سرخط خبرها

ونسان ون‌گوگ؛ زندگی در میان نامه‌ها

  • کد خبر: ۴۵۵۸۷
  • ۱۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۵
ونسان ون‌گوگ؛ زندگی در میان نامه‌ها
از «رنج و سرمستی» (۱۹۶۵) با بازی چارلتون هستون در نقش میکل‌آنژ، تا «پولاک» (۲۰۰۰) با نقش‌آفرینی اد هریس در نقش جکسون پولاک، فیلم‌هایی هالیوودی درباره زندگی هنرمندان رنج‌کشیده‌ای است که همواره در نگاه عامه مردم، جالب توجه بوده‌اند و البته در این میان، هیچ هنرمندی به اندازه ونسان ون‌گوگ (۱۸۹۰-۱۸۵۳) مورد توجه قرار نگرفته است.
هدی جاودانی | شهرآرانیوز؛ از «رنج و سرمستی» (۱۹۶۵) با بازی چارلتون هستون در نقش میکل‌آنژ، تا «پولاک» (۲۰۰۰) با نقش‌آفرینی اد هریس در نقش جکسون پولاک، فیلم‌هایی هالیـــوودی درباره زندگی هنرمندان رنج‌کشیده‌ای است که همواره در نگاه عامه مردم، جالب توجه بوده‌اند و البته در این میان، هیچ هنرمندی به اندازه ونسان ون‌گوگ (۱۸۹۰-۱۸۵۳) مورد توجه قرار نگرفته است.

کرک داگلاس، در «شورزندگی» (۱۹۵۶) فراگیرترین تصویر از این هنرمند هلندی را در ذهن مخاطبان خود به ثبت می‌رساند؛ نابغه‌ای رنج‌کشیده و درمانده در چنگ تصاویری که دیگران از ادراک آن عاجزند. شباهت داگلاس به ون‌گوگ، ظاهری همیشگی از این هنرمند در فرهنگ عامه باقی گذاشت و دور از ذهن نیست اگر بگوییم امروزه کسانی که فقط کلیاتی از هنر می‌دانند، ون‌گوگ را صرفا به‌واسطه یکی از خودنگاره‌هایش و به‌عنوان مرد مجنونی می‌شناسند که گوش خود را بریده است.

اما ون‌گوگ واقعی، پیچیده‌تر از این تعاریف بوده است؛ فرزند کشیشی آبرومند، با معلومات بسیار، مسلط به سه زبان خارجی. کسی که حرفه خود را با فروشندگی آثار هنری، آغاز کرده بود. شخصیت او درمیان نامه‌هایش به‌خوبی جلوه می‌کند. بخشی از نامه‌های ون‌گوگ، چند سال پس از مرگ او، در سال ۱۸۹۰ به انتشار رسید؛ مرگی که به باور بسیاری خودکشی بود.

«ونسان ون‌گوگ: زندگی درمیان نامه‌ها» (۲۰۲۰) مجموعه‌ای زیبا شامل بخش کوچکی از نامه‌های بازمانده ون‌گوگ است که نیِنکه بَکر، لئو جَنسِن و هانس لوئیجتِن، از مجموعه کامل نامه‌های او در موزه ون‌گوگ، که حدود یک دهه پیش به انتشار رسیده است، گردآوری کرده‌اند.
با وجود جذابیت‌های ون‌گوگ، او احتمالا شخصیتی بدقلق برای زندگی با دیگران بوده است. ظاهر ون‌گوگ درون آشفته‌اش را به نمایش می‌گذاشته است.

سردبیران این مجموعه نامه می‌نویسند: «او [ون‌گوگ]تیک عصبی صورت داشت و این‌طور به نظر می‌آمد که دستانش همیشه درحال تکان خوردن هستند. به‌خاطر ظاهر ژولیده و آشفته و لحن تندش هنگام حرف زدن، مردم اغلب از او می‌ترسیدند.» بخشی از این ظاهر ژولیده و آشفته، به‌سادگی می‌توانست برآمده از فقر او باشد.
کنث رکسروث، شاعر آمریکایی، در جایی می‌نویسد: «مکاتبه هنرمندان بزرگ و آرمان‌گرایان در تاریخ تمدن غرب، عمدتا درمورد پول بوده است» و از ون‌گوگ نیز درمیان این افراد نام می‌برد. حتی در این مجموعه کوچک از نامه‌ها نیز، پول و فقدان آن، دغدغه دائمی او بوده است.

