عکسهای نادر و تکاندهندهای وجود دارد که نشان میدهد سیاهپوستان و آسیاییهایی بیرحمانه در قفسهایی نگهداری میشدند تا میلیونها گردشگر را به خود جذب کنند.
ترجمه: عاطفه همایونی | شهرآرانیوز؛ این عکسهای نادر و تکاندهنده نشان میدهد که چگونه بهاصطلاح «باغوحشهای انسانی» در سراسر جهان، از مردمان «بومی» برای سرگرمکردن غربیها استفاده میکردند. این تصاویر هولناک، که برخی از آنها به سال ۱۹۵۸ برمیگردد، سیاهپوستان و آسیاییهایی را به نمایش میگذارد که بیرحمانه در قفسهایی نگهداری میشدند تا میلیونها گردشگر را به خود جذب کنند.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، دنیای غرب بسیار مشتاقِ دیدن مردمانی بود که کاوشگران و ماجراجویان (که بهدنبال سرزمینهایی برای استثمار بودند) آنها را «وحشی» و «بدوی» توصیف میکردند. برای تغذیه این شور و هیجان، هزاران نفر از بومیان آفریقا، آسیا و آمریکا، اغلب تحت شرایط نامناسب، به ایالاتمتحده و اروپا آورده شدند تا در یک زندگی شبهاسیری در «باغوحشهای انسانی» به نمایش گذاشته شوند. باغوحشهای انسانی در «پاریس»، «هامبورگ»، «آنتورپ»، «بارسلونا»، «لندن»، «میلان» و «نیویورک» یافت میشدند.
اعضای ناشناخته از یک نمایشگاه انسانی در «اسلو»، نروژ، سال ۱۹۱۴
کارل هاگنبک، تاجر حیوانات وحشی و مبدع بسیاری از باغوحشها در اروپا، در سال ۱۸۷۴ تصمیم گرفت مردم ساموآ و سامی (اسکاندیناوی) را به عنوان مردمانی «کاملا طبیعی» به نمایش بگذارد. در سال ۱۸۷۶، او یکی از همکارانش را به «سودان» فرستاد تا چند جانور وحشی و تعدادی از اهالی قوم نوب را به اروپا بیاورد. نمایشگاه نوبیها در اروپا، به ویژه در «پاریس»، «لندن» و «برلین» بسیار مورد توجه قرار گرفت. علاوه بر این، در سال ۱۸۸۰، هاگنبک فردی را به «لابرادور» (در کانادا) اعزام کرد تا تعدادی اسکیمو (اینوئیت) را برای وی بیاورد. این اینوئیتها در «تیِرپارک» شهر «هامبورگ» به نمایش گذاشته شدند. دیگر نمایشگاههای قومی، به جز نمایش انسانها، به بازسازی شهرکهای مصری و بادیهنشینان نیز میپرداختند.
«نمایشگاه جهانی پاریس» در ۲ سال (۱۸۷۸ و ۱۸۸۹) یک دهکده سیاهپوستان را به نمایش گذاشت. نمایشگاه جهانیِ سال ۱۸۸۹ که ۲۸ میلیون نفر بازدیدکننده داشت، از ۴۰۰ بومی به عنوان جاذبه اصلی این نمایشگاه استفاده کرد. نمایشگاه جهانیِ سال ۱۹۰۰، ژرفانمایی از زندگی در ماداگاسکار ارائه داد و نمایشگاههای استعماری در «مارسی» (۱۹۰۶ و ۱۹۲۲) و «پاریس» (۱۹۰۷ و ۱۹۳۱)، انسانهای برهنه یا نیمهبرهنه را در قفس به نمایش گذاشتند. نمایشگاه جهانیِ سال ۱۹۳۱ در پاریس چنان موفقیتآمیز بود که طی ۶ ماه، ۳۴ میلیون نفر از آن بازدید کردند. در همان زمان، یک نمایشگاه ضداستعماری با عنوان «حقیقت درباره مستعمرات» که از سوی حزب کمونیست برگزار شده بود، بازدیدکنندگان بسیار کمی را به خود جذب کرد.
ویلهلم دوم، آخرین قیصر آلمان، به دیدن اتیوپیاییهایی رفته که پشت یک حصار چوبی در هامبورگ به نمایش گذاشته شده بودند
در سال ۱۹۰۶، مدیسون گرانت –جامعهشناس، متخصص بهنژادی، انسانشناس آماتور و رئیس انجمن جانورشناسی نیویورک– یک پیگمه اهل کنگو به نام اوتا بنگا را در کنار میمونها و حیوانات دیگر در باغوحش «برانکس» در شهر «نیویورک» به نمایش گذاشت. به دستور گرانت، ویلیام هورنادای، مدیر این باغوحش، بنگا را با شامپانزهها و سپس با یک اورانگوتان و یک طوطی در یک قفس قرار داد و به او برچسب «پیوند گمشده» زد؛ به این معنی که از نظر تکاملی، آفریقاییهایی مانند بنگا، بیش از اروپاییها به نسل میمونها نزدیک هستند. این اقدام اعتراض روحانیون شهر را برانگیخت؛ اما مردم عادی باز هم برای دیدن این قفس، به باغوحش هجوم میآوردند.
بنگا در قفسش بهصورت نمایشی از تیر و کمان استفاده میکرد، ریسمان میبافت و با یک اورانگوتان کشتی میگرفت. تا اینکه یکی از روحانیون سیاهپوست در این شهر، به اعتراض برخاست و در بیانیهاش گفت: «فکر میکنم نژاد ما، بدون اینکه در کنار میمونها به نمایش گذاشته شود، به اندازه کافی افسرده هستند. ما لیاقت این را داریم که انسان قلمداد شویم.» پس از این اعتراض شدید، در روز دوشنبه، ۸ سپتامبر ۱۹۰۶، مدیران این باغوحش تصمیم گرفتند به نمایش بنگا در کنار حیوانات پایان دهند و به او اجازه دادند در محوطه باغوحش راه برود؛ هرچند در محوطه نیز اغلب، جمعیت بازدیدکنندگان با تشویق و داد و فریاد او را دنبال میکردند. در باغوحشهای انسانی اوایل قرن بیستم، مردم بومی با چالشهای زیادی روبهرو شدند.
مردی با پوشش و لباس بومی که در «نمایشگاه جهانی کلمبیا» در شیکاگو، حدود سال ۱۸۹۳ به نمایش گذاشته شد
اعضای قبایل آفریقایی حتی در یخبندان ماه دسامبر نیز ملزم به پوشیدن لباس سنتیای بودند که برای گرمای استوایی مناسب بود. اهالی روستایی از فیلیپین برای شوکهکردن بازدیدکنندگان مجبور بودند بارها و بارها یک مراسم فصلی سگخواری را تکرار کنند. علاوه بر این، کمبود آب آشامیدنی و شرایط بهداشتی وحشتناک، به بروز بیماریهای شدیدی بین این بومیان منجر میشد. در بیشتر موارد، به میلهای برای جلوگیری از فرار این انسانها نیاز نبود، چون اکثریت آنها که از نقاط بسیار دور آورده شده بودند، جای دیگری برای رفتن نداشتند. در پایان، خشم از انقیاد انسانها نبود که به باغوحشهای انسانی پایان داد. در سالهای منتهی به جنگ جهانی دوم و بعد از آن، توجه عموم مردم به کشمکشهای ژئوپلیتیکی و فروپاشی اقتصادی جلب شده بود. در نهایت در اواسط قرن بیستم، تلویزیون جای سیرکها و باغوحشها را گرفت و نمایش افراد بومی برای سرگرمی، از مد افتاد!