وقتی قرار باشد سراغ سازمانی برویم که سال گذشته صدرنشین دادخواهی به دیوان عدالت اداری بوده و بیشترین شکایت از یک دستگاه اجرایی را به خود اختصاص داده، یعنی قرار است گلههای فراوان مردمی را بشنویم. باز هم حرف سازمان تأمین اجتماعی است و مردم.
تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ وقتی قرار باشد سراغ سازمانی برویم که سال گذشته صدرنشین دادخواهی به دیوان عدالت اداری بوده و بیشترین شکایت از یک دستگاه اجرایی را به خود اختصاص داده یعنی قرار است گلایههای فراوان مردمی را بشنویم. باز هم حرف سازمان تامین اجتماعی است و مردم. اغلبشان بااینکه بیش از هر سازمان دیگری با تامین اجتماعی در ارتباط هستند، پس از سالها سابقه پرداخت حق بیمه، از جزئیات و شیوه حسابوکتاب این سازمان بیخبرند و همواره از شیوه خدمترسانیاش گلایه دارند.
همین گلایهها را در گزارش سرزده این هفته دنبال کردهایم و رسیدهایم به شعبه ۲ سازمان تامین اجتماعی که در ابتدای خیابان هاشمینژاد مشهد واقع است. سپس سری به کارگزاری آن در ابتدای خیابان عبادی زدهایم که تصویر ابتداییاش همان شلوغی همیشگی بود و کمی هم رعایتنشدن پروتکلهای بهداشتی در ایام شیوع کرونا.
اوضاع در شعبه ۲ بدتر است
ساعت از ۹ صبح گذشته و رفتوآمد به شعبه، فراوان است. مادر سالمندی درحالیکه کیفش و دستهای کاغذ را لبه باغچه کناری گذاشته، منتظر نشستهاست. مردی که ماسک زده، درحالیکه از سمت دیگر ساختمان میآید و از کنارش عبور میکند، میگوید: «یکساعتی معطلی داره مادر. بنشین برمیگردم.» وقتی علت یکساعت انتظار را میپرسم، سر درددلش باز میشود، چون مدتهاست میآید و میرود و هنوز نتیجهای نگرفته؛ «شغلم جزو مشاغل سخت و زیانآور است و چندماه است پیگیر بازنشستگیام هستم. بخشی از کارم در شعبه ۲ است و بخشی دیگر در شعبه ۷ که در بولوار سجاد قرار دارد. اما انصافا اوضاع رسیدگی و شلوغی در شعبه ۲ بسیار بدتر است. شعبه ۷ خلوتتر است و به کارها خوب رسیدگی میشود، اما اینجا کارمندان، محترمانه و کامل جواب اربابرجوع را نمیدهند. برای پرسیدن یک سوال باید نوبت بگیرم و در صف منتظر بمانم بعد متوجه میشوم باید به باجه دیگری سر میزدم. یکساعت است آمدهام، ولی هیچ کاری انجام نشده. روال کار گاهی اینقدر طولانی میشود که ظهر میشود. همین است که چندماه طول میکشد تا یک پرونده بیمه به نتیجه برسد.»
ساختمان ۲ در ورودی مجزا دارد که یکی از ابتدای حیاط است و دیگری از حیاط باریکی که سمت راست قراردارد. انتهای همین حیاط باریک، یک اتاقک کوچک است که مراجعان باید برای گرفتن کپی مدارک به آنجا مراجعه کنند. چند نفری در صف هستند و یکی از آنها که خانم سنوسالداری است، به انتهای صف رسیده و عرق روی پیشانیاش نشسته و درحال شکایت است؛ «اصلا مراعات حال مردم را نمیکنند. اگر نگاه کنید بیشتر آدمهایی که میآیند، ۴۰ یا ۵۰ سال به بالا هستند. خیلیهایشان هم هزارجور درد و بیماری دارند. مگر همه میتوانند برای گرفتن کپی مدام بالا و پایین بروند؟ یک اتاق نبود که این دستگاه را آنجا بگذارند؟» دیگرانی که در صف هستند، حرفش را تایید میکنند و او همچنان درحال شکایت است تا نوبتش شود. از ساعت ۸ صبح آمده تا بیمهاش را که قطع شده است، تمدید کند، ولی نمیداند چند ساعت دیگر باید منتظر بماند.
