موضوع حملات حوثیهای یمنی به تأسیسات نفتی آرامکو عربستان، یکبار دیگر شرایط منطقه را به سمت بحران فزاینده برد. بحرانی که با درگیری عربستان در یمن در 4سال پیش شروع شد و پایان نامعلوم آن همچنان محافل سیاسی و بینالمللی را دچار سردرگمی کرده است؛ زیرا ازیکطرف باتلاق یمن مقامات عربستان را روزبهروز در تحولات منطقهای ضعیف کرده و از طرف دیگر سرسختی نیروهای ائتلاف با رهبری عربستان بر ادامه جنگ و سرکوب حوثیها، مشکل را از یک جنگ بین 2کشور بهصورت نزاع منطقهای مبدل ساخته است.
در این رابطه 2مقوله قابل بررسی است؛ یکی موضوع دخالت ایران در این حادثه و اتهامات همیشگی ائتلاف عربستان با حمایت آمریکا از این جنگ و خونریزی است که همواره ایران را در قدرتیابی حوثیها دخیل دانستهاند. موضوع دیگر نقش آمریکا و غرب در حمایت از عربستان و از بین بردن هرگونه نهضت استقلالخواهی اعراب و گروههای مقاومت است که حوثیها دست بالاتر و برتری نسبت به گروههای مقاومت منطقه پیدا کردهاند.
آنچه در ارتباط با ایران مطرح است، اینکه اولا ایران هیچگاه در یمن نقش مستقیم و هدایتگر صحنه را بازی نکرده است. حوثیها نتیجه یک جریان طولانی تاریخی در یمن هستند که از دهههای هفتاد و هشتاد میلادی قرن بیستم توانستند قدرت تدریجی پیدا کنند.
دوم اینکه ایران از نظر ایدئولوژی مطمئنا در یمن و سایر مناطق شیعهنشین مؤثر بوده است، اما حوثیها وارث یک جریان اجتماعی و قبیلهای بوده و هستند که از زمان آغاز به کار علی عبدا... صالح وارد کارزار مبارزاتی شدند و بهتدریج با مسلح نمودن توان قبیلهای خود به یک گروه قدرتمند سیاسی مبدل شدهاند.
سوم اینکه یمن در 50سال گذشته دوبار شاهد تقسیم کشور به 2یمن شمالی و جنوبی بوده است که یک قسمت کار را یمنیهای حوثی و قسمت دیگر را گروههای دیگر تشکیل دادهاند.
چهارم اینکه ایران هیچگاه حمایت خود را از حوثیها بهعنوان یک جریان مقاومت پنهان نکرده است؛ اما هیچگاه توصیهای در کشانده شدن جنگ یمن به یک بحران منطقهای نداشته؛ زیرا این حالت بحران منطقهای به نفع ایران نبوده است.
پنجم اینکه اکنون حوثیها به یک کشور و دولت مستقل تبدیل شدهاند. طبیعتا یک کشور برای دفاع از خود به تجهیز سلاح و امکانات نظامی روز مجبور است و سلاحهای جدید حوثیها فقط مربوط به ایام اخیر نیست، بلکه بسیاری از امکانات دولت علی عبدا... صالح بعد از مرگش به تصرف آنها درآمده است. برخی دیگر هم امکاناتی است که از طریق دریاهای آزاد و کشور عمان و سایر گروههای مستقل و جریانهای سیاسی یا حتی روسیه به دست آورده اند؛ زیرا روسها نیز در این جریان دست پایینی ندارند، بلکه به دلیل ملاحظات سیاسی و روابط این کشور با جریان ائتلاف، از موضعگیری مستقیم و اعتراضبرانگیز از علنی شدن حمایت خود پرهیز کردهاند.
ششم اینکه آمریکاییها برای حمایت از عربستان به فروش سلاح و تجهیزات بسنده کردهاند و از ورود به جنگ مستقیم بیسرانجام خودداری میکنند؛ زیرا عملکرد و جریان حاکم در عربستان در سطح بینالملل موجب شده است که غرب و آمریکا نتواند از عربستان بهعنوان یک متحد راهبردی حمایت کند. از طرفی نقطه مقابل عربستان یک کشور کوچک و فقیر در منطقه است که آمریکا با ورود به جنگ یمن عملا وجهه ابرقدرتی خود را از دست میدهد. هرچند آمریکاییها حمایت خود را از عربستان پنهان نکردهاند.
هفتم اینکه کاربرد نداشتن سلاحهای غربی و آمریکایی در برابر حملات حوثیها همراه با پیشرفت و خلاقیت آنها در این روزها تحلیلگران غربی را به شگفتی واداشته است. به همