نقش هنرمندان در دفاع مقدس کمتر از رزمندگان نبود. کما اینکه دستی بر اسلحه هم داشتند و هزاران شهید هنرمند، خود گواه این موضوع است. در این مجال کوتاه، به معرفی سه هنرمند نقاشی میپردازم که آثارشان را در طول دفاع مقدس و بعد آن، به تکرار دیدهایم.
امیرمنصوررحیمیان | شهرآرانیوز- عینکش را روی صورتش جابهجا کرد و گفت: «اینچیزهایی که میخواهم برایت تعریف کنم، آنقدر دور اتفاق افتادهاند که انگار همه آنها را خواب دیدهام. خودم را میبینم که کودکم و با پای برهنه دنبال توپ میدوم. کودکی فارغ از همه چیز، که پشت پردهای از غبار میلولد و از نگاه گُم میشود. انگار خواب میبینم که پنج، شش سال دارم و با پدر و مادرم به خاطر موضوع مهمی مجبوریم به خوزستان برویم. فکر کن، سال ۶۶، وسط جنگ، توی آن شلوغیِ آمد و شد آدمهایی که زار و زندگیشان را جمع کرده بودند و داشتند از شهرشان میرفتند یا برمیگشتند، بین سر و صدای آمبولانسهایی که از جبهه مجروح میآوردند لای هور هورِ کامیونهای حمل مهمات، ادوات نظامی و چه و چه، ما وارد اهواز شدیم. الان که فکر میکنم، یادم نمیآید چه موضوع مهمی بود که ما را مجبور کرد به دل جنگ برویم؟
درک یک کودک از جنگ چیزی است مثل فهم کسی که تازه خواندن و نوشتن را یاد گرفته است، از غزل مولانا. با اینکه شعر را شکسته، بسته میتواند بخواند، ولی نمیتواند به مغز و معنی شعر پی ببرد. خلاصه اینکه من از آن روزهای اهواز، آفتاب گرم و بازی کردن با بچههای همسن و سال خودم و عصرهای دورهم نشستن و چای و شیرینی خانگی خوردن را به یاد میآورم. ولی شبها را میخواهم از ذهنم پاک کنم. انگار جنگ فقط مال شب بود و جنگجوها با غروب آفتاب از زمین میروییدند. شبها پر از هراس زنده ماندن و پر از وحشتهای بزرگ برای بچههایی به کوچکی من بود. پر از صدای هواپیماهای جنگنده و غرش بیوقفه ضدهواییها و انفجارهای دور و نزدیک بود. ولی لابهلای همه این تصاویر گنگ و غبارآلود، تصویر یک نقاشی، پررنگ و براق جلوی چشمانم است. نقاشیای که روی دیوار ترکش خورده مسجد جامع اهواز نقش شده بود. نقشی بزرگ که چند رزمنده را نشان میداد که جلوی تانکهای دشمن محکم ایستادهاند و تانکهایی که در حال فرارند. در پسزمینه نقش دیوار، خورشید داشت طلوع میکرد و چند خط پررنگ قرمز هم تبدیل شده بود به گلهای لاله. نقشی که زنده و روشن، بر دیوار حافظهام حک شده است. چیزی که همیشه به آن فکر میکنم و پشت چشمان بستهام، در ذهنم میبینمش.»
اینها را دوستی برایم تعریف میکرد که سرش حسابی شلوغ است. ولی با اینهمه این تصویر در خاطرش کمرنگ نشده است. بعضی مواقع یک قاب، یک نقش، یک فیلم و یا یک شعر، بین همه گرفتاریهای فکری و دغدغههای زندگی، بین همه خاطرات گم و گور و خاک گرفته، زنده و براق جلوی چشم حاضر میشود و همه جا همراه آدمیزاد است. ازین بابت، قبل از واکاوی هنر انقلابی و نقش آن در طول هشت سال دفاع مقدس، باید به نقش هنرهای تجسمی در روحیه دادن و فرهنگسازی، برای آدمهای درگیر جنگ و یا اتفاقاتی شبیه به آن اشاره کنم. نقشی که هنرمندان در کنار رزمندگان ایفا کردند تا خاطره آن سالها، بین گرفتاریهای روزمره این روزها گم نشود.
