مرد جهرمی در کوره آجرپزی پنجتن زغال درست میکند . او می گوید: هوای مشهد گرموخشک که باشد، کوره زغال تولید میکند، اما بخشی از زغالها هم تولید کورههای سنتی جهرم است که اینجا به فروش میرود.
ندا معصوم | شهرآرانیوز؛ طبیعت بیرون از جغرافیای شهری همیشه بکرتر و سرشارتر از تصاویر است که عطر و طعم خیالانگیزی دارد و گونهای دیگر از حس و فکر و زندگی است. انگار نشانهای ماندگارتری از طیف رنگ و خاک و بیابان دارد. هوای گرم و سرد، باد و سکون، باران و طوفان اینجا یک جور دیگر است. شاید خیلیهایمان ندانیم این طبیعت همین نزدیکی هم هست. چند قدم بزرگ تا پنجتن فاصله دارد، اما هنوز هم بیابانش تصاویر چشمگیر از پله و دیوار شکسته کورههای آجرپزی را به دل میکشند.
در این بین داوود حاتمی یکی از کورهها را برای درست کردن زغال اجاره کرده است، هرچند اینجا زغال بازار داغی ندارد و به سیاهشدنش نمیارزد. خیلی سخت تن به مصاحبه میدهد. اولین عبارت که بر زبانش میآید، داد میزند اینجایی نیست. کلا خراسانی نیست. اهل جهرم که باشی، شیرین که حرف بزنی و حرف از زغال و منقل و کباب که باشد، روایت جذابی میشود که ادامه دادنش به کام خیلیهایمان که دستکم طعم چای زغالی را چشیدهایم، میچسبد.
زغال فقط سیاه جهرمی
داوود حاتمی اهل جهرم است، چهلساله. انتخاب جوان یا میانسال بودنش را به عهده ما میگذارد. نمیگوید چرا به مشهد آمده است. به همین اندازه بسنده میکند: سهچهارسالی میشود ساکن اینجا هستم. البته هرازگاهی به جهرم سر میزنم و دوباره برمیگردم.
تعریف میکند: کیفیت زغال جهرم با مشهد قابل قیاس نیست و این برمیگردد به آبوهوایی که خاص آن شهر است. اصلا چرخ کاسبی توی جهرم خیلی بهتر میچرخد.
یاد میکند از کسانی که آنجا شغل و پیشهشان همین است و حرفه دیگری ندارند. میگوید: زغال جهرم در سراسر ایران معروف و بهنام است، نشنیدهاید؟
هوای مشهد گرموخشک که باشد، کوره اجاره و زغال تولید میکند، اما بخشی از زغالها هم تولید کورههای سنتی جهرم است که اینجا به فروش میرود. هنوز هم در حرف زدن محتاط است. بیشتر حدسمان بر این است که جزئیات کارشان را نمیخواهد لو بدهد.
زندگی دوستداشتنی سیاه من
برش میگردانیم به سالهایی که قرار بود این شغل را انتخاب کند. میگوید: پدرم زغال درست میکرد. به ظاهر سیاه و کثیفش هم من و هم خانواده عادت کرده بودیم، اما خوب معلوم است خیلیها این کار را دوست ندارند. چه کسی حاضر است با یک آدم همیشه سیاه و سوخته زندگی کند؟ اما کار بابا بود و برای ما بچهها دوستداشتنی. ۲۰ سال کمتر داشتم که رفتم سراغ کار. نه اینکه فکر کنید کار سادهای است. کارآموزی نیاز دارد. باید آنقدر شاگردی کنی تا فوت و فن کار دستت بیاید، سرمایهات حرام نشود وگرنه سود که نمیکنی هیچ، ضرر هم دارد.
دیپلمه است و تعریف میکند: برای این کار نیاز به تحصیلات تخصصی نیست، فقط باید کار مثل موم توی دستت باشد و به همه جوانب آن احاطه داشته باشی و تنها تجربه میتواند به آدم کمک کند. ابزار اول زغالسازی چوب درخت مرکبات است. درختهای مرکبات و باغی و بهخصوص درخت لیمو. به همین دلیل سروکارمان با باغهای مرکبات است؛ باغهای پرتقال و نارنگی و گاهی هم سیب.
گرفتن مجوز شرط اول است
ادامه میدهد: شرط اول کار این است که از صنعت و معدن و محیطزیست مجوز بگیری. بیشتر به این دلیل مجوز میگیریم که تعهد دهیم چوبهایی که برای زغال استفاده میکنیم، مربوط به درختهای سنوسالدار و فرسوده است. مثل درخت لیمو که بعد از ۳۵ سال دیگر بار و برگی ندارد و میشود از چوب آن استفاده کرد، نه درختهای جوان و مثمر. بعد دستگاه تیغاره و موتوردستی لازم است تا درخت به قطعات ریزتری تبدیل شود و آماده رفتن به کوره باشد. البته کورههای سنتی و صنعتی که با گاز کار میکنند، فرق دارد.
من همیشه با شیوه سنتی کار میکنم. چون زغالش کیفیت و مرغوبیت بیشتری دارد. البته بهترین زغال از چوب درختان لیمو به دست میآید. برای درست کردن ۲ تن زغال، ۱۰ تن چوب لازم است و ۱۰ روز زمان. ۲ روز زمان میبرد تا چوبها در کوره جاسازی شود. سوخت کوره با خاکستر و پودر برنج است. پودر برنج به این دلیل است که نرم میسوزد و رطوبت آن را میگیرد و زود چوب را نمیسوزاند. دهپانزدهنفر شبانهروزی پای کار هستند. در کورههای سنتی کارگران باید گرمای پای آتش را تحمل کنند و خیلی اتفاق میافتد که دستوصورتشان هم بسوزد. گفتم باید دقیق فوتوفن آن را بدانید تا کار از دست خارج نشود. اصلا کار سادهای نیست و معمولا در مشهد کسی چنین کاری نمیکند. جهرمیها به دلیل اینکه کارشان کشاورزی است و شهر هم آبوهوای مناسب دارد، بیشتر سراغ این حرفه میآیند.
قبلا که باغویلاها باز بود و مردم بیشتر به ییلاق و طرقبه و شاندیز میرفتند، زغال طرفدار بیشتری داشت. امسال به دلیل شیوع کرونا سال پرفروشی نبود، اما شهرهای جنوب که قلیانکش هستند، طرفدار زغال جهرمیاند و بازار خوبی داریم.
در آخر حرفهایش را ختم میکند به همین کلام: روسپیدم که شغل سیاهی دارم.