صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یادی از «صادق رضازاده شفق» که چند اثر مهم درباره نادرشاه دارد | تاریخی که از مشهد نوشته شد

  • کد خبر: ۳۶۴۳۹۷
  • ۱۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۸
هم‌زمان با سالروز فتح مشهد به دست «نادرشاه افشار» یادی کرده‌ایم از «صادق رضازاده شفق» نویسنده و مترجم که چند اثر مهم درباره نادرشاه به یادگار گذاشت.

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛  باد خشک از سمت توس می‌وزد. گردی نازک روی سنگ‌فرش دروازه‌ها می‌نشیند. شهر، سال‌هاست میان دلهره و انتظار نفس می‌کشد. از فراز باروها، مردم به رشته غبار نگاه می‌کنند که نزدیک‌تر می‌شود و آرام‌آرام به صفوف منظم سوار‌ها بدل می‌شود. پرچم‌های افشاری با لبه‌های برافراشته، زره‌های تیره و سرداری که نامش این روز‌ها در خراسان می‌پیچد به پیش می‌آید. نادر با خون‌سردی آهنین پیش می‌آید. حلقه محاصره شهر تنگ می‌شود. شب‌ها آتش اردو، چون ستاره‌های پایین‌افتاده می‌درخشد و روز‌ها ضرب‌آهنگ منجنیق‌ها و نقب‌زن‌ها، سروصدا و لرزش یکنواختی به دیوار‌ها می‌دهد.

 درون شهر، مالک‌محمود سیستانی، امیر یاغی خراسان با سپاه خسته‌اش، رؤیای شکست نادر را در سر می‌پروراند و سرداری به نام پیرمحمد اوضاع را تحت کنترل دارد. بیرون، نادر صفوف را می‌چیند. روزی که به نقطه گره می‌رسد، خیانت کوچکی در دل دشمن راه را باز می‌کند. در پنهان، نیمه‌شب گشوده می‌شود و نفرات بر دیوار می‌ریزند. نادر و سپاهش تا پای جان می‌جنگند و صبح، شهر دیگر متعلق به نادر است.

 متعلق به نظمی است که وعده‌اش را به مردم داده بود. مالک‌محمود سیستانی به قلعه می‌گریزد و خیلی زود سر فرود می‌آورد. نادر نیز به‌جای نمایش عریان خشونت و گردن‌زنی‌های وحشیانه، با وقار فاتحانه‌اش، امیر شکست‌خورده را با کرامت می‌نوازد و کار را با انتظام پیش می‌برد.

او برای اثبات خود، نیاز به حذف افراد ندارد. فتح پاکیزه و اقتدارآمیز نادر بلافاصله شهر را از هیاهوی آشوب جدا می‌کند. از آن لحظه به بعد، نام مشهد از فهرست شهر‌های بی‌پناه خط می‌خورد. مشهد به پایگاه اردویی بدل می‌شود که قرار است از همین‌جا، روایت تازه‌ای برای ایران بنویسد که فصل اولش با فتح مشهد آغاز می‌شود.

فتح شرق و غرب

پس از فروپاشی صفویان با حمله هوتکی‌ها و شکست سنگین در گلون‌آباد، مردی در اصفهان به نام مالک‌محمود سیستانی با افغان‌ها معامله می‌کند تا بر خراسان دست اندازد؛ مشهد را می‌گیرد و خود را «پادشاه خراسان» می‌خواند. خراسان سراسر صحنه آشوب است. همه‌چیز در تعلیق اتفاق می‌افتد. در همین زمان، تهماسب دوم، مدعی صفوی به شرق می‌گریزد و با نادر، جنگاور افشار از دره‌گز و دشت‌های شمالی مشهد، دست می‌دهد.

از اینجا نادر لقب «تهماسب‌قلی‌خان» را می‌گیرد و نخستین کارزار بزرگش را در خراسان می‌آغازد. محاصره مشهد (۱۷۲۷–۱۷۲۶ میلادی)، (حدود ۳۰۰ سال پیش) با سپاهی که ستون فقراتش نظم است نه کثرت رخ می‌دهد. در اردو، چهره مهم دیگری هم هست. فتحعلی‌خان قاجار که نامه‌نگاری پنهانی‌اش با مالک‌محمود برملا می‌شود و تهماسب با گزارشی که نادر می‌آورد، او را بر دار می‌کند. نقطه چرخشی که عملا فرماندهی کل را یک‌تنه به نادر می‌سپارد. محاصره با کمترین خون‌ریزی به پایان می‌رسد؛ نفوذ شبانه و گشودن در، پیرمحمد را از صف مالک‌محمود جدا می‌کند. 

امیر سیستانی تسلیم می‌شود نخست با رأفت نگاه داشته و در سال بعد، به‌خاطر توطئه، به سزای اعمالش می‌رسد. نتیجه فوری این فتح، بازگشت مرکز خراسان به دست نیرو‌های «وفادار به تهماسب» است و مهم‌تر از آن، تثبیت جایگاه نادر به‌عنوان ستون نظامی این کشور در حال تجزیه. ایران، بی‌پناه‌تر از همیشه، مورد تاخت‌وتاز دشمنان است. از مشهد، نگاه نادر رو به شرق می‌چرخد. 