زور من به دولت نمیرسد؛ جریمهام را پرداخت میکنم
روی صندلیهای داخل ساختمان امور پیمانکاران را علامتگذاری کردهاند که اربابرجوعها با فاصله بنشینند، اما مراجعان این مکان آنقدر دلنگران کارهایشان و سردرگم هستند که روی صندلیها تک و توکی آدم نشسته است و آن هم کسانی که در صف نوبت هستند. همه مراجعان ماسک دارند و از ایننظر مشکلی نیست. این سالن جمعیت کمتری دارد، اما مراجعان مدام بهسراغ مسئول بخش میروند و سوال پرسیدنهای مداوم و راهنماییها نشان میدهد بیمه جزئیاتی دارد که آنها با سالها سابقه پرداخت بیمه از آن بیخبرند.
متصدی باجه، شماره را که اعلام میکند، پیرمردی که مدتی روی صندلی نشستهاست، بلند میشود و بهسراغش میرود. سرش را از لای کاوری که برای حفظ سلامت کارمندان کشیدهاند رد میکند و جزئیات پروندهاش را برای کارمند توضیح میدهد. درنهایت معلوم میشود به این دلیل که ۴ روز دیرتر حق بیمه خویشفرمایش را پرداخت کرده است، باید جریمه بدهد. نگاهش که به من میافتد میگوید: زور من که به دولت نمیرسد؛ جریمهام را پرداخت میکنم. به امید همین بیمه و بازنشستگی زندهایم.
تا اعتراض نکنید به نتیجه نمیرسید
پیرمرد با کارمندی که پشت کاور پلاستیکی نشسته است، جوری با صدای بلند حرف میزند که توجه همه را جلب میکند؛ «از ۲۰ مرداد خدمتم تمام شده است و نزدیک ۴۰ روز است دارم اضافه خدمت میکنم. سابقه بیمه را که اداره فرستاده، چرا اعمال نمیکنید؟» متصدی جزئیات شغل و بیمهاش را میپرسد و از او میخواهد نیمساعتی منتظر شود. روی صندلی که مینشیند، میگوید: من کارمند راه آهن بودم. ما هم کار کردهایم و این بهانهها را بلدیم. اگر نمیتوانند، من لیستها را ثبت کنم.
ایزدی از ۴۰ روزی میگوید که مجبور شده در این اوضاع بیماری و شیوع کرونا برود سر کار تا بیمهاش دچار مشکل نشود؛ «به نفع بیمه است که مردم دیرتر بازنشسته شوند والا یک کار ساده مثل ثبت سیستم ۴۰ روز وقت لازم ندارد. آنقدر طول کشید که خودم آمدم پیگیری کنم. اگر در این نیمساعت درست نشد، میروم پیش رئیس، بعد هم به بازرسی شکایت میکنم.»
از روی تلفن همراهش وارد سایت سوابق بیمه میشود تا سابقه ۲۹ سال و ۱۱ ماهش را نشانم بدهد که میبیند ۳۰ سال تکمیل شده. هم خوشحال است و هم از بیمه عصبانی؛ «خودتان دیدید که چند ثانیه بیشتر طول نکشید که سابقه را ثبت کند؛ فقط باید میآمدم و اعتراض میکردم. اینجا تا اعتراض نکنید، به نتیجه نمیرسید. برادرم هم چند روز پیش آمده بود و با کارمند بحث کرده بود و بهاینترتیب کارش راه افتاد و بازنشستگیاش را گرفت.»
استعلام از دانشگاه را الکترونیکی کنند
درمیان صحبتهایمان، مراجعهکننده دیگری که خودش را قاسم محمدپور معرفی میکند و کمی دورتر نشسته است، وارد گفتگو میشود و مشکل دیگری را مطرح میکند که خودش تجربه کرده؛ «پسرم دانشجوی ترم سوم است و برای تمدید دفترچه بیمه باید از دانشگاه گواهی اشتغال به تحصیل بگیرد، اما دراین مدت بخش اداری دانشگاهشان تعطیل بودهاست. ۲ ماه است دنداندرد دارد و بیمه هم میگوید باید گواهی بیاورد.»
محمدپور ادامه میدهد: در این اوضاع که کمتر باید به ادارات و مکانهای شلوغ سر زد، میتوان جور دیگری این خدمات را انجام داد. اصلا فرض بر این است که پسر من فعلا نتوانست گواهی بیاورد، منِ کارمند که سر جایم هستم و بیمهام را پرداخت میکنم و فیش حقوقی دارم. میتوانند یا سیستم استعلام از دانشگاهها را الکترونیکی کنند یا صبر کنند تا اوضاع بهتر شود. اینهمه کاغذبازی در این اوضاع جواب نمیدهد.
میگویند بعد از ۲۰ سال گواهی انحصار وراثت بیاورید
پیرزن به همراه مرد جوانی درحال خارج شدن از سالن هستند. گاهی میایستند و حرف میزنند و گاهی به راهشان ادامه میدهند. معلوم است به نتیجه درستی نرسیدهاند. مرد جوان کیف پیرزن و پوشه مدارک را در دستش گرفته و وقتی درباره مشکلشان میپرسم، پیرزن پیشقدم میشود و همین اول کار از وضعیت رفتار کارمندان مینالد؛ «کارمندان اینجا خیلی کند کار آدم را راه میاندازند. بعضیها به زور جواب میدهند. دلشان که نمیسوزد. نمیدانند زندگی یک نفر به این پول بیمه بند است. ۱۰ روز پیش آمدیم و از صبح تا ۲ ظهر علاف شدیم و هیچ.»
مرد جوان که بعد معلوم میشود داماد دختر پیرزن است، توضیح میدهد: شوهر حاجخانم راننده بود و ۲۰ سال پیش فوت کرد. آن زمان بچههایش سواد نداشتند و نمیدانستند، چون پدرشان سابقه بیمه داشته میتوانند حقوقش را برای مادرشان اعمال کنند. از طرف دیگر، چون مال و ثروتی نداشت، بعد از فوتش انحصار وراثت هم صورت نگرفت. حالا بعد از این همه سال آمدهایم تا حقوق آن خدابیامرز را برای همسرش درست کنیم.
از گفتههایشان پیداست کارمند بیمه از آنها برگه انحصار وراثت خواسته است و باید دنبال تهیه آن بروند. پیرزن ادامه میدهد: من همه این سالها تحت پوشش کمیته امداد امامخمینی (ره) بودم. ۳ فرزندم هم سواد درستی نداشتند که از کارهای بیمه سر دربیاورند. حالا که برای خرج زندگی ماندهایم با داماد دخترم آمدهام که تلاش کنیم حقوق را به من بدهند. اداره بیمه هم آنقدر دوندگی دارد که من با گوشهای سنگین و آرتروز نمیتوانم هر روز بیایم و بروم، اما خدا کند به نتیجه برسیم.
بخش بازنشستگان، شلوغ و پردردسر
سالن رسیدگی به امور بازنشستگان شلوغ است. هرکدام از زنان و مردان سالمند برگه نوبتی در دست دارند و از روی صندلی چشم به تلویزیونی دوختهاند که درحال پخش برنامه است. عدهای از آنان، اما جلو برخی باجهها تجمع کردهاند. یکی نوبت را رعایت نمیکند و دیگری فقط برای پرسیدن سوال آمده. چندنفری مدارک ناقص دارند و پس از شنیدن صحبتهای متصدی، راهی دیگر بخشها و شعبهها میشوند.
دختر حدود پانزده یا شانزدهساله به نظر میرسد و حضورش در چنین بخشی، کمی عجیب است. نامش زینب است و وقتی کارش تمام میشود، میگوید: پدرم پارسال فوت کرد. تامین اجتماعی حقوقش را پرداخت میکند، اما من دفترچه بیمه ندارم. الان آمدهام بپرسم دفترچه را تمدید میکنند یا نه. کارمند میگوید تا گواهی انحصار وراثت را نیاورم، کاری نمیشود کرد. در ضمن فقط تا دیماه که سالگرد فوت پدرم است وقت دارم گواهی را بیاورم، چون بعد از آن حقوق هم قطع میشود.
میرود تا کارهای انحصار وراثت را انجام بدهد.
