگ، بلکه همسر و دو فرزندش هم پر کشیدند. 

پژوهش‌های او درباره ابرخازن‌ها و نانو فناوری، افق‌های تازه‌ای را در صنعت و پزشکی گشود. او از آن دسته دانشمندانی بود که مرز‌های کلاسیک را نمی‌پذیرفت؛ برایش همه اجزا جهان به هم مرتبط بود؛ انرژی، بدن انسان، آینده و اخلاق. او حاصل هزاران ساعت مطالعه، تجربه، پژوهش، نوشتن و تعلیم بود. او پدر بود، همسر بود، معلم بود و بالاتر از همه، وطن‌دوستی بود که جانش را در پنجاه‌ونه‌سالگی، برای ایران داد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.