محمدجواد ابوعطا - بیست وهشتم مرداد، پیکر سوخته زن جوان از بجنورد به مشهد منتقل شد. سوختگی شدید تمام اعضای پیکر این زن را از ریخت انداخته بود. او به بخش تخصصی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد منتقل شد و در تمام این مدت، شوهر 25ساله اش کنار او بود و پرستاران می دیدند که دارد مثل شمع آب می شود و از درون می سوزد. نگاه ترحم انگیز پرستاران به این مرد مجنون صفت گاهی با احترام همراه می شد؛ چرا که به گفته یکی از پرستاران تا به حال ندیده بودند که فردی این گونه برای همسرش فداکاری کند؛ اما آن ها راز این سوختن را نمی دانستند.
ظهر دیروز زن جوان دیگر نتوانست آن حجم از سوختگی و درد را تحمل کند و حتی حس مادرانه و چشم انتظاری پسر یک ساله اش هم نتوانست او را برای ادامه حیات قانع کند و او برای ابد چشم بر زندگی بست.
از زمانی که مرگ زن جوان اعلام شد، مرد جوان مثل اسپند روی آتش یک لحظه هم به حال خودش نبود؛ راهروهای بیمارستان را بالا و پایین می رفت و نمی توانست خودش را کنترل کند و مدام زیر لب چیزهایی می گفت که مفهوم نبود. هنوز پرونده متوفی تکمیل نشده بود که مرد جوان به مأموران انتظامی مستقر به بیمارستان مراجعه کرد و همچون آتش فشانی فعال، کلماتی از دهانش بیرون پرید که مأموران را درجا میخکوب
کرد.
ساعتی بعد مأموران در تماس با بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، به قاضی میرزایی اعلام کردند که مردی در بیمارستان امام رضا(ع) اعلام کرده که همسرش را کشته است. همین یک جمله کافی بود تا بازپرس جنایی دادسرا در محل حاضر شود و موضوع را از نزدیک دنبال کند.
متهم مردی 25ساله بود که همراه با همسرش از خراسان شمالی به مشهد آمده بود. او در برابر قاضی میرزایی اعلام کرد که از اهالی شهرستان راز و جرگلان است و اقدام به سوزاندن همسرش کرده است.
متهم به قتل برای تشکیل پرونده به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد منتقل شد و جسد همسرش برای بررسی های بیشتر و مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
همسرم را به آتش کشیدم
متهم در پاسخ به سؤالات تخصصی بازپرس ویژه قتل اعلام کرد: «من 25ساله هستم و همسرم نیز 20ساله بود. ما یک پسر یک ساله داریم. از مدت ها قبل با همسرم مشکلات خانوادگی داشتیم و هر روز این مشکلات بغرنج تر می شد، تا اینکه حدود 2هفته قبل یک روز دوباره با همسرم دعوا کردیم و این بار مشاجره ما بالا گرفت؛ تا جایی که همسرم روی خودش نفت ریخت و مرا تهدید می کرد که خودش را می سوزاند. من خیلی عصبانی بودم و نمی توانستم خودم را کنترل کنم و بدون فکر قبلی داد کشیدم که چرا خودت را بسوزانی، کبریت را بده به من تا من بسوزانمت. او هم کبریت را به من داد و من هم کبریت را کشیدم و به سمتش انداختم که ناگهان گلوله ای از آتش شد و فریادزنان به هر طرف می دوید. تازه آنجا متوجه شدم که چه کاری کرده ام و تلاش کردم تا آتش را خاموش کنم. آتش که خاموش شد، او را با آمبولانس به درمانگاه های اطراف بردیم و از آنجا به بیمارستانی در بجنورد منتقل شد. 13روز پیش هم به مشهد آمدیم و در بیمارستان بستری شد، اما جانش را از دست داد.»
با ثبت اظهارات متهم به قتل، به دستور قاضی میرزایی، تحقیقاتی جامع برای مشخص شدن دیگر زوایای این پرونده از سوی کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی آغاز شد.