ما از سر اجبار اینجاییم و متهم نیستیم
با کارمند پشت کاور درحال بحث کردن است؛ «همکارتان خیلی بد صحبت میکند. مگر ما آمدهایم گدایی کنیم که اینطور جواب میدهند؟ میروم پیش رئیس شکایت میکنم.» خانم پشت باجه درحالیکه ماسک و شیلد دارد دوبار راهنماییاش میکند که باید کجا برود. کاغذها را محکم در دستش گرفته و راهرو را طی میکند. علت ناراحتیاش را که میپرسم، اشک در چشمانش جمع میشود؛ «آمدهام حقوق پدرم را برای خودم برقرار کنم، ولی کارمندان اینجا طوری جواب آدم را میدهند انگار آمدهایم گدایی. پدرم ۱۴ سال پیش فوت کرد و ما نمیدانستیم که برای حقوش چه کنیم. من ۴ سال پیش طلاق گرفتم و مدتی پیش یک نفر به من گفت میتوانی حقوق پدرت را بگیری.»
حالا دیگر اشکهایش سرازیر شدهاند و با صدای بلند گریه میکند؛ «اگر نیاز نداشتم، اینجا نمیآمدم! از طرف دیگر پدر من ۳۰ سال بیمهپرداز بوده و حق من است که حالا حقوقش را بگیرم. برخورد خیلی بدی دارند، ولی نمیدانند که ما از سر اجبار اینجاییم و متهم نیستیم.» همانطورکه اشک میریزد بهدنبال کارش میرود.
باجه بیرون از ساختمان اداره، جایی که پیش از آن شعبه بانک بوده و حالا باجه پرداخت حق بیمه مشاغل آزاد است، شلوغ شده، اما علتش افزایش مراجعهکنندگان نیست؛ بلکه به گفته آدمهای در صف، نیمساعت است که از متصدیاش خبری نیست. نزدیک ظهر است، اما نه ساعت نماز است و نه تعطیلی. اربابرجوعها مدتهاست از کار و زندگی افتادهاند تا حق بیمهشان را پرداخت کنند، مدام از این طرف به آن طرف قدم میزنند و گاهی زیرلب غرولندی میکنند، اما نمیدانم چرا به مسئول بخش مراجعه و اعتراض نمیکنند.
از شلوغی پیادهرو تا شلوغی داخل سالن
تعدادی از افرادی که به اداره بیمه مراجعه میکنند برای گرفتن خدمات به کارگزاری ارجاع دادهمیشوند. کارگزاری بیمه ابتدای بولوار آیتا... عبادی و نزدیک میدان شهداست، جاییکه نه مکانی برای پارک خودرو باقی مانده و نه حتی جای ایستادن در پیادهرو. زیرا مراجعان کارگزاری باید در صفی در پیادهرو منتظر بمانند.
نگهبان یا مسئول نظم صف روی صندلی نشسته است و ۵ نفر را داخل میفرستد. تکه چوبی را روی در کوچک ورودی ساختمان گذاشته است که مثلا مانع ورود مراجعان شود. گاهی که یکی از آنها خارج میشود و به چوب دست میزند آن را برمیدارد، ضدعفونی میکند و دوباره سرجایش میگذارد. شلوغ است و آفتابی که روی سر آدمها میتابد، وضعیت را بدتر کرده. هرچند ثانیه یکبار یکی بدون نادیدهگرفتن صف جلو میآید و نگهبان برایش توضیح میدهد که پایین شلوغ است و باید منتظر باشید.
خانمی بعد از سوالکردن به انتهای صف میرود. کارمند شعبه ۲ او را به این کارگزاری فرستاده است تا برای بیمه ثبتنام کند. باید چندنفری از سالن خارج شوند تا بقیه وارد شوند. فردی که نیمساعتی بیرون ایستاده توقع دارد وقتی وارد سالن میشود بهسرعت به کارش رسیدگی کنند، درحالیکه وقتی از پلهها پایین میرود با تعداد زیادی از اربابرجوعها و یک سالن شلوغ و پرسروصدا مواجه میشود. حدود ۶۰ نفر داخل سالن هستند. بعضی از بخشها همچون صدور فیش، شلوغتر است و افراد باوجودی که ماسک دارند، بدون رعایت فاصله اجتماعی در آنجا تجمع کردهاند. کنار پلهها ۲ دستگاه کارتخوان گذاشتهاند که شهروندان حق بیمه را پرداخت کنند. اینجا هم صف است. با سروصدای اعلام شماره نوبتها و همهمه مردم و ۳ پسر بچهای که درحال دویدن و بازی روی صندلیها هستند، باید برای حرفزدن فریاد بزنید.
