مرتضی اخوان - درست شبیه علی «بچههای آسمان». با گامهای بلندش فاتح آرزوهایش میشود. آنقدر قد آرزوهایش را میکشد که به اسطوره دوومیدانی یک شهر و کشور تبدیل شود. جایزهاش فراتر از کفشهای کتانی است که هرگز به علی و زهرای بچههای آسمان نرسید. او نابغه دوومیدانی و معلم ابدی است. خیلیها معتقدند باید نامش بهخاطر بیش از 60 سال سابقه مربیگری در دوومیدانی در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود. رکورد یکدقیقه و 57ثانیه ماده 800متر در سال1328 سرآغازی بر تاریخسازی مردی بود که بیشتر فعالیتش در زمینه مربیگری بوده است. استاد محمدرضا صابری، در خانهاش میزبان همنشینی بود که برای شناخت مردی که عمرش را صرف ورزش و دوومیدانی کرده است، کافی نبود؛ اما مرور کارنامه و زندگیاش گرامیداشتی بود برای استادی که شاگردان زیادی را به دنیای ورزش معرفی کرده است.
ماجرای کلید اتاق طلایی
یکم فروردین1300! این تاریخ دقیق تولد مردی است که حالا در نودوهشتسالگی، تاریخ به احترام تلاشهایش برای توسعه و ارتقای ورزش، کلاه از سر برمیدارد. محمدرضا صابری دوران کودکی را در محله چهارراه دکترا مشهد زندگی کرده است. او داخل خانه منتظر میهمانانش برای مرور روزهای افتخار است؛ با کلاهی که به سر دارد و عصایی که به آن تکیه زده است. خانهاش سالهاست که از وجود همسر مرحومش خالی شده است. حالا او ساعتها در روز تنها توی خانه مینشیند و شاید بارها پا در اتاق خاطرههایش میگذارد و ساعتها آنجا، تاریخ را مرور میکند. دخترش میگوید درِ اتاق مدالهایش همیشه قفل است و کلیدش توی جیب پدر. میگوید: «هیچوقت حتی نمیگذارد برای گردگیری به آن اتاق برویم.» باورش سخت است؛ اما استاد پا در رکاب عصایش، خودش را به اتاق میرساند تا کلید به در بیندازد و خودش میزبان ما در اتاق مدالهایش باشد. انگار دلش نمیآید کسی تنهایی پایش را به آن اتاق بگذارد.
شاگردان و مدالهای خاکگرفته
حساسیت استاد به چشم میآید. تمام مدالها، جامها، تابلوها، لوحهای افتخار و عکسهای قابشده بر دیوار، گرد تاریخ رویشان نشسته است. انگار کسی اجازه ندارد تاریخ را برق بیندازد. 5 پسر و 3 دخترش، از حسین تا شهره، هیچکدام حق ورود به اتاق مدالها را ندارند. اینجا منطقه ممنوعه است. به 2 قاب عکس اشاره میکند. قاب عکس شاگردانش. دسته دختران و پسرانی که دوومیدانی را از استاد آموختند و هر کدامشان شاید امروز جایی در ورزش دارند. مدالها و تابلوهای افتخارش هم بیشتر رنگ دبیری و مربیگری دارد. او استاد ساخت پیستهای دوومیدانی هم هست؛ مردی که در طول عمرش بیش از 30 پیست دوومیدانی را در استان خراسان و حتی در شهرهای دیگر کشورمان طراحی کرده و ساخته است.
جرقه پانزدهسالگی و مسیری سبز
پانزدهسالگیاش را آغاز مسیر سبز زندگیاش در عرصه ورزش میداند. میگوید همهچیز از پانزدهسالگی شروع شد؛ جایی که محمدرضا صابری نوجوان که در بازیهای کودکانه، در الکودولکها و قایمباشکها همیشه بهخاطر سرعتش برنده بود، پایش برای تماشای یک مسابقه فوتبال به سعدآباد باز شد. فوتبالی که او را دونده کرد! یک روز که برای دیدن بازیها به ورزشگاه سعدآباد رفته بود، شاهد برندهشدن دوومیدانیکاری در رشته 800 متر با زمان 2دقیقهو15ثانیه بود. پسر جسور به مربی دوومیدانیکار قهرمان میگوید من این مسیر را کمتر از شاگردت میدوم و مربی هم از او میخواهد تا روز بعد برای مسابقه با شاگردش دوباره به سعدآباد برود. فردای آنروز او کاری میکند کارستان! شگفتی بزرگ را خلق میکند و در مقابل دوومیدانیکار حرفهای برنده میشود. 800 متر را در 2 دقیقه و 3 ثانیه میدود! صابری میگوید: بعد از اتمام این مسابقه، مربی بسیار تشویقم کرد و گفت از فردا برای تمرین به زمین ورزشگاه سعدآباد بروم و با سایر ورزشکاران دوومیدانی تمرین کنم.
فوتبالدوستی که دوومیدانیکار شد
محمدرضا صابری، پدر دوومیدانی خراسان، فوتبال را دوست داشت؛ عشقی که نافرجام بود و او دستآخر دوومیدانیکار شد. خودش علت این امر را در یک کلام، باندبازی بیان میکند و میگوید: فوتبال یک ورزش اجتماعی است که جایگاه خاصی بین مردم ما دارد، اما باندبازی در آن بسیار است. استعدادهای زیادی وجود دارد که بهخاطر همین باندبازیها از بین میرود.
از معلمی تا استادی
پیشکسوت دوومیدانی خراسان رضوی یکی از پیشگامان ترویج ورزش در مدارس بوده است؛ مردی که بعد از اتمام تحصیلاتش به استخدام آموزشوپرورش درآمد تا علاوه بر آنکه معلمی ورزش کند، درپی کشف استعدادهایی برآید که در دل ورزش مدارس نهفته بود. او سالها در مدارس مشق ورزش کرد و سالها در دانشگاه، استادی. محمدرضا صابری در کارنامه کاریاش بیش از 25سال ریاست هیئت دوومیدانی استان، 20سال ریاست انجمن دوومیدانی آموزشگاههای خراسان و سابقه 20سال تدریس در دانشگاه فردوسی را دارد. استاد ورزش، حالا پلاک افتخار و عزت یک عمر ورزش ازسوی شهرداری مشهد بر سردر خانهاش نقش بسته است.