صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

واکاوی ماجرای درگذشت آیت الله میرزاحبیب خراسانی | ترور یا رحلت «مجتهد اول»؟

  • کد خبر: ۳۸۲۲۶۴
  • ۰۸ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۷
آیت‌ا... میرزاحبیب خراسانی یکی از چهره‌های تأثیرگذار تاریخ معاصر مشهد است. عموما او را با عنوان عالم، فقیه و عارف برجسته می‌شناسند.

مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ آیت‌ا... میرزاحبیب خراسانی یکی از چهره‌های تأثیرگذار تاریخ معاصر مشهد است. عموما او را با عنوان عالم، فقیه و عارف برجسته می‌شناسند؛ سراینده اشعار نغز و غزل‌های زیبایی که برای بسیاری از ما آشناست: «از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست/ از شمع رخت محفلش افروختنی نیست»؛ با این حال، شخصیت میرزا‌حبیب وجه دیگری هم دارد که شاید در میان عموم کمتر شناخته شده باشد؛ او یکی از مدافعان اولیه نهضت مشروطیت بود که به‌دنبال مخالفت با مشی مشروطه‌خواهان، تهدید شد و به‌طرز مشکوکی درگذشت.

رحلت میرزاحبیب یکی از معما‌های پرابهام در تاریخ مشروطیت مشهد است. فرزندش، «علی حبیب»، در مقدمه دیوان پدرش، به این موضوع اشاره می‌کند و اعتقاد دارد که درگذشت این چهره نامدار معاصر، طبیعی نبوده است. در این گزارش کوشیده‌ایم ضمن معرفی میرزاحبیب خراسانی و پرداختن به وجه نادیده شخصیت او، درباره احتمال وقوع قتل وی نیز اطلاعاتی را به شما خوانندگان عزیز و ارجمند ارائه کنیم.

درباره «میرزاحبیب»

همان‌طور که اشاره شد، آیت‌ا... میرزاحبیب خراسانی از علمای بنام و تأثیرگذار خطه خراسان و شعرای شهیر عصر مشروطه در این شهر بود. طبق گزارش علی حبیب در مقدمه «دیوان حاج‌میرزاحبیب خراسانی»، او در ۹‌جمادی‌الاولی‌۱۲۶۶‌قمری (۳‌ فروردین‌ ۱۲۲۹‌ خورشیدی) در مشهد به دنیا آمد.

«میرزا‌حبیب» پس از فراگرفتن مقدمات، به نجف اشرف رفت تا تحصیلات دینی خود را تکمیل کند. در همین ایام بود که با عارفی صوفی‌مسلک به نام «میرزامهدی گیلانی» آشنا و به عبادت و ریاضت شرعی متمایل شد. «میرزا‌حبیب»، «میرزا‌مهدی» را با خود به مشهد آورد و به این ترتیب حلقه‌ای معرفتی شکل گرفت که اعضایش به «اصحاب سراچه» معروف شدند. 

دلیل این شهرت، جمع شدن آنها در اتاقی کوچک موسوم به «سراچه» بود که در مجاورت مسجد گوهرشاد قرار داشت؛ با این حال، نشست‌های آنها تنها جنبه عبادی پیدا نمی‌کرد و درباره مسائل روز هم به گفت‌و‌گو می‌پرداختند. غلامرضا جلالی در مقاله مفصلی که درباره «اصحاب سراچه» به رشته تحریر درآورده است، می‌نویسد که آنها، بعد از انجام عبادت‌های معمول و گفت‌و‌گو، از سراچه خارج می‌شدند و ضمن گشتن در کوچه و خیابان، به هر نیازمند کمک، یاری می‌رساندند و حتی در ساخت بنای خانه‌ها و مانند آن هم به‌عنوان کارگر، شرکت می‌کردند. 

این مسئله باعث محبوبیت «اصحاب سراچه» در میان مردم شد. غلامرضا جلالی درباره فعالیت‌های روشنگرانه اصحاب سراچه می‌نویسد: «زین‌العابدین سبزوارى، از اصحاب سراچه که بعد‌ها در جنبش مشروطه با عنوان ریاست طلاب خراسان به پشتیبانى از مشروطه برخاست و از این روى به رئیس‌الطلاب شهرت یافت، صبح‌ها، در اوج محبوب بودن اصحاب سراچه و سال‌ها پیش از انقلاب مشروطه، در یکى از شبستان‌هاى مسجد جامع گوهرشاد، جلوس مى‌کرد و تا اذان ظهر، به بحث و گفت‌و‌گو درباره مسائل اجتماعى‌سیاسى براى طلاب مى‌پرداخت. 

از جمله جستارهایى که در این نشست‌ها از او نقل کرده‌اند [موضوع]پیشرفت کشور‌ها و ملت‌هاى غرب در علم و صنعت، واپس‌ماندگى مسلمانان در امور دینى و دنیوى، تعصب‌هاى بیهوده و عمر‌بر‌باد‌ده شیعه و سنى است. مردم مشهد، در سال ۱۳۰۳ قمری (۱۲۶۴‌خورشیدی) به پشتیبانى از اصحاب سراچه و شخص حاج‌میرزا حبیب و حاجى‌فاضل برخاستند.

این از آن روى بود که آصف‌الدوله (حاکم وقت خراسان)، دستور تبعید رهبران اصحاب سراچه را از مشهد به درگز و کلات صادر کرده بود.» ظاهرا درگیری میان اصحاب سراچه و حاکم خراسان بر سر ستم‌های جانکاه وی نسبت به مردم بود. 

با تبعید تعدادی از اصحاب، جمع سراچه از هم پاشید و «میرزا‌حبیب» نیز به سامرا هجرت کرد و به تکمیل تحصیلات خود نزد «میرزای بزرگ شیرازی»، صاحب فتوای تنباکو، پرداخت و به‌دلیل استعدادش، خیلی زود در زمره شاگردان خاص وی قرار گرفت. «میرزا‌حبیب» سال‌ها بعد و در کسوت مجتهدی مبرز و توانا، به مشهد بازگشت و به‌تدریس و رسیدگی به امور دینی مردم پرداخت و به‌دلیل حسن سلوکش با مردم، محبوبیتی بسیار پیدا کرد.

مجتهد نواندیش و پیش‌رو

آیت‌ا... میرزاحبیب‌خراسانی مجتهدی نواندیش و پیشرو بود. او در دوران فعالیت مذهبی در مشهد، از انجام عزاداری‌های وهن‌انگیز جلوگیری می‌کرد. وی که با زبان فرانسه در زمان اقامت در سامرا آشنا شده بود، ضمن مطالعه روزنامه‌های غیرفارسی، از وقایع اطراف و اکناف جهان به‌صورت روزانه مطلع می‌شد و به‌همین‌دلیل در آغاز نهضت مشروطه، به آن خوش‌بین بود.

در‌واقع نظر مساعد «میرزا‌حبیب» نقش مهمی در پذیرش مشروطه از سوی مردم مشهد داشت؛ با‌این‌حال، برخورد وی با مشروطه‌خواهان، برخوردی توأم با احتیاط بود و هیچ‌گاه این تأیید، به‌صورت همه‌جانبه و صد‌در‌صد انجام نشد. «میرزا‌حبیب»، بیرونی منزل خود را که در حدود کوچه «چهارباغ» قرار داشت، در اختیار انجمن ایالتی خراسان قرار داد و آنها جلسات انجمن را در همین محل برگزار می‌کردند.

مقاومت درباره مشروطه‌خواهان تندرو

با وجود همکاری‌های میرزاحبیب با نهضت مشروطه، گروهی از مشروطه‌خواهان افراطی، به‌ویژه اعضای حزب «مجاهد» که توسط عناصر متمایل به جریان‌های تندرو و سوسیالیست قفقاز مانند «حیدرخان عمواوغلی» شکل گرفته بود، خواهان حمایت بی‌قید‌و‌شرط «میرزاحبیب» بودند؛ زیرا بدون حمایت رسمی وی، عملا کار آنها در مشهد گره می‌خورد و مردم مذهبی این شهر، هیچ حمایتی از آنها نمی‌کردند. اعضای حزب «مجاهد» که ظاهرا قدیمی‌ترین حزب تشکیل‌شده در ایران نیز محسوب می‌شد، «میرزاحبیب» را به دشمنی با مشروطه متهم می‌کردند و او را برای تأیید کتبی مشروطه‌خواهان، تحت‌فشار می‌گذاشتند.

آنها در نخستین برخوردشان با «میرزاحبیب» پس از سقوط استبداد صغیر، فتح تهران و فرار محمدعلی‌شاه، از وی خواستند «احکام علمای اعلام را راجع به مشروطیت، امضا و تنفیذ» کند. اما «میرزا‌حبیب» که می‌دانست اصرار آنها برای اخذ تأیید تنها برای این است که مستمسکی برای اجرای اهداف غیردینی به دست آورند، هربار با زبان ملایم و به‌گونه‌ای که کسی را تحریک نکند، از انجام این کار خودداری می‌کرد.

افراطی‌ها وارد عمل می‌شوند

مدتی بعد، توهین و ناسازگاری مشروطه‌خواهان افراطی آغاز شد و اوج گرفت. آنها «محمدحسن بالاخیابانی»، از وابستگان «میرزاحبیب» را به بهانه انتقاد‌های تند از شیوه و عملکرد مشروطه‌خواهان، در مقابل منزل «میرزاحبیب» که محل برپایی انجمن ایالتی بود، به‌شدت مضروب کردند. این عمل باعث ناراحتی و در‌واقع ناامیدی «میرزا‌حبیب» از مشروطه و مشروطه‌خواهی شد و با وجود حمایت‌های پیشین، مشهد را به مقصد روستای «بحرآباد» ترک کرد و در ملک اجدادی خود در این منطقه گوشه عزلت گزید.

اقامت طولانی مدت «میرزا‌حبیب» در بحرآباد (که امروزه به بخشی از مشهد تبدیل شده است و از قدیم به‌دلیل داشتن باغ‌های مصفا مشهور بود و بزرگان شهر برای استراحت به آنجا می‌رفتند) مردم را به مشروطه‌خواهان بدبین کرد. به‌همین دلیل آنها تصمیم گرفتند به هر شکل ممکن مجتهد اول را به مشهد بازگردانند. «میرزا‌حبیب» بازگشت خود به مشهد را موکول به یافتن حال زیارت کرد.

مدتی بعد، زمانی که وی به قصد زیارت وارد مشهد شد، استقبال پرشور مردم از مجتهد نخست شهر مشهد به‌گونه‌ای بود که همه صحن عتیق حرم‌مطهر و رواق‌های داخلی از علاقه‌مندان «میرزاحبیب» پُر شد. اعضای حزب مجاهد از این فرصت سوءاستفاده کردند و برای آنکه به زعم خودشان او را در مقابل علمای دیگر قرار دهند، دو طلبه ساده‌لوح را با کاغذ و قلمی به‌سراغ «میرزا‌حبیب» فرستادند.

علی حبیب در‌این‌باره می‌نویسد: «یکی‌شان با صدایی بلندتر از معمول، اظهار داشت: این است احکام علمای اعلام، کثرا... امثالهم راجع به وجوب مشروطیت؛ حضرت آقا هم خرق اجماع نفرمایید و مایه تشتت کلمه مسلمانان نگردید! به اینجای سخن که رسید، آقا (میرزاحبیب) برآشفت و فریاد کشید: کدام ابله است که می‌خواهد تکلیف مرا به من تعلیم دهد؟ من تکلیف خود را بهتر از تو می‌دانم بدبخت!»

تصمیم به هجرت از ایران

مجتهد اول مشهد پس از آن رودررویی ناخوشایند، حرم را ترک کرد و به «بحرآباد» بازگشت و تصمیم به هجرت از ایران گرفت. ابتدا می‌خواست از طریق روسیه و باکو، به عثمانی برود؛ اما مشروطه‌خواهان تندرو مانع شدند و حتی وقتی دیدند که میرزا حبیب با آنها همراهی نمی‌کند، برای کم کردن حساسیت مردم تصمیم‌گرفتند که او را از سر راه بردارند.

آنها در ادامه، برای ترور او، افرادی را اجیر کردند و، چون در این اقدام ناکام ماندند، او را که از مشهد حرکت کرده بود از میانه راه بازگرداندند. میرزاحبیب ناامیدانه به مشهد بازگشت، ولی از تصمیم خود برای هجرت منصرف نشد و این‌بار تصمیم گرفت از راه هندوستان به مکه برود و مقیم شود.

این اتفاق، یعنی هجرت مجتهد بنام و محبوب مشهد، مشروعیت مشروطه‌خواهان را در این شهر زیر سؤال می‌برد و باعث تشکیک بنیادین به اعتقادات این افراد، به ویژه تندرو‌ها می‌شد. این در حالی بود که هنوز کشمکش میان طرف‌داران استبداد و مشروطه‌خواهان در مشهد، به شیوه‌های گوناگون ادامه داشت و علاوه بر آن، روسیه تزاری نیز در امور داخلی شهر به‌شدت دخالت می‌کرد.

حکایت درگذشت مشکوک

برای از میان برداشتن میرزا حبیب خراسانی، مشروطه‌خواهان تندرو تصمیم گرفتند مشکل پیش‌آمده را با حرکتی قهرآمیز حل کنند. آنها در ۲۷‌شعبان سال‌۱۳۲۷‌قمری (۲۲‌شهریور‌۱۲۸۸‌خورشیدی)، به بهانه رفع کدورت به دیدار «میرزاحبیب خراسانی» در «بحرآباد» رفتند.

طبق گزارش علی‌حبیب، در زمان این دیدار کسی از اطرافیان «میرزا‌حبیب» در «بحرآباد» نبود. تنها خادم مخصوص مجتهد اول نیز برای انجام کاری به بیرون از منزل فرستاده شد. او برای حاضران مقداری شربت قره‌قات (تمشک کوهی) فراهم کرده بود.

میهمانان از وی خواستند دنبال کارش برود و پذیرایی را به آنها بسپارد و خادم، خواه ناخواه باید این دستور را می‌پذیرفت. او خیلی زود به منزل بازگشت و دید میهمانان رفته‌اند و «میرزاحبیب» نیز در گوشه اتاق از حال رفته است. ظاهرا میرزا بعد از این واقعه به حال طبیعی باز نگشت و به دیار باقی شتافت. علی حبیب و تعدادی از اطرافیان «میرزاحبیب‌خراسانی»، بر‌اساس شواهد موجود که درخورتأمل است، اعتقاد دارند که مشروطه‌خواهان تندرو، میرزا را مسموم کرده و به قتل رساندند.

درباره این مسئله هیچ‌گاه به‌صورت جدی تحقیق نشد. اما کمتر از یک سال بعد در تهران نیز تندرو‌ها دست به کار ترور آیت‌ا... سیدعبدا... بهبهانی شدند و او را هم به قتل رساندند. نکته شایان‌بررسی و تأمل اینجاست که طبق روایت احمد کسروی در کتاب «تاریخ هجده‌ساله آذربایجان»، مسئولیت اجرایی ترور آیت‌ا... بهبهانی هم برعهده حیدرخان عمواوغلی، بانی و مؤسس حزب «مجاهد» در مشهد، بود.

تشییع جنازه «آیت‌ا... میرزا حبیب خراسانی»، با شکوه خاصی از «بحرآباد» آغاز شد و جمعیت کثیری از مردم مشهد و روستا‌های اطراف در مراسم شرکت کردند. پیکر وی در حرم مطهر امام‌رضا (ع) به خاک

سپرده شد. برای تکمیل اطلاعات، خوب است بدانید که چند‌روز قبل از واقعه درگذشت مشکوک «میرزاحبیب»، «حاجی فاضل»، از علمای همراه و همگام «میرزا‌حبیب»، نیز به‌وسیله تروریست‌ها ترور شد.

کنسول انگلیس در گزارشی از مشهد برای دولت مطبوعش نوشت: «یکی از علمای معروف، موسوم به فاضل، در اواخر ماه اوت (اوایل شهریور‌۱۲۸۸‌میلادی) تیر خورد و کشته شد. می‌گویند انجمن سری رشت (احتمالا منظور اعضای حزب مجاهد است) حکم اعدام او را داده است.»


سایرمنابع:

«کتاب آبی»، گزارش‌های محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به کوشش احمد بشیری، نشر نو، تهران، ۱۳۶۲، جلد‌۳؛

«نهضت مشروطه و سرنوشت سه رویکرد سیاسى علماى مشهد»، غلامرضا جلالی، فصل‌نامه حوزه، سال بیستم، شماره‌۱۱۵، اردیبهشت ماه سال‌۱۳۸۲؛

«دیوان حاج‌میرزا حبیب‌خراسانی»، به‌سعی و اهتمام علی حبیب، زوار، تهران، ۱۳۸۴؛

«تاریخ هجده‌ساله آذربایجان»، احمدکسروی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.