به گزارش شهرآرانیوز؛ نمایشنامه «ارثیه باد» نوشته جروم لارنس و رابرت ادوین لی با ترجمه امیرحسین مسعودی خراسانی در ۱۶۴ صفحه قطع جیبی با شمارگان ۲۲۰ نسخه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان در انتشارات مروارید راهی بازار کتاب شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب عنوان شده است: نمایشنامه خواندنی و گیرای «ارثیه باد» برگرفته از روایتی تاریخی در ژوئیه ۱۹۲۵ در ایالت تِنِسی ایالات متحده آمریکاست و ماجرای دادگاهی شدن یک معلم بهسبب تدریس نظریه تکامل که در آن دوره بسیار جدالانگیز بود.
من دیدهام که شما چه به سر یک هیئت منصفه میآورید. آنها را میپیچانید و عقلشان را میدزدید. هیچکس با دادرسی، بنگاه نشر کتاب «اندیکات» را فراموش نکرده است. در آن دادرسی، شما به هیئتمنصفه قبولاندید که قباحت در مغز خود آنهاست و نه در کتبی که میخوانند. کاری که شما به سر آن هیئتمنصفه آوردید غیراخلاقی بود. به آنها حقه زدید. رأی آنها از روی گیجی بود. خیال کردید اینجا هم میتوانید از این کارها بکنید؟
همچنین «نوای ترانهای از دوردست/ تی ۵»(دو تکگویی) نوشته سایمون استیونز با ترجمه حمید دشتی در ۷۵ صفحه با شمارگان ۲۲۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار تومان در نشر یادشده راهی بازار کتاب شده است.
در پشت جلد کتاب نوشته شده است: نمایشنامه «نوای ترانهای از دوردست» درباره ماهیت انسانستیزانه پول است. این نمایشنامه عواقب سرمایهداری را بیش از آنکه بخواهد به واسطه فقر بیان کند از منظر ثروت نشان میدهد؛ پسری که نمیتواند به راحتی در چشمان پدرش نگاه کند. نمایشنامه «تی ۵» هم درباره انفعال زنی حدوداً سیساله در برابر حوادث و وقایع ناگوار شخصی و اجتماعی است و اینکه چطور وقایع را با تصور خود تغییر میدهد و تعدیل میکند.
«خبر نداشت قراره تو زندگیش چقدر غم رو تجربه کنه. هیچ تصوری از مفهوم حسرت نداشت. هیچ موقع عمداً به کسی که دوستش داره صدمه نزده بود، صرفاً برای اینکه ببینه توانایی انجامش رو داره یا نه. روحش هم خبر نداشت که یه روزی قراره چه شک و عدم قطعیتی رو احساس کنه. بیشتر عمرت رو صرف این ایده میکنی که بعضی چیزها هیچوقت عوض نمیشن. آب شدن برف رو روی کانال تماشا کردم و فهمیدم این ایده اشتباه بوده. مرگ از قطعیت اعداد کم میکنه.»
دیگر نمایشنامه منتشرشده در نشر مروارید، «آزمایش استخر (خالی)» نوشته مارک رِیوِن هیل با ترجمه حمید دشتی است که در ۷۶ صفحه با شمارگان ۲۲۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار تومان عرضه شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: چطور میشود شر و مجریان آن را در فضای فردمحورِ غیرقابل درکِ دنیای مدرن شناسایی کرد؟ این سؤال آزاردهنده مرا به نوشتن آزمایش واداشت. در ابتدا آن را به این نیت نوشتم که دیالوگهای متن، در هر خط، بین چند بازیگر تقسیم شود، اما در بازههای زمانی مختلف، به صورت تکگویی بهوسیله بازیگرهای مختلف اجرا شدند. جرقه اولیه نگارش «استخر (خالی)» نیز از چند عکسی که از عکاس آمریکایی، نان گلدینگ، به من نشان دادند، شکل گرفت. عکسها آن قدر مرا مجذوب خود کرد که وارد مکاشفهای در باب ذات مخرب دوستی و ارتباط بین بیماری و هنر شدم.
«بالهات رو باز کردی و بالای سرمون پرواز کردی. مشکلی نیست. سعیات رو کردی، دست مریزاد برای این تلاش. اما فکر کردی به همین ختم میشه؟ تو ابرها پرواز کنی و زندگیهای شهریمون رو از اون بالا تماشا کنی؟ واقعا فکر کردی به همین ختم میشه؟ معلومه که به این ختم نمیشه. حالا هم که با مخ اومدی زمین. درد داره، مگه نه؟ میفهمم. درد داره.»
منبع: ایسنا