حاج علی شمقدری، مبارز نستوه انقلاب و یار دیرین رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که ۵ سال قبل بر اثر کرونا بدرود حیات گفت.
به گزارش شهرآرانیوز؛ چهرۀ بعضی انسانها، بدون هیچ سخنی، محبت و اخلاص را فریاد میزند. پشت میز کوچک و بسیار سادهای، نزدیک به در حسینیۀ آیتالله سیدجواد خامنهای (همان خانۀ پدری حضرت آقا در مشهد) پیرمرد باصفایی را میدیدی با قد کوتاه، عرقچین مشکی بر سر و پیراهن همیشه سفیدی بر تن. لبخند هم مانند رنگ پیراهن ثابت بود.
در روزگار جوانی، یکی از پامنبریها و شاگردان همیشگیِ آیتالله خامنهای بود، و نمایندۀ جمعی که گرچه دانشجو و طلبه و تحصیلکرده نبودند، اما جلوتر از خیلی از آنها، هم پای بحثهای علمی بودند و سرشار میشدند. و همپای عمل، تا پای جان در رکاب استاد و انقلاب میایستادند.
وقتی در سال ۵۶ آیتالله خامنهای را به ایرانشهر تبعید کردند، او اولین نفری بود که با یکی از دوستانش، رنج و خطر سفر را به جان خرید و به ایرانشهر رفت تا مگر کمکی در آن شرایط سخت، از دستش بربیاید.
حاج علی در این راه، از دادن جان هم فراتر رفت و برادر و پسرش را قربانی دفاع از انقلاب کرد؛ بدون ادعا و هیاهو..
حاجی شمقدری، هنوز هم خودش را شاگرد آقا میدانست. مثل شاگرد پای سخنرانیها مینشست و با همت و علاقهای عجیب، کتابهای منتشرشده از بیانات ایشان را مطالعه میکرد؛ گرچه چشمانش همراه این شدت مطالعه نبودند و به سختی و درد خود را همراه میکردند.
حاج علی گاهی نکاتی از برخی کتابها، مثل «عهد مشترک» و «ولایت و حکومت» بیان میکرد که حقیقتاً مبهوت میماندیم از این دقت و ریزبینی و نکتهسنجی، و آنگاه چنان این نکات را با مسائل روز و سخنرانیهای معاصر حضرت آقا تطبیق میداد که عمق بصیرت و شناختش را به تصویر میکشید.
از آنهایی بود که زمان در محضرش کُند میشد؛ ساعت به دقایقی میگذشت، به شیرینی آبنباتهایی که تعارفمان میکرد.
حاج علی در سال ۱۳۱۳ در محله سرشور مشهد متولد شد. پدرش اهل علم از اهالی شمقدر، حوالی جاغرق بود که توسط حکومت رضاخان خلع لباس شد. علی شمقدری دوره ابتدایی را در مدرسه سیروس گذراند. در سیزدهسالگی همزمان وارد ۲ عرصه دین و تجارت شد.
از سویی به مدرسه گوهرشاد به درس تفسیر آیتا... سیدهاشم نجفآبادی، جد مادری رهبر معظم انقلاب راه پیدا کرد و از سوی دیگر در کنار برادر و پدرش در کاروانسرای چوب و زغال وارد بازار شد. آقای شمقدری که به قول خودش از کودکی سرش توی حساب و کتاب بود ضمن پشت سر گذاشتن فرازونشیبهای بازار و آزمون و خطا در مشاغل مختلف ازجمله شعر بافی و ابریشم فروشی موقعیت خود را در بازار تثبیت کرد و در میدان شهدای امروز کاروانسرای چوب را افتتاح کرد، اما ازآنجاکه آزادیخواهی در ذاتش نهفته بود با مأموران رژیم شاه درگیر شد و با باتوم مورد ضربوشتم قرار گرفت و از آن زمان هرگز میانهاش با دولت طاغوت خوب نشد. سال ۱۳۳۹ با دختری از فامیل پدری ازدواج کرد. زنی که تا پایان عمر به پای همه سختیها، مبارزات و زندان شوهرش ایستاد.
همزمان با فعالیتهای اقتصادی و قرآنی به جد پیگیر جلسات تفسیر قرآن شد. در همین جلسات با رهبر معظم انقلاب آشنا شد و کمکم به جلسات تفسیر خصوصی و منزل آیتا... خامنهای راه یافت و این آشنایی او را تا مرتبه رازداری و یار امین ایشان شدن پیش برد. سال ۱۳۴۰ با نهضت امام خمینی (ره) آشنا شد و تا پیروزی انقلاب چندین بار به زندان افتاد.
بعد از پیروزی انقلاب و در ابتدای شکلگیری نهادهای انقلابی از جمله کمیته انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی تلاش مضاعفی در شکلگیری و قوام و انسجام این نهادها داشت. سال ۱۳۶۱ همزمان با آغاز ریاستجمهوری آیتا... خامنهای به درخواست ایشان به تهران رفت و در ساختمان ریاستجمهوری مستقر شد. این ماموریت تا آغاز رهبری ایشان ادامه داشت.
ازآنپس به دستور رهبر معظم انقلاب به مشهد آمد و تولیت حسینیه آیتا... سیدجواد خامنهای و مسئولیت دفتر مطالبات مردمی معظمله در مشهد را عهدهدار شد.» حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی، رئیس دستگاه قضا و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، نیز در پیامهای، جداگانهای درگذشت شمقدری را تسلیت گفتند. همچنین نماینده، ولی فقیه در خراسان رضوی با صدور پیامی، درگذشت حاجعلی شمقدری را تسلیت گفت. در بخشی از پیام آیتا... سیداحمد علمالهدی آمده است: «این فقید سعید از پیشکسوتان انقلاب و از یاران وفادار رهبر معظم انقلاب در مبارزات با رژیم طاغوت بود و از ابتدای پیروزی انقلاب مقدس اسلامی تا هماکنون در حرکتهای جهادی و در اقدامات انسانی برای مستضعفین و اقشار آسیبپذیر فعالیتهای شایانی داشت.».