به گزارش شهرآرانیوز، طراحی و هویت بصری در حوزه هنر انقلابی، روز به روز جایگاه خود را بعد از بروز و ظهور رسانههای مکتوب و به طور ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یافت. بعد از آنکه تحصیل و گرایش به رشتههای هنری به ویژه رشته گرافیک در دهه هشتاد رونق گرفت و توجهات برندها، سازمانها، اشخاص، رسانهها و... را به خود جلب کرد، بهمرور با انبوهی از طرحها و حضور فعال هنرمندان در حوزه گرافیک روبهرو شدیم. حالا به زمانهای رسیدیم که طرحها بهقدری زیاد شده که گاهی، بهترینهای یک موضوع هم در میان آنها گُم میشود و ماندگاری بالایی ندارد. در واقع مثل نسیمی گذرا، از جلویمان عبور میکند و خیلی زود هم به باد فراموشی سپرده میشود. مسعود نجابتی، طراح و گرافیست مطرح که خود در سال ۱۴۰۲، به چهرهای ماندگار در هنر انقلاب تبدیل شده، در یکی از گفتههای خود به این موضوع اشاره کرده است: «خیلی از کارهای ما طراحان گرافیک تاریخ مصرف دارد و معدود آثاری هستند که واجد فاکتور ماندگاری میشوند، اما ماندگارترین کار گرافیکی، قلم یا فونت است. بعضی وقتها هم، پشت این ماندگاری، دلایلی است که آن اثر را جاودانه میکند.» در اینباره، گپوگفتی کوتاه با این گرافیست مطرح انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
ما امروزه ماندگاری آثار هنری و گرافیکی را مانند گذشته، به ویژه در مقایسه با زمان انقلاب شاهد نیستیم؛ دلیل این موضوع چیست؟
اینگونه نیست که بگوییم آثار امروز در مقایسه با یک عکس در زمان انقلاب، ماندگاری کمتری دارد و این موضوع دلایل متعددی دارد؛ نخست آنکه در زمان انقلاب، تولیدات رسانهای کمتر بود. غیر از شاخصههای فنی و عیار هنری عکسی که در ابتدای انقلاب دیده شده، این است که آن عکس تک محصول بوده و آثار زیادی اوایل انقلاب تولید نمیشد به همین میزان هم مانور رسانهای روی آثار محدود صورت میگرفت لذا بیشتر دیده میشد. فرض کنید حتی شابلونی که از گرافیتی امامخمینی(ره) درست شده بود، هنوز برای ما جذاب است، اما امروز ما در زمان تولید پدیدههای انبوه زندگی میکنیم. کافی است اتفاقی بیفتد تا تمام کارتونیستها و گرافیستها عرض اندام کنند، خب دیدهشدن یک کار میان انبوهی از آثار بسیار سخت است تا به شاخص تبدیل شود و در اذهان عمومی به راحتی باقی بماند.
پس رقابت در دنیای تصاویر و عکسها باعث شده آثار خوب هم دیده نشوند؟
بله، ما کار شاخص زیادی داریم. به طور مثال در دوره کرونا کارهای زیادی تولید شد که من خیلی دلم سوخت. با خودم گفتم در تولیدات اصراف شد و خیلی از آنها اصلاً دیده نشد. چرا؟ چون رسانه هم بضاعتی دارد و نمیتواند این حجم کار را نمایش بدهد. ما بعضی وقتها توی نمایش آثارمان کم میآوریم؛ حتی اکران شهری هم کفاف این حجم از کار را نمیدهد. دلیلش هم تعداد بالای هنرمندان است. البته از جهت اینکه ما هنرمندان انقلابی و متعهد زیادی که پای کار هنر آمدهاند جای شکر دارد. ایدههای زیادی وجود دارد و کارهای خوب هم در میان این آثار دیده میشود، اما متاسفانه توزیع محصول یا شرایط رسانهای جامعه به گونهای است که این همه انبوه کار دیده نمیشود و بسیاری از آنها از اذهان پاک میشود، چون ما در عصر بمباران بصری قرار داریم.