ون‌گوگ در سال ۱۸۸۳ میلادی از لاهه، شهری در غرب هلند، خطاب به برادرش می‌نویسد: «آه، تئو! من اگر وضع بهتری داشتم، خیلی بیشتر از این‌ها پیشرفت می‌کردم.» آرزوی همیشگی او در خلال نامه‌نگاری‌هایش، نقل‌مکان به یک روستا و البته اگر از قبل ساکن روستایی می‌بود، نقل‌مکان به روستای دیگری بود که هزینه‌های اجاره استودیو و خوردوخوراکش ارزان‌تر می‌شد. با وجود چنین رؤیاپردازی‌هایی، ون‌گوگ به همراهی دیگر هنرمندان نیاز داشت. گواه چنین ادعایی به نامه‌نگاری او با یکی از دوستان انگلیسی هنرمندش، در سال ۱۸۸۶ برمی‌گردد؛ زمانی که به برادرش در پاریس پیوسته بود: «هیچ جایی مثل پاریس نمی‌شود و هرقدر هم زندگی در اینجا سخت باشد و اگر حتی سخت‌تر و بدتر هم بشود، هوای پاریس مغز آدم را تصفیه و حال آدم را بهتر می‌کند، یک دنیا بهتر می‌کند.»

ون‌گوگ تحت‌تأثیر امپرسیونیست‌هایی که آثارشان را در پاریس دیده بود، قلمروی آن دسته از نقاشان هلندی پیرو مکتب باربیزون را برای همیشه ترک کرد؛ نقاشانی که الهام‌بخش اولین آثار او در آمیزه با رنگ‌های روشنی بودند که امروزه آثار ون‌گوگ را با آن‌ها می‌شناسیم.

او از استودیوی نقاشان بسیاری، چون گوگن، سورا و امیل برنار بازدید می‌کرد و درمیان آوانگارد‌های رادیکال، جایگاه خود را پیدا کرده بود، اما آن‌قدر مستقل بود که هیچ پیوندی با جوامع رسمی هنری برقرار نکند.
در سال ۱۸۸۸، زمانی‌که ون‌گوگ پاریس را به مقصد آرل [شهری در جنوب فرانسه]، برای رسیدن به صبحی درخشان‌تر و سکونتی ارزان‌تر ترک کرد، خود را به‌عنوان یکی از پیش‌گامان نسل هنری‌اش می‌شناخت.
 
تابستان و پاییز سال ۱۸۸۸ شاهکار‌هایی را برای ون‌گوگ به ارمغان آورد که شهرت امروزش را مدیون آن‌هاست. نامه‌های ون‌گوگ به گوگن، بالاخره این هنرمند را راضی کرد که به دوست خود بپیوندد، اما ازکارافتادگی تمام‌وکمال ون‌گوگ در پایان همان سال، کار او را به آسایشگاه روانی کشاند. فروپاشی ون‌گوگ علل متعددی داشت؛ سوءتغذیه، حمله‌های خفیف صرع و شخصیت عصبی او. پس از ۹ ماه سکونت در آسایشگاه، او با ردپایی از شوخ‌طبعی معمول خود، خطاب به تئو نوشت: «دارم تلاش می‌کنم حال خودم را بهتر کنم، شبیه به کسی که می‌خواسته است خودکشی کند، آب دریا در نظرش خیلی سرد می‌آید و سعی می‌کند فقط از ساحل بهره ببرد.» کمتر از یک سال پس از این نامه، زمانی که ون‌گوگ از آسایشگاه مرخص می‌شود و برای زندگی به دهکده‌ای کوچک در شمال پاریس می‌رود، رنج‌هایش خاتمه پیدا می‌کند.

برگرفته از مقاله Vincent Van Gogh’s image is cemented in our cultural memory. His letters complicate the view. نوشته Reagan Upshaw منتشرشده در واشنگتن‌پست.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->