تذکر برای ماسک و بیتوجهی ارباب رجوع
نگهبان جلو در پستش را رها کرده و آمده است تا به آقای جوانی که ماسک ندارد، تذکر بدهد و از کارمند میخواهد که به کارش رسیدگی نکند. مرد جوان با چهره برافروخته و با داد و فریاد پاسخ میدهد که ماسک نمیزند و باید به مشکلش رسیدگی کنند. به کارمند پشت باجه تشر میزند که «چرا خودت ماسک نداری؟» و او هم پاسخ میدهد: من ماسک را زیر چانهام گذاشتم؛ تو هم همین کار را بکن! دیگران توقع دارند که نگهبان مرد جوان را از سالن خارج کند، اما بعد از تذکر و شنیدن نافرمانی، مرد او را رها میکند و میرود. مرد جوان سراغ کارمند باجه دیگر میرود و پس از شنیدن نقص مدرکش درحالیکه زیر لب ناسزا میگوید، از سالن خارج میشود.
ورودی اتاق مدیر شعبه با چند صندلی بسته شده است تا مراجعان وارد نشوند، اما همین فاصله، وجود ماسک و شلوغی سالن باعث شده است آقای مدیر با صدایی شبیه فریادزدن، مردم را راهنمایی کند. یکی از آنها خانمی است که برای تعویض دفترچه آمده، اما بهدلیل باقیماندن یک برگه از آن، کارمند دفترچه را تعویض نمیکند. از مسئول شعبه کمک میگیرد و میگوید: دخترم سرطان دارد و برای گرفتن داروهایش گاهی بیش از یک نسخه و یک پزشک لازم است، به همین دلیل مدیر اجازه داد که دفترچه جدید بگیرم.
از کار یکدیگر خبر ندارند
زن جوان و باردار را در ساختمان شعبه ۲ تامین اجتماعی دیده بودم که درحال رفتن از این اتاق به آن اتاق بود. ساعتی بعد درحالیکه عرق صورتش را پوشانده است و نفسنفس میزند، از پلههای دفتر کارگزاری پایین میآید. من را که میبیند، شروع میکند به شکایت؛ «یکی از کارمندان گفت برو اتاق ۱۰۹ جوابت را میدهند. رفتم. گفتند کی گفته بیای اینجا! برو دفتر کارگزاری. تمام مسیر از شعبه ۲ تا کارگزاری را پیاده آمدم که کارگاه جدید را ثبت نام کنم. اگر اینطور بود، همان اول میگفتند. اینجا انگار از کار یکدیگر خبر ندارند. سلامتی و وقت آدمها هم برایشان مهم نیست.»
یکی از مراجعهکنندگان که مردی حدود پنجاهساله است به مدیریت شعبه اعتراض میکند که «چرا خودکار روی میز نیست» و او هم پاسخ میدهد که بنا به توصیه اداره بهداشت، استفاده از خودکار مشترک ممنوع شده، اما مرد کوتاه نمیآید و میگوید: مردم دستشان را روی باجهها میگذارند و از دستگاه کارتخوان اشتراکی استفاده میکنند؛ مگر آنها را مدام ضدعفونی میکنید؟ اینها خطرناکترند یا یک خودکار؟
وضعیت رعایت پروتکلهای بهداشتی در حد همان کاورهای پلاستیکی است که روی باجهها کشیدهاند که کارمندان از بیماری درامان باشند. مردم از ۲ دستگاه کارتخوان بهصورت اشتراکی استفاده میکنند و هراز گاهی هم افراد بدون ماسک دیده میشوند.
