صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آن روی سکه بحران

  • کد خبر: ۳۴۲۸۷۷
  • ۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۵
با شکل‌گیری فضای بحرانی و پیچیده‌ترشدن اوضاع، شاهد لحظاتی هستیم که همدلی، مشارکت و فداکاری را رنگ دوباره می‌زنند و گا‌هاً فضایی ایجاد می‌نمایند که کمتر توقع می‌رود.
لیلی رحمانی
نویسنده لیلی رحمانی

شهرآرانیوز؛ در حالی که آمار‌ها نشان از این دارند که سرمایه اجتماعی که در واقع همان قوام و چسب نامرئی جامعه است، در ایران دچار فرسایش شده، وقوع بحران‌ها و روزنه‌های نوری که از آن بیرون می‌آید؛ نشان می‌دهد که جامعه ایرانی هنوز دارای ریشه‌های عمیقی از اعتماد و انسجام است.

اما چطور چنین‌فضایی شکل می‌گیرد و کشوری که در شرایط عادی با بی‌اعتمادی، شکاف‌های اجتماعی و کم‌رنگ‌شدن مشارکت مدنی روبه‌روست، در بحران‌ها شاهد فوران سرمایه اجتماعی می‌شود؟ هرچند این مسئله مانند هر امر انسانی دیگری استثنائات دارد و ممکن است خواننده در ذهنش مثال‌هایی متناقض را به یاد آورد، اما آنچه قابل بررسی است، عمومیت چنین‌رفتار‌هایی در شرایط توصیف‌شده می‌باشد.

برای روشن‌ترشدن مسئله، باید ابتدا به تفاوت میان سرمایه اجتماعی رسمی و غیررسمی توجه کرد. سرمایه اجتماعی رسمی ناظر بر اعتماد به نهاد‌های حکومتی، دولت، قانون و ساختار‌های رسمی است. اما در مقابل، سرمایه اجتماعی غیررسمی یعنی روابط انسانی، شبکه‌های خانوادگی، سنت‌های فرهنگی و دینی و حس نوع‌دوستی مردمی با سابقه چندهزارساله همچنان در بطن جامعه فعال است و اتفاقاً در بزنگاه‌ها فعال‌تر می‌شود.

بحران‌ها به‌نوعی نقش محرک را برای سرمایه اجتماعی غیررسمی ایفا می‌کنند. زمانی که زلزله‌ای در بم یا کرمانشاه رخ می‌دهد، سیل پهپاد‌ها به شهرهایمان می‌زند، یا همه‌گیری کرونا کشور را در به لبه پرتگاه می‌برد، پاسخ مردم ایران چیزی فراتر از واکنش‌های عادی و قابل انتظار است؛ در این شرایط، صف‌های طولانی اهدای خون شکل می‌گیرد و گروه‌های خودجوش کمک‌رسانی، آشپزخانه‌های مردمی، کمپین‌های مجازی برای کمک‌رسانی فعال می‌شوند. همبستگی‌های عاطفی عمیق در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته و مردم بدون توجه به تفاوت‌های فکری و قومی و مذهبی در این همراهی شریک می‌شوند.

در واقع این پدیده، ریشه در سنت‌های دیرینه‌ جامعه ایرانی دارد. فرهنگ‌هایی مانند نذر، وقف، دیانت، محله‌محوری، عزاداری‌های جمعی و همسایگی هنوز در لایه‌های زیرین جامعه زنده‌اند، هرچند ممکن است در شرایط عادی به حاشیه رانده شده باشد، اما بحران‌ها آن‌ها را به مرکز بازمی‌گردانند.

از این رو باید گفت بحران، کارکردی دوگانه دارد؛ هم تهدید محسوب می‌شود و هم برای جامعه‌ای چون ما، فعال‌کننده‌ ظرفیت‌های نهفته است. اما در نقطه مقابل می‌توان دید که جوامعی با ساختار‌های بسیار بوروکراتیک در شرایط بحرانی دچار فروپاشی‌هایی شده و برای مدت زمانی تبدیل به جنگلی پر از تردید و تهدید می‌شوند. این جوامع که سرمایه اجتماعی خود را بر اساس اعتماد به نهاد‌ها بنا کرده‌اند، در شرایط بحران نهاد‌ها دچار اختلال می‌شوند و جامعه‌شان ممکن است دچار سردرگمی یا حتی فروپاشی شود.

در این کشورها، روابط انسانی غیررسمی کمرنگ‌تر است، در نتیجه در نبود نهاد‌ها در شرایط بحرانی، خلأ عمیق‌تری احساس می‌شود. در ایران اما، مردم حتی در غیبت نهاد‌های رسمیِ پاسخگو، خودشان آستین بالا می‌زنند. هرچند این مسئله روی دیگری نیز دارد و ممکن است جامعه بیش از پیش به خود متکی شود و اعتمادش به ساختار‌های رسمی را از دست بدهد و سرمایه اجتماعی مردمی جایگزین سرمایه اجتماعی نهادی شود.

باید گفت این نوع از سرمایه اجتماعی به نوعی مکانیکی و موقت محسوب می‌گردد؛ چراکه این اتحاد واکنشی است و نه ساختاری و افراد معمولاً پس از بحران به زندگی عادی خود بازمی‌گردند و پایداری چنین‌اموری وابسته به آموزش، نهادسازی و مشارکت بلندمدت است.

در نهایت، سرمایه اجتماعی بحران‌محور یک پدیده‌ عمیق و چندوجهی است. از یک سو امیدبخش و الهام‌بخش است؛ نشان می‌دهد که ریشه‌های انسانی جامعه هنوز زنده‌اند. از سوی دیگر، یک هشدار است؛ زیرا اگر نهاد‌ها نتوانند به این همبستگی پاسخ سازمان‌یافته بدهند و آن را به ساختار‌های پایدار مدنی تبدیل کنند، این انرژی عظیم ممکن است به‌زودی خاموش یا فرسوده شود. از این رو بحران‌ها می‌توانند راهی برای ترمیم اعتماد باشند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.