به نظر شما، در عصر بمباران تولیداتی که فرمودید، هنرمندان برای ماندگاری آثار خود چه باید بکنند؟
ثبت و ماندگاری یک اثر در چنین شرایطی بسیار دشوار است و به همان اندازه این موضوع برای هنرمندان بسیار مهم است. ماندگاری یک اثر به مقطع زمانی و شرایط موجود بستگی دارد. در دنیای پست مدرن امروز که آثار شاخص به صورت موازی تولید میشوند باید بیش از همه به روشها توجه کرد. نیاز است هنرمندان روشهای خود را عوض کنند و از طرفی انتظار خاصی هم در شرایط فعلی نداشته باشند. یک اثر گرافیکی برای اینکه ماندگار شود نیاز است شاخههای جدیدی برای خود ایجاد کند که ما در این زمینه به سراغ طراحی فونت رفتیم. فونت، چون توسط مخاطب مصرف میشود و به بایگانی سپرده نمیشود ماندگاری بهتر و بیشتری هم دارد. خاصیت فونت این است که به موزه نمیرود و در سیستم ماشینی قرار میگیرد. مردم این محصول را به محض تولید، به خانههای خود میبرند و از آن استفاده میکنند.
شما در جایی از صحبتهای خود فرمودید «فونتها هویت دارند». این شیوهای که به سراغش رفتید، به همین دلیل است؟ درباره این جمله میشود کمی برایمان توضیح دهید که هویت یک فونت در گروی چه عواملی است؟
بله، همینطور است. من معتقدم فونتها هم هویت دارند. یعنی هر فونت قیافه و شخصیت و اسم منحصربهفردی دارد که این را در هیچ محصول گرافیکی نمیبینیم. ما روی یک پوستر نمیتوانیم اسمی مشخص بگذاریم و قاعده و اصول مشخصی شامل حالش نمیشود، اما فونتها میتوانند برای شخصیتها یا مکانها یا سازمانها کار شوند. فرض کنید بعضی فونتها فقط مختص یک محصول یا یک بانک یا موسسات مشخص است که آن را نمیتوان برای یک مکان یا محصول دیگر بکار برد. این فونتها تا همیشه برای همان موضوع استفاده میشود و در اذهان مردم میماند. ما در فونتها به دنبال این شیوه هستیم تا یک اثر ماندگار داشته باشیم. در حال حاضر خیلی از هنرمندان وارد طراحی فونت شدند و موفق هم هستند و دارند خوشبختانه پیشرفت میکنند.
امروزه، ما شاهد حضور و فعالیت هنرمندان جوان زیادی هستیم که قصد دارند زود به نتیجه برسند و به نامی برسند. فکر میکنید کار بر روی فونتها میتواند آنها را به این مقصود برساند؟
بله، قطعا. فونت، هم نام دارد هم نان و هیچ ایرادی هم ندارد. امروزه بحث معیشت و مباحث اقتصادی مهم است. شما امروز اگر فونت را طراحی کنید و روی سایت بگذارید میفروشد و کنتور هم میاندازد. این موضوع برای جوان امروز جذاب است و اگر فقط کمی تلاش کند، کلاس برود و دورههای تخصصی ببیند میتواند به نتایج خوبی برسد؛ چراکه صرفا واحدهای دانشگاهی کافی نیست و منجر به پیشرفت و افزایش عمق تخصص هنرمند نمیشود. خیلی از دوستان طراح که به طور جدی، طراحی فونت انجام میدهند کسب و کار دیگری ندارند و مبالغ خوبی دریافت میکنند.
با توجه به اینکه ما در آستانه هفته کتاب و کتابخوانی قرار داریم و تجربهای که شما در حوزه گرافیک و طراحی دارید، بدونشک برای هنرمندان این رشته، ارزشمند است، نظرتان درباره کتابهایی که به لحاظ معنایی، ارزش چندانی ندارند و در زمره کتابهای تجاری قرار میگیرند چیست؟
این یک واقعیت است که برخی کتابها فقط برای فروش به بازار میآیند و محتوای ارزشمندی ندارند. ما ژانری در گرافیک داریم که در لاس وگاس آمریکا وجود دارد که برای تبلیغات خود از گرافیک فاخر استفاده نمیکنند بلکه گرافیکی سبک دارند که توسط شبهگرافیستها که اندک ذوقی دارند، انجام میشود و برخی ترفندهای این حرفه را بلدند و بقیه موارد را با نرمافزار انجام میدهند.
این شرایط در همه جای دنیا مرسوم است و انتشار کتابهای زرد فقط مختص ایران نیست. از طرفی، طراح وقتی متوجه محتوای کتاب میشود نباید چنین سفارشی را قبول کند. این کار مثل این میماند که محصول ضایعی را بخواهیم داخل بستهبندی فاخری بگذاریم؛ البته متاسفانه چنین شرایطی یک حقیقت است و نمیتوان منکر آن شد.