نمایش میدانی ۱۸۰۰۱ اینروزها در مشهد روی صحنه رفته است. نمایشی که فقط یک برنامه نمایشی نیست، بلکه بازخوانی قصههای تاریخی خراسان و پیوند آن با زندگی امروز است. درک این موضوع که «چرا روایت قصههای خراسان از فردوسی تا امروز لازم است»، کلید فهم ضرورت برگزاری نمایشهایی مانند «۱۸۰۰۱» است.
قصهها، اسطورهها و تاریخ مشترک، ستونفقرات هویت هستند. وقتی داستان فردوسی (نماد احیای زبان و هویت ایرانی)، عطار (نماد عرفان و معنویت)، حمله مغول (نماد مقاومت دربرابر بیگانه)، بهتوپبستن حرم (نماد مبارزه با استعمار)، دفاع مقدس (نماد ایثار) و... در یک روایت واحد و پیاپی به تصویر کشیده میشوند، شما با تاریخی پیوسته و دارای هدف مشترک مواجه میشوید. این رویداد برای پوشش گسست نسلی کار میکند و یادآوری میکند که ریشههای هویتی تا کجا عمق دارد.
این نمایش تنها یک مرور تاریخ نیست، بلکه یک «معناسازی» است. این روایت به مخاطب یادآوری میکند که ماجراهای امروز در مسیر همان رویدادهای دیروز است. در این نمایش دفاع از حرم ادامه همان مسیری است که سربداران در آن قدم گذاشتند. مقابله با استکبار جهانی همان روحیهای است که در مقابل روسها و مغولان ظهور کرد. این نگاه، به اتفاقات امروز عمق میبخشد و انگیزهای فراتر از منافع فردی ایجاد میکند. تاریخ در کتابها میمیرد، اما در نمایشِ زنده، دوباره متولد میشود.
گفتن قصههای خراسان ضرورت حیاتی برای بقای فرهنگی در شرایط پیچیده امروز است. این نمایش، میتواند تاریخ را به یک درس زنده و «منبع قدرت» برای امروز تبدیل کند. تماشای مشترک این نمایش، خودش یک آیین رسانهای است؛ مردم با حضور در کنار هم، قصۀ مشترکشان را دوباره میشنوند و بازآفرینی میکنند. این کارکرد، هم انسجام اجتماعی میسازد و هم سرمایه اجتماعی لازم برای مواجهه با چالشهای امروز را تقویت میکند.
در دنیایی که پیامها بمباران خبری شدهاند، زبان هنر همچنان قدرت متمایزی دارد. نمایشهای میدانی مانند «۱۸۰۰۱» ترکیبی از تصویر، حرکت، نور، صدا و روایتاند؛ این چندرسانهایبودن باعث میشود پیام تاریخی نه فقط در ذهن، بلکه در قلب و حافظه احساسی مخاطب حک شود.
نمایش میدانی «۱۸۰۰۱» با انتخاب نقاط عطف تاریخی (از فردوسی تا دفاع مقدس)، درواقع گزینش هدفمندی از حافظه فرهنگی انجام داده است و روایتی پیوسته از هویت خراسان میسازد.
این نمایش یک مکانیسم انتقال حافظه از نسل قدیم به نسل جدید است و درواقع یک مقاومت دربرابر فراموشی است. کارگردان، مدام با برجستهکردن روایتهای تاریخی تلاش میکند «ما»ی جمعی را بازتعریف کند.
این نمایش را میتوان یک پاسخ رسانهای و فرهنگی در چارچوب روایتگری دانست؛ رویدادی که با زبان هنر و درام، نشان میدهد با روایت تاریخ خود میتوان عرصه را بر هویتسازی دیگران برای مردم تنگ کرد.
وقتی برشهایی از تاریخ مانند بهتوپبستن حرم توسط روسها و واقعه گوهرشاد تا دفاع مقدس و مقاومت امروز، در قالب نمایش اجرا میشود، در واقع یک روایت یکپارچه ساخته میشود: خراسان همیشه خاستگاه ایستادگی بوده است. این روایت رسانهای، هویت جمعی مردم را بازتعریف و تقویت میکند.
نسل امروز کمتر با تاریخ ارتباط مستقیم دارد. نمایش، ابزار رسانهای مؤثری است که وقایع خشک تاریخی را به تجربهای ملموس و هیجانی بدل میکند. در اینجا رسانه کلاسیک (خبر و مقاله) جای خود را به «رسانه نمایش» میدهد که اثرگذاری عاطفی عمیقتری دارد.
رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی سالهاست سعی میکنند تاریخ ایران و جایگاه مشهد را به شکل دیگری روایت کنند؛ گاهی با سانسور، گاهی با تحریف. «۱۸۰۰۱» میتواند یک ابزار اقناعی درونی باشد که از خلال بازسازی روایت بومی و مردمی با زبان هنر، در برابر روایتهای رقیب، اعتماد مخاطب را جلب کند، به شرط اینکه به شایستگی برای فراگیری و ماندگاری آن تدبیر شود.