به گزارش شهرآرانیوز، زن، بخشی از هویت خود را در آینه ادبیات ملل بازمییابد و در این میان، شاهنامه فردوسی از روشنترین این آینههاست؛ اثری که در آن نام نزدیک به پنجاه زن آمده و سیمای زن را به نجیبترین و جامعترین شکل نشان میدهد. فردوسی، زن را همزمان مادر، همسر، سیاستورز، خردمند و حتی جنگاور تصویر میکند و نقش او را در پهنه اجتماع از هیچ زاویهای پنهان نمیگذارد.
گاه زن را با تاج شاهی به میدان میآورد و از زندگی بوراندخت و آذرمیدخت میگوید؛ گاه او را مادر پهلوانانی میسازد که ایرانزمین را از چنگال تاریکی نجات میدهند. زنانی، چون روشنک، که پس از مرگ پدر، به وصیت او دل میدهند و در مسیر تاریخ نقشی تازه میپذیرند.
در شاهنامه، زن در دل حماسه حضور دارد؛ حتی اگر خود شمشیر به دست نگیرد، پهلوانی میآفریند. رودابه و کتایون، گرچه در میدان رزم نیستند، اما رستم و اسفندیار را—به عنوان پهلوانانی یگانه—بدرقه هفتخان میکنند؛ و گاهی زن چنان استوار میشود که خود به میدان میرود؛ مانند گردآفرید که در جایگاه دلاوری، شهری را از خطر میرهاند.
فردوسی برای زن مقامی والا ترسیم کرده است. در داستان اسکندر و زنان هروم، شهری را به تصویر میکشد که همگی پاسدار آن زنانی کاردان و توانمندند:
که آن شهر یکسر زنان داشتند / کسی بر درِ شهر نگذاشتند
زن شاهنامه، به خداوند و توان خویش تکیه دارد. فرنگیس، همسر سیاوش، پس از کشته شدن شوی خود، در غربت فرزندی به دنیا میآورد تا روزی با تاج کیانی انتقام پدرش را از دشمن بگیرد:
همی رفت گلشهر تا پیش ماه / جدا گشته بود از برِ ماهِ شاه
داستانهای مادرانه شاهنامه، خود منظومهای مستقلاند؛ از تهمینه که در سوگ سهراب جان میسپارد تا سیندخت که با خرد و دلسوزی، عاشقانه دخترش رودابه را همراهی میکند. در جایجای شاهنامه، از وفاداری زنانی، چون شیرین و منیژه سخن میرود و از شرم و پاکدامنی زنان در روایت سپینود و بهرام. خردمندی زنان نیز با شخصیتهایی، چون گردیه نمود مییابد.
روح ظریف زن شاهنامه با هنر درهم آمیخته است؛ گاهی نام «آزاده» میگیرد و چنگ مینوازد و گاهی، چون دختر داستان هفتواد، برای گذران زندگی نخ میریسد. فردوسی زن را بخشنده میخواند؛ از نظر او، بخشندگی تنها شایسته ملکهای، چون قیدافه نیست؛ زن روستایی هم اگر بخشنده باشد، همان ارج را دارد. چنانکه از زبان بهرام میگوید:
همیشه جز از میزبانی مکن / بر این باش و پالیزبانی مکن
اینها تنها بخش کوچکی از تصویر زن در شاهنامه است؛ تصویری روشن، انسانی و گاه فراتر از زمانه خویش.