بعضی واژهها چنان در روزگار زیست مان تنیده میشدهاند که یادمان میرود چطور میتوانند تمامی ابعاد زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. واژهای، چون تورم که گستره اش این روزها فراتر از صفرهای قیمت هاست و شما را تبدیل به چیزی خواهد کرد که شاید نشناسیدش. بحرانی که مستقیما هویت و روانمان را نشانه میرود و سلاخی میکند. برای روشن ساختن مساله نخست به این مساله میپردازیم که موقعیت ما چگونه دستخوش سرمایههای مختلف است.
بنا بر نظر اقتصاددانان و جامعهشناسان هویت طبقاتی فراتر از درآمد است؛ پیر بوردیو، جامعهشناس برجسته فرانسوی، در نظریه خود درباره «سرمایه فرهنگی» این مساله را وارسی کرده و نشان میدهد که طبقه اجتماعی بر اساس مجموعهای از سرمایهها از جمله سرمایه اقتصادی (پول و دارایی)، سرمایه فرهنگی (دانش، تحصیلات، سلیقه و رفتارهای فرهنگی) و سرمایه اجتماعی (شبکه روابط و ارتباطات) شکل میگیرد و نهایتا این سرمایهها با هم، هویت فرد را میسازند و نقش تعیینکنندهای در موقعیت او در جامعه دارند.
در این میان زمانیکه تورم قدرت خرید را کاهش میدهد، افراد ناچار به تغییر سبک زندگیشان میشوند. این تغییرات فقط در کاهش مصرف نیست؛ بلکه به معنای کاهش سرمایه فرهنگی نیز هست. آن زمان که نتوان در کلاسهای هنری شرکت کرد، به سفر نرفت، لباسهای مورد علاقه نخرید و یا در جمعها شرکت نکرد، این سرمایهها تحلیل میروند و هویت اجتماعی فرد به تدریج سست میشود.
در نظر بگیرید فردی که تا دیروز در طبقه متوسط جای میگرفته است و سرمایه فرهنگی بالایی داشته، حالا به دلیل فشارهای اقتصادی نمیتواند همانند گذشته رفتار کند. او ممکن است احساس کند دیگر آن جایگاه اجتماعی قبلی را ندارد و این امر منحر به بحران هویتی میشود. این فرد نهتنها درآمدش کاهش یافته، بلکه بخشی از هویتی که با آن زندگی میکرد را در معرض فروپاشی میبیند.
از سوی دیگر تورم علاوه بر تهدید سرمایه اقتصادی و فرهنگی، باعث ایجاد ناامنی و بیثباتی روانی میشود. نااطمینانی نسبت به آینده، کاهش توانایی در تامین نیازهای اولیه و کاهش فرصتهای فرهنگی و اجتماعی، افراد را در بحران هویت قرار میدهد. بسیاری از افراد، بهخصوص در طبقه متوسط که بیشترین تغییرات را در چنین شرایطی احساس خواهد کرد، با احساس شرم و شکست مواجه میشوند؛ چرا که نمیتوانند مانند گذشته در جمعهای اجتماعی حاضر شوند یا از سبک زندگی سابق خود دفاع کنند.
این شرم و بیارزشی مانند یک زنجیره دور باطل فرد را از فعالیتهای اجتماعی دورتر کرده و به تدریج منجر به ایجاد فاصله از شبکههای حمایتی خود میگردد. به این ترتیب، تورم علاوه بر ضربه اقتصادی، به فرسایش پیوندهای اجتماعی و هویت فردی نیز منجر میشود.
همچنین باید گفت هویت طبقاتی تنها به زمان حال تعلق ندارد و به آینده نیز مربوط است. آرزوها، چشماندازها و امیدها بخش مهمی از سرمایه فرهنگی هستند که تورم آنها را نیز تهدید میکند. وقتی فرد نمیتواند برای آینده برنامهریزی کند، یا آرزوهایش تبدیل به دغدغههای روزمره برای بقا میشوند، بخش مهمی از هویت او تحلیل میرود و انسان حس میکند گم شده است.
نهایتا لازم به ذکر است که تورم فقط یک بحران اقتصادی نبوده؛ بلکه بحرانی روانی و هویتی نیز هست که فراتر از اعداد و آمار، زندگی و شخصیت انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد. چنانچه ذکر شد بر مبنای نظریه پیر بوردیو هویت اجتماعی ما ترکیبی از سرمایههای مختلف است و وقتی تورم این سرمایهها را تهدید میکند، هویت ما نیز به لرزه درمیآید؛ بنابراین برای فهم دقیقتر تأثیرات تورم، نه تنها میبایست به قدرت خرید بلکه به ابعاد روانی و اجتماعی آن نیز توجه کنیم.