انجام امور بیمه را به روزهای پایان ماه موکول نکنید
تعداد بیمهشدگان تامین اجتماعی در استان خراسانرضوی بیش از ۸۹۳ هزار نفر است که با احتساب خانواده و افراد تبعی آنان به بیش از ۲ میلیون و ۴۳۳ هزار نفر میرسد. به این تعداد باید مستمریبگیران را هم اضافه کرد که بیش از ۲۵۴ هزار نفر هستند و با احتساب افراد تبعی به حدود ۴۳۹ هزار نفر میرسند. کارفرمایان هم بخش دیگری از مخاطبان اصلی سازمان تامین اجتماعی هستند. این میزان مراجعه، کیفیت خدمترسانی را مشکل میکند. رئیس سازمان تامین اجتماعی بهدلیل حضور در جلسات امکان پاسخگویی ندارد. سوالات را از سیدحسن خدادادیانحسینی، رئیس اداره روابط عمومی و امور فرهنگی اداره کل سازمان تامین اجتماعی استان، میپرسیم که ضمن اطلاعداشتن از همه اعتراضات و شکایتها، فقط برای برخی از آنها توضیحاتی ارائه میکند.
وی درباره علت شلوغی ساختمان شعبه ۲ تامین اجتماعی میگوید: این شعبه و کارگزاری آن در منطقه پرازدحام شهر قرار گرفته است و علاوهبر آن، همکارینکردن مراجعهکنندگان نیز شلوغی و ازدحام جمعیت را تشدید میکند. بارها به مردم بهویژه کارفرمایان اعلام کردهایم که پرداخت حق بیمه یا انجام خدمات خود را به روزهای آخر ماه موکول نکنند. همچنین در شرایط کنونی برای پیشگیری از انتقال بیماری، روند رسیدگی به پروندهها کندتر است و میزان نارضایتی را بیشتر میکند که دراین زمینه از شهروندان میخواهیم صبورتر باشند.
به گفته او هماکنون بیش از ۷۰ درصد خدمات بیمه بر بستر اینترنت ارائه میشود و یکی از روشهای مهم دریافت خدمات، مراجعه به سایت خدمات غیرحضوری سازمان تامین اجتماعی به نشانی eservices.tamin.ir است که همه مخاطبان این سازمان، اعم از کارفرمایان، بیمهشدگان و مستمریبگیران میتوانند در آن ثبتنام و خدمت دریافت کنند. این خدمات شامل کنترل سوابق، مشاهده حقوق و دستمزد، ثبت اعتراض به سوابق، درخواست صدور دفترچه، تامین اعتبار دفترچه، دریافت خدمات کوتاهمدت، مشاهده خدمات مستمریبگیران و خدمات کارفرمایان است.
یکی از بیشترین شکایتها درباره نحوه برخورد کارکنان و پاسخگویی به مراجعهکنندگان است که حسینی دراینباره توضیح میدهد: سازمان تامین اجتماعی، قوانین و ضوابط بسیار گسترده و پیچیدهای دارد که مخاطبان آن درجریان بسیاری از مسائل نیستند؛ لذا درخواستهایی از ما دارند که ممکن است در حوزه مقررات با موانعی روبهرو باشد و هنگامیکه از طرف همکاران پاسخ منفی داده میشود باعث عصبانیت و ناراحتی آنان شود. هرچند که به همکارانمان توضیح دادهایم که باید پاسخ «نه» را با روی خوش به اربابرجوع بدهند.
وی درباره علت شکایتهای مردمی از این سازمان در دیوان عدالت اداری هم میافزاید: این شکایتها ازسوی کسانی مطرح شده است که در حوزه قوانین به نتیجه نرسیدهاند. بعضی از ضوابط و مقررات را ما ملزم هستیم در چهارچوب قانون اعمال کنیم. مردم وقتی در حوزه قوانین در سازمان تامین اجتماعی به نتیجه نمیرسند، به دیوان عدالت اداری شکایت میکنند که رأی آن بر تمام قوانین ما ارجحیت دارد.
رئیس اداره روابط عمومی و امور فرهنگی اداره کل سازمان تامین اجتماعی استان با اعلام وقوع یک اتفاق خوب در حوزه بازنشستگی اضافه میکند: پس از ۱۴ سال طرح همسانسازی حقوق بازنشستگان از ابتدای شهریور اجرا شد و پرداخت حقوق براساس آن صورت گرفت که برای این گروه از مخاطبان ما امیدوارکننده بود.