به گزارش شهرآرانیوز؛ تا حالا صفورا را این قدر درمانده ندیده بودم. بین دوراهی پدر و شوهرش مانده بود و نمیدانست چه کند. انتخاب هرکدام به معنای نادیده گرفتن دیگری بود و او این را نمیخواست. قسمت تلخ ماجرا هم برایش اینجا بود که وقتی درباره شرایط روحی که در آن گیر کرده با شوهرش صحبت میکند او فقط یک جمله میگوید: «درکت میکنم، ولی کاری نمیتونم برات بکنم.» صفورا برای آرام شدن به شنیدن چیزی فراتر از این جمله نیاز دارد، به همدلی کردن و احساس درک شدن. مسئلهای که جای خالی آن در خیلی از روابط زناشویی احساس و عاملی مهم در بروز تنشها و نزاعهای خانوادگی محسوب میشود. آنچه دکتر علی کاظمی دلوئی، روان شناس و خانواده درمانگر هم بر آن تأکید دارد و قرار است امروز درهمین باره قدری با ما و شما صحبت کند.
«درکم نمیکنه!» این جمله گلایه آمیز را زیاد شنیدهایم. شاید هم خودمان کاربر آن باشیم. یک اصطلاح بسیار کلی و رایج که هرکسی از دید خودش آن را تعریف میکند، برای نمونه مردی که همسر ولخرجی دارد، منظورش از درک نشدن، بی توجهی همسرش به شرایط مالی اوست یا زن خانه داری که بیست وچهارساعته در خانه مشغول فرزندپروری و رفت و روب است، منظورش از درک نشدن، بی توجهی و قدردانی نکردن همسرش از تلاشهای او درخانه است؛ بنابراین خیلی مهم است که منظور همسرمان را از این جمله بفهمیم یا منظور خودمان را به او بفهمانیم.
با این همه، یک تعریف کلی برای درک شدن داریم: توانایی فهمیدن و پذیرفتن احساسات، نیازها و دیدگاههای طرف مقابل در یک رابطه عاطفی، مفهومی که شامل درک عمیق تری از احساسات و تجربیات همسرمان میشود و به یک همدلی ساده بسنده نمیکند. به عبارت ساده تر، دو طرف نه تنها احساسات و نیازهای یکدیگر را درک میکنند، بلکه آنها را محترم میشمارند و در تصمیم گیریها و تعاملهای خود آنها را درنظر میگیرند.
اینکه بدانیم مشکل از کجا آب میخورد، شاید مشکلمان را حل نکند ولی حتما دردمان را کمتر خواهد کرد.
باید بپذیریم که دنیای مردانه با زنانه تفاوت زیادی دارد. همین یک نکته که مردها کلی بین و زنها جزئی نگر هستید کافی است تا با دو موجود متفاوت از دو سیاره مختلف روبه رو باشیم. این به معنای آن است که خیلی وقتها نباید فقط از زاویه دید خودمان به موضوع نگاه کنیم.
کمتر پیش میآید خواهر و برادری در یک خانه و با یک نوع تربیت خاص باشند و افکاری شبیه به هم داشته باشند. بنابراین، اینکه انتظار داشته باشیم همسرمان هم مانند ما به یک موضوع نگاه یکسانی داشته باشد، کمی غیرواقع بینانه است.
بی اطلاعی ما از نیازها و خواستههای یکدیگر موضوعی است که خیلی وقتها سبب بروز سوءتفاهم و برداشت نادرست میشود. پس خیلی مهم است افزون بر اینکه به شناخت دقیقی از طرف مقابلمان میرسیم، درباره خواسته و نیازهای خودمان هم خیلی روشن اطلاع رسانی کنیم.
اختلافهای فرهنگی که در ازدواج به آن زیاد هم تأکید میشود، موضوعی است که خیلی راحت میتواند زمینه درک متفاوت از موضوعهای یکسان را فراهم کند و به رفتارهای ما معناهای مختلف بدهد، برای نمونه شما از خانوادهای سنتی و مذهبی هستید و همسرتان به خانوادهای متجدد و غیرمذهبی تعلق دارد. نگاه شما دونفر به مقوله نگهداری سگ درخانه یک اختلاف فرهنگی فاحش است که نقطه مشترکی ندارد.