سنگان، نبرد نیازآباد و کوبیدن عبدالی‌ها او را تا دروازه‌های هرات می‌کشاند. کمی بعد رو به غرب می‌تازد. در ۱۷۲۹، اشرف افغان را در دامغان و مورچه‌خورت درمی‌نوردد و راه اصفهان را می‌گشاید. فتح مشهد توسط نادر برای خراسانی‌ها دلگرمی و آرامش بود و برای نادر، سکوی پرتاب.

۱۳۴ سال پیش و روشنای ثبت تاریخ در تبریز

لابه‌لای سطر‌های تاریخ زندگی می‌کند. در تبریز به دنیا می‌آید؛ شهری که همیشه قلپ تپنده سیاست و روشنگری ایران است. زمزمه‌های مشروطه‌خواهی، مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. جوانی‌اش در تب‌و‌تاب این انقلاب می‌گذرد و خیلی زود در زمره روشن‌فکرانی درمی‌آید که در پی آشتی دادن ایران کهن با جهان مدرن‌اند. از تبریز به ترکیه و بعد هم به آلمان، فرانسه و امریکا می‌رود. صادق رضا‌زاده شفق دکترای فلسفه خود را از دانشگاه برلین اخذ می‌کند. بازگشتش به ایران در دهه ۱۳۰۰، هم‌زمان می‌شود با دوره ساخت دانشگاه تهران.

جایی که او از بنیان‌گذاران دانشکده ادبیات و دانش‌سرای عالی می‌شود و سال‌ها درس «تاریخ تمدن» و «فلسفه تعلیم و تربیت» می‌دهد. در میان انبوه نوشته‌ها و ترجمه‌هایش، متون مربوط به نادرشاه برایش جایگاه ویژه‌ای دارد. صادق رضاززاده شفق با دقتی موشکافانه منابع فارسی و اروپایی را گرد می‌آورد، ترجمه‌هایی از سفرنامه‌های مورخان بزرگ را به فارسی برمی‌گرداند و در کنارشان تحلیلی نو از نادر و عصر او می‌نویسد. در اتاق کارش در خیابان شاهرضا، انبوه نسخه‌ها و دست‌نوشته‌ها درباره نادر وجود دارد. 

«صادق رضازاده شفق» در سال‌۱۳۵۰ چشم از جهان بست و در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد و پشت سرش ده‌ها کتاب، ترجمه و مقاله به یادگار ماند. شفق در تمام عمرش به این باور وفادار ماند که شناخت گذشته، شرط ساخت آینده است. شاید برای همین بود که هر بار به نادر می‌رسید، در دلش احساسی دوگانه داشت. او ستایش و اندوه را در کنار هم تجربه می‌کرد و در روزگاری که اغلب مورخان، نادر را هیولا یا منجی می‌دیدند، استاد شفق او را به‌مثابه انسانی وطن‌دوست می‌دید که تا پای جان برای گسترش ایران جنگید.

وطن‌دوستان بدون تاریخ

نام نادرشاه افشار در تاریخ ایران، همواره با واژه‌هایی، چون قدرت، جسارت و نظم پیوند خورده است. او تنها یک فاتح محلی نبود؛ سرداری بود که در اوج فروپاشی سیاسی و هرج‌ومرج اجتماعی، توانست دوباره مفهوم ایران را روی نقشه تثبیت کند.

 از فتح مشهد تا نبرد‌های خونین هرات و قندهار، از شکست کوبنده افغان‌ها در دشت مرو تا غلبه بر عثمانی‌ها در کرکوک و همدان، و از لشکرکشی بزرگ به هندوستان و ورود به دهلی تا بازگرداندن جواهرات افسانه‌ای، چون کوه نور و تخت طاووس، همه نشان می‌دهد که نادر در مقیاسی فراتر از یک سردار محلی می‌اندیشید. اگرچه پایان حکومتش با تندخویی و سختگیری همراه شد و برخی تصمیم‌های سیاسی‌اش مورد مناقشه است، اما دستاورد‌های او در بازسازی اقتدار ایران پس از سقوط صفویان انکارناپذیر است.

نادر نه فقط سرداری نظامی، که معمار یکپارچگی دوباره بود؛ شخصیتی که از دل ایل افشار برخاست و توانست ایران در آستانه فروپاشی را به یک امپراتوری مقتدر بدل کند. سال‌ها بعد از نادر، شفق، پژوهشگر، مترجم و سیاست‌مداری بود که پس از اشغال تبریز به دست قوای روس، ناچار به ترک وطن شد، اما در میانه دو جنگ جهانی به ایران بازگشت و همه زندگی‌اش را وقف خاکش کرد. او تاریخ ایران را زنده نگه‌داشت. نام‌هایی، چون نادر را در تاریخ ایران همیشگی کرد و در سطح جهان نیز، در تهیه و تصویب منشور سازمان ملل متحد شرکت داشت. او برای خوابیدن غائله میان شوروی و ایران، با استالین دیدار کرد. 

برای ملی شدن نفت، شانه‌به‌شانه مصدق ایستاد. سال‌ها در دانشگاه‌های دنیا، درباره تاریخ و فرهنگ ایران سخنرانی کرد و ده‌ها جلد کتاب برای ایران‌دوستان به یادگار گذاشت. نام نادرشاه افشار به لطف صادق رضا‌زاده شفق و امثال او، در حافظه تاریخی ایرانیان زنده است؛ در ذهن نسل‌هایی که با تلاش‌هایشان، نادر را نماد مقاومت، شکوه نظامی و احیای اقتدار ملی می‌دانند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.