به گزارش شهرآرانیوز؛ قبل از اینها، یعنی قبل از اینکه کمربند جنوبی را بسازند و از وسط ارتفاعات، جاده بکشند و پل بزنند، این تپهماهورها، محل آمدوشد طبیعتگردهایی بوده که از محلههای «آب و برق»، «هاشمیه»، «رضاشهر» و... میزدهاند به دل طبیعت و از قلهای یا درهای، سر در میآوردهاند. این محدودهها البته بسیار پیشتر از اینها هم، بخشی از تفرجگاههای شهر بوده. روستاهای «چهارچشمه» و «زکریا»، از قدیم، روستاهایی خوشآبوهوا بودهاند که مشهدیها
گاه و بیگاه، دست زن و بچه را میگرفتهاند و با باروبندیل، راهی آنجا میشدهاند و ساعتی یا روزی را در آنجا میگذراندهاند.
در آن سالها، جغرافیای دور از شهرِ ارتفاعات جنوبی، با یک شاخص مهم تقسیمبندی میشده، چشمهها. چشمهها، شاخصی بودهاند که میشده بر اساس آنها، جایی را در دل تپهماهورها آدرس داد و نشانی گذاشت و قراری را هماهنگ کرد.
چشمهها البته که بسیار کاراتر و مهمتر از این حرفها بوده و هستند. کیست که نداند رسیدن به آب، چقدر در برنامههای طبیعتگردی مهم است؟ بماند که این چشمهها با آن صفایی که دارند و با آن سرسبزیهایی که کم و بیش در اطراف خود میسازند، خودشان هم میتوانند مقصدی باشند برای برنامههای طبیعتگردی و همینها چشمهها را به عنصری مهم در جغرافیای پیرامونی شهر، بدل کرده است. این چشمهها هنوز هم هستند و هنوز هم حسابی مهماند؛ یکیشان «چشمه بلوط» که حالا، عدل افتاده برِ بولوار نماز، زیر یکی از پلها.
چشمه بلوط، برای سالها، چشمهای بود که آب زلالش، به آبگیر کوچکی میریخت که محل آبتنیهای تابستانه نوجوانها بود. نوجوانها از دور و نزدیک، بهویژه در ظهرهای داغ تابستان، خودشان را به چشمه میرساندند و ساعتی را به بازی و آبتنی در این آبگیر کوچک میگذراندند. حالا بعد از ساختهشدن بولوار نماز، چشمه، افتاده زیر یکی از پلها؛ تقریبا حوالی آغاز پاکوبی که به «قله زو» میرسد. چشمه، در دیواره سنگچین زیر پل، حالا سر و شکلی پیدا کرده و درخت بیدی هم سایه انداخته روی آن.
چشمه بلوط، محل آغاز بسیاری از برنامههای طبیعتگردی در ارتفاعات جنوبی شهر است، جایی که طبیعتگردها قمقمههایشان را از آب زلال چشمه پر میکنند و قدم به راه میگذارند تا طعم گوارای طبیعت، همسفرشان باشد.
آب چشمه بلوط، حالا در این روزهای پاییزی، حسابی خنک است.