ما تیپهای شخصیتی متفاوتی درجامعه داریم که تفاوت برخی از آنها فاصلهای میان آسمان و زمین را بینشان ایجاد میکند، مانند برون گراها و درون گراها. تصور کنید شما یک فرد درون گرا هستید و از موضوعی ناراحت شدهاید. در این شرایط دوست دارید تنها باشید و کسی سربه سرتان نگذارد، درحالی که همسر برون گرایتان احساس میکند الان درست وقت آن است که با شوخی و مزاح حال شما را خوب کند. نتیجه ناگفته پیداست که چه فاجعهای را بینتان رقم خواهد زد.
خیلی وقتها راه حل در خود صورت مسئله نهفته است و نیازی نیست راه خیلی دوری برویم. البته اگر بتوانیم مشکلمان را ریشه یابی کنیم و علت آن را بیابیم. مسئلهای که گره گشایی از آن در بیشتر موقعیتها به یک متخصص مجرب نیاز دارد. فردی بی طرف که بتواند متعهدانه به ما کمک کند. با این همه، میتوان این توصیهها را هم به کار گرفت.
سعی کنید زمان بیشتری را به هم اختصاص دهید و درمیان این وقت گذرانیها به شناخت بیشتری از هم برسید.
احترام قائل شدن برای نظر، احساس و تصمیمهای همسرتان حتی اگر با آن مخالف باشید، سبب میشود تا او احساس بهتری داشته باشد.
این انتظار که همسرتان ناگفته از احساس و خواست و نیاز شما اطلاع داشته باشد، غیرواقع بینانه است، پس دراین باره روشن، آشکار و شفاف با او حرف بزنید و انتظارتان را به او بگویید.
درصورتی که خواستههای همسرتان منطقی است، همه تلاشتان را برای برآوردن آن بکنید، در غیر این صورت با همدردی و همدلی درکنارش بایستید و همراهی اش کنید.
یکی از اشتباههای شایع بین همسران تلاش بیهوده برای تغییر دیگری است. پس سعی کنید او را همان گونه که هست بپذیرید و خودتان را با او سازگار کنید.
به جای قضاوت همسرتان خود را در موقعیت و شرایطی قرار دهید که او هست. با این نگاه علت بسیاری از رفتارها و واکنشهای او را بهتر درک میکنید.
همسرتان را با همه تفاوتهایی بپذیرید که با شما دارد؛ تفاوتهای فرهنگی، شخصیتی، اندیشهای، جنسیتی و.
این روزها بیش از هردوره دیگری از تاریخ بشر نیازهای روحی سربرداشتهاند. برای همین زیاد میشنویم که همسران یا والدین و فرزندان از درک نشدن گله دارند. البته این به معنای آن نیست که این مشکلات در گذشته وجود نداشته است، بلکه امروزه احساس نیاز و سردرگمی افراد برای پاسخ دادن به آن بیشتر شده است. ازاین رو شاهد پیامدهای منفی زیادی به خاطر آن درجامعه هستیم.
درک نشدن سبب احساس رهاشدگی در فرد میشود و سیستم زوجیت را به سمت فردیت پیش میبرد. درنتیجه فرد به دنبال کسی میگردد که خلأ ایجاد شده را برایش پرکند و این میتواند شروع خیانت در زندگی مشترک باشد.
درک نشدن و به دنبال آن احساس تنهایی، فرد را به سمت ناامیدی، انزوا و افسردگی هم پیش میبرد؛ درنتیجه در یک چرخه معیوب فاصله بیشتری بین همسران ایجاد میکند و این شروع یک زندگی جزیرهای برای فرد خواهد بود.
درک نشدن، بروز سوءتفاهم بین دوطرف را بیشتر، ارتباطات را سطحیتر و رابطه شان را ناسالمتر خواهد کرد.