صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره اسماعیل آذری‌نژاد، فعال فرهنگی اهل کهگیلویه‌وبویراحمد | قصه معلم قصه‌گو

  • کد خبر: ۳۴۸۳۰۰
  • ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۶
درباره اسماعیل آذری‌نژاد، فعال فرهنگی اهل کهگیلویه‌وبویراحمد، که دغدغه‌اش آموزش مهارت‌های زندگی به بچه‌هاست.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ جذاب‌ترین قسمت کار اسماعیل آذری‌نژاد و دیگر مربی‌های خانه بلوط، فعالیت‌های امروزشان نیست. جذاب‌ترین قسمت ماجرا هنوز از راه نرسیده است. جذاب‌ترین قسمت داستان قرار است در آینده رقم بخورد و می‌توان ردپای نورانی و امیدبخش آن را از همین امروز در بزرگ‌شدن و قدکشیدن بچه‌ها دید. بچه‌هایی که ریشه‌های آنها دارد با آموزه‌های بزرگی، چون مهربانی و دوست‌داشتن و احترام‌گذاشتن آبیاری می‌شود و همه اینها را، نه با شعار‌های توخالی، بلکه در عمل و در گروه و با کار‌های گروهی می‌آموزند.

قشنگ‌ترین قسمت قصه بچه‌های خانه بلوط در روستا‌های کهگیلویه‌وبویراحمد، آینده گرم و درخشان وطنی است که ذره‌ذره آن دارد با همت بلند خودشان شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد. اسماعیل آذری‌نژاد و باقی مربی‌ها، همان کسانی هستند که دارند همه تلاششان را می‌کنند تا آینده این مملکت را خود بچه‌هایشان آباد کنند. 

خانه‌ای راه انداخته‌اند -مدرسه‌ای البته- که به سیستم آموزشی و همه سازوکار‌های فرسوده و قدیمی آن پشت‌پا زده و یک‌تنه استعدادیابی می‌کند، مهارت یاد بچه‌ها می‌دهد، آنها را برای دنیای بزرگ‌تری که با کار و درآمد عجین شده آماده می‌کند و هم‌زمان روی ارزش‌های فردی، چون اعتماد‌به‌نفس و سخنور بودن آنها کار می‌کند.

شعارش دانایی و توانایی است در کنار هم. شعارش توپ است و رنگ و قصه که یعنی بازی می‌کنیم و زیبایی خلق می‌کنیم و یاد می‌گیریم. کارش این است که توی کهگیلویه‌و‌بویراحمد، میان روستا‌های کم‌برخوردار، در دشت و دمن‌ها و میان بچه‌های آن حوالی بچرخد و با همکاری و تعامل با یکدیگر روزگار بگذرانند. مدت‌هاست، خیلی مفید و مختصر، فعالیت‌هایی را که انجام می‌دهد، در صفحات شخصی‌اش در شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌کند. چند خطی می‌نویسد و عکس و فیلم‌هایی هم ضمیمه‌اش می‌کند.

 از این می‌گوید که کتاب دست بچه‌ها می‌دهند، بازی می‌کنند، نقاشی می‌کشند، نمایشگاه برگزار می‌کنند، اردو می‌روند، داستان می‌نویسند و هزارویک قلم کار دیگر انجام می‌دهند. خیلی وقت‌ها، برای انجام این فعالیت‌ها بزرگ‌تر‌ها را هم دخیل می‌کنند. مادر‌ها هم نقاشی می‌کشند کنار بچه‌ها یا باهم آشپزی می‌کنند. مربی‌ها خیلی وقت‌ها کلاس‌های آموزشی مهارت‌های فردی و بهداشتی و محیطی را هم به خانواده‌ها آموزش می‌دهند و خودشان هم آموزش می‌بینند البته.

آذری‌نژاد که چند وقت پیش بی‌آنکه بداند و بخواهد، به دلیل فعالیت‌های فرهنگی‌اش از ایکس (توئیتر) تیک آبی گرفته بود، در یکی از توییت‌هایش خطاب به خیران مدرسه‌ساز نوشته بود: «شما جریان قدرتمندی هستید. لطفا آموزش‌وپرورش را تحت‌فشار قرار دهید.

روند موجود نظام آموزشی مدارس، ویران‌کننده ایران و کودکان است. اصلاح نظام آموزشی و شیوه جذب معلم را مطالبه‌گری کنید. وگرنه هزینه‌هایی که بابت نظام آموزش می‌کنید هدرروی است.» یک مرتبه دیگر هم گفته بود: «تا زمانی که آموزش‌وپرورش دغدغه تغییر نظام آموزشی و ارتقای کیفیت را ندارد هزینه کردن اتلاف سرمایه است. نهاد آموزش ما یک ویرانه است.» 

فحش هم می‌خورد البته بابت کارهایش. لابه‌لای حرف‌وحدیث‌هایی که توی توییتر می‌نویسد، یک مرتبه توصیه یکی از اساتیدش را یادآوری کرده بود وقتی که از قم برمی‌گشته است به دیارش: «فحش می‌خوری، جواب هیچ فحشی را نده.» و حالا مدت‌هاست بر همین رویه کار کردن و سکوت کردن تمرکز می‌کند و جلو می‌رود.

باری دیگر در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود در حد توان خودش چراغی دستش گرفته تا تاریکی‌هایی را که می‌بیند روشن کند. چراغی که هم امروز جلوی پای بچه‌های بسیاری را روشن می‌کند و هم هرچه بیشتر می‌گذرد شعله‌هایش قوی‌تر و بزرگ‌تر و نورانی‌تر می‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.