برخلاف انقلاب اسلامی و نو شدن باورهای اجتماعی و سیاسی مردم؛ جنگ، مصرفکننده توان نظامی، اقتصادی، سیاسی ملتها و ویران کننده همه شالودههای اجتماعی و فرهنگی است. جمع این تضاد در همان سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، وظیفه هنرمندان انقلابی را سنگینتر کرده بود. کار کردن در این فضا احتیاج به تعمق و تسلط بر وقایع داشت. هنرمندی که با قلم و قلممو داشت به مردم نوید روزهای خوب آینده را میداد، حالا به یکباره در ورطه جنگی افتاده بود که داشت پایههای فرهنگی جامعه را میخراشید. ولی جنگ هم مثل همه اتفاقاتی که قبل از آن و بعد آن افتاد، روزنههایی داشت تا سیلاب ملت راه خودش را به سمت بهتر شدن اوضاع پیدا کند. وقتی حرف از ملت میزنیم منظور تمام جامعه است.
هنرمندان هم قطرهای از این دریای خروشان بودند. قبلتر از انقلاب و جنگ هم هنرمندان غیروابسته و متعهد، وظیفه خود میدانستند که به اتفاقات جامعه واکنش نشان بدهند. جمعیتی که کم و محدود هم نبودند. از آن جمع بیشمار، کسانی هم بودند که با هنرهای تجسمی و نقاشی، به عنوان رزمنده و هواخواه انقلاب، اسمشان را در تاریخ انقلاب ثبت کردند. جمعی که به نقاشان انقلابی مشهور شدند و نقش مهمی را در حافظه تاریخی این مردم به جا گذاشتند.
از آن جمله میشود به ناصر پلنگی، حبیبا... صادقی، کاظم چلیپا، مرتضی کاتوزیان، حسین خسروجردی، محمدعلی رجبی، ابوالفضل عالی، حسین صدری، مصطفی گودرزی، ایرج اسکندری، محمدعلی ترقیجاه، علی وزیریان، غلامعلی طاهری، مرتضی اسدی و فهرست بلند بالایی از این قسم آدمها اشاره کرد. در آن روزها نقاشی انقلابی به نقاشی جنگ گره خورده بود و هنرمندانی که قبل از این برای قیام ملت نقش میزدند حالا به میدان مبارزه روانی با دشمن وارد شده بودند.
با توجه به عواید طولانی مدتِ کاری که میکردند؛ به نظر نقش این هنرمندان کمتر از رزمندگان نبود. کما اینکه دستی بر اسلحه هم داشتند و هزاران شهید هنرمند، خود گواه این موضوع است. شهیدانی که برای آرمان و هدف خودشان حاضر شدند تا جان شیرینشان را هم ارزانی کنند. شهدایی که هر سال گنگره و بزرگداشتی هم برای یادبودشان برگزار میشود. با اینحال در این مجال کوتاه، به معرفی سه هنرمند نقاشی میپردازم که آثارشان را در طول دفاع مقدس و بعد آن، به تکرار دیدهایم.
حسین خسروجردی و اثر «همسنگران قدس»
اولین نام برای این دسته از هنرمندان، حسین خسروجردی است. او متولد سال ۱۳۳۶ در تهران و فارغالتحصیل از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او از نمایشگاه صلح در شوروی موفق به اخذ دیپلم افتخار شد و برای پوستر فیلم «دستفروش» از ششمین جشنواره فیلم فجر جایزه اول را دریافت کرد حسین خسروجردی لوح زرین و دستخط امام خمینی (ره) را از مجتمع هنر و ادبیات هفته دفاع مقدس دریافت کردهاست. از جمله آثار مربوط به دوره جنگ او، میشود به نقاشی معروف «همسنگران قدس» اشاره کرد. این اثر تابلویی به بزرگی یک متر در یک متر و نیم است و در سال ۶۳ و با تکنیک رنگ و روغن روی بوم نقش شده است.
سبک خسروجردی در این اثر بیشتر انتزاعی و نمادگراست. تمرکز بر شکل کلی اثر با توجه به جزئیات کمتر، خطوط محکم جداکننده و مقطع یکدیگر و تشکیل چند دایره در مستطیلی بزرگ، با تاکید بر خطهای عمودی همگی نشان از اثری پر از مفاهیم مقاومت و استواری در عین همدلی و اتحاد دارد. نشان دادن زنان و کودکان در این تابلو در کنار رزمندگان و روحانیون و مستضعفان پابرهنه، نشئت گرفته از تفکر غالب آن روزها بود. جایی که همه برای یک هدف و در چهارچوب یک شکل واحد به سمتی اشاره داشتند. سمتی که رو به جلو و رو به دشمن بود.
کاظم چلیپا و اثر «روحانیت»
کاظم چلیپا دومین نفر این فهرست است. او هم در سال ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد. نقاشی را نزد پدرش آموخت و درسخوانده رشته نقاشی، از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. چلیپا آثارش را در نمایشگاه گروهی و بیینالهای نقاشی در داخل و خارج از ایران به نمایش گذاشته و کسب مقام اول نمایشگاه بینالمللی هنرهای ظریفه ژاپن در سال ۱۳۷۱ را در کارنامه هنریاش ثبت کردهاست. همچنین برنده جایزه دستخط زرین امام خمینی (ره) در سالگرد جنگ ایران و عراق و برنده قلم موی زرین جایزه ویژه و دیپلم افتخار شدهاست. با اینکه او آثار زیادی دارد، ولی معروفترین نقش او تابلوی «روحانیت» است. این اثر محصول تفکر این هنرمند در سال ۶۱ است. بزرگی این تابلو ۲ متر در یک مترو ۴۰ سانتیمتر است.
چلیپا در تابلوی «روحانیت»، انتظار خود و اتفاقی که در انقلاب روی داد؛ یعنی پیشتازی و جلوداری روحانیت را به تصویر میکشد. در این اثر، روحانیِ به تصویر در آمده ضمن اینکه بخش وسیعی از تابلو را از نظر وسعت به خود اختصاص داده است، پرچم قرمزی را همراهی میکند که در فرهنگ اسلامی نماد شهادت و ایثار است. در پس زمینه بیرق امامحسین (ع) و تصویری از طاق ورودی حرم آن حضرت هم مشاهده میشود.
حبیبا... صادقی و اثر «ای بر شقایق رنگ تو»
سومین اسم، حبیبا... صادقی است. او هم سال ۱۳۳۶ در خانوادهای سنتی در محله تهراننو پایتخت چشم به جهان گشود. نخستین بار نقاشی را در هشت سالگی شروع کرد و ازهمان سالهای کودکی در محل کار پدرش، با نام روزنامه اطلاعات آشنا شد. همزمان با نقاشی علاقهاش به ادبیات نیز اوج گرفت. سالها بعد او و یکی از برادرانش به عنوان روزنامهنگار در بخش تحریریه روزنامه اطلاعات مشغول به کار شدند.
در سال ۱۳۵۲ در امتحان ورودی هنرستان هنرهای زیبا تهران پذیرفته و در سال ۱۳۵۵ موفق به دریافت دیپلم شد. در همان سال پس از قبولی در کنکور در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران پذیرفته شد و دوره تحصیلات کارشناسی ارشد را در دانشگاه تربیت مدرس به پایان رساند. پس از توقفی چند ساله دوره دکترای پژوهش هنر خود را نیز در همان دانشگاه به پایان رسانید.
او هم آثار بیشماری با این وصف و موضوعات دارد. ولی اثری که از او میتوان یاد کرد، «ای بر شقایق رنگ تو» نام دارد. شهیدی با صورت گلگون و نورانی با لبخندی از روی رضایت، در چادرهای مشکی زنان خوابیده است. انگار نقاشی زبان حال مادران شهداست که میگویند: «روزهای پس از تو، سیاه و آشفته است و عزاداری ما برای خودمان و جا ماندن از تو است.» با اینکه در این تابلو نقاش با سبک و شیوه امپرسیونیسم و انتزاعی کار کرده است، ولی منظور و هدف او به وضوح مشخص است. صریح و بیهیچ پیچیدگیای منظورش را میرساند.