یکی از این چالشهای جمعیتی، رشد فزاینده متولدین دهه شصت بود که در سالهای بعد مشکلاتی مانند کمبود فضاهای آموزشی و بیکاری را به دنبال داشت. این موضوعات نیازی به آمار و ارقام ندارند، چرا که همه ما به نحوی آنها را لمس کردهایم؛ از میزهای سه یا چهار نفره در مدارس گرفته تا نبود کار مناسب برای جوانان.
اما نکته مهم این است که این چالشها هنوز پایان نیافتهاند و اکنون در حال تغییر شکل هستند. نسل دهه شصتیها به نظر میرسد که شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» را سرلوحه زندگی خود قرار دادهاند و تمایلی به فرزندآوری ندارند. در حالی که کمتر از دو دهه دیگر همین نسل وارد دوران سالمندی خواهد شد.
ایران در آستانه یک تحول جمعیتی بزرگ قرار دارد و این تغییر ساختار جمعیتی، فرصتها و چالشهای فراوانی را برای جامعه، اقتصاد و نظامهای رفاهی کشور به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارشهای رسمی، جمعیت سالمندان بالای ۶۰ سال در حال افزایش است. اکنون حدود ۷.۵ میلیون نفر از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل میدهند که کمتر از ۱۰ درصد جمعیت کل کشور است، اما نرخ رشد جمعیت سالمند پنج برابر سریعتر از رشد جمعیت کل است. پیشبینیها نشان میدهد تا سال ۲۰۵۰، حدود ۳۲ درصد جمعیت ایران را سالمندان تشکیل خواهند داد.
کاهش نرخ باروری و پیامدهای آن نیز نگرانی دیگری است. نرخ باروری کل در ایران در سال ۲۰۲۵ به ۲.۰۷ فرزند به ازای هر زن رسیده است که حتی در برخی مناطق کمتر هم هست. این رقم در مقایسه با ۲.۱۰ در سال ۲۰۲۲ روندی کاهشی دارد. این کاهش نرخ باروری، همراه با افزایش امید به زندگی، باعث پیری سریعتر جمعیت شده است. آمارها نشان میدهد میلیونها زن در سن باروری هیچ فرزندی ندارند و بسیاری احتمالاً هرگز تجربه مادر شدن نخواهند داشت.
این دو مسئله در کنار هم، چالشهای متعددی ایجاد میکند که بزرگترین آنها فشار اقتصادی ناشی از افزایش سالمندان است. اکنون حدود ۶۲ درصد از زنان سالمند و ۳۹ درصد از مردان سالمند زیر خط فقر زندگی میکنند. تصور کنید شرایطی که سالمندان افزایش یابند، اما نیروی کار فعال، که موتور محرک اقتصاد است، کاهش پیدا کند.
نمیتوان این مسائل را نادیده گرفت، خصوصاً که کاهش نیروی متخصص از طریق مهاجرت نیز با آمار رو به رشد، نگرانیها را دوچندان میکند. اما همین نگرانی میتواند نقطه آغاز تغییر باشد؛ فرصتی برای پیشگیری از چالشهایی که شاید بعداً غیرقابل بازگشت باشند.
تقویت نظام رفاه اجتماعی یکی از اولین گامهاست. توسعه و بهبود نظامهای بازنشستگی و بیمههای درمانی جامع میتواند امنیت مالی و بهداشتی سالمندان را تضمین کرده و نگرانیها را کاهش دهد. همچنین جامعه ما به ترویج فرهنگ سالمندی فعال نیاز دارد؛ یعنی سالمندان تشویق شوند در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مشارکت کنند تا کیفیت زندگیشان حفظ شود و از انزوا دور بمانند.
این مسیر بدون آموزش و فرهنگسازی در میان نسل جوان نیز ممکن نیست. آگاهسازی جوانان و میانسالان درباره اهمیت سالمندی و نیازهای این گروه سنی میتواند همبستگی اجتماعی را تقویت کند و ارتباط سازندهای میان نسلها ایجاد نماید.
توسعه خدمات بهداشتی و مراقبتی در مناطق کمبرخوردار نیز نباید فراموش شود. تصویب و اجرای قوانین حمایتی که حقوق سالمندان را تضمین کند و از تبعیض و سوءاستفاده جلوگیری کند، بخش مهمی از راهکارهای پیش روست.
در نهایت، هرچند سالمندی جمعیت ایران چالشی جدی است، اما با برنامهریزی دقیق و سیاستگذاری مناسب میتوان آن را به فرصتی برای بهرهبرداری از دانش و تجربه نسلهای پیشین تبدیل کرد. آمادهسازی جامعه امروز، نیازمند همکاری همهجانبه دولت، نهادهای مدنی و مردم است تا فردایی بهتر برای همه نسلها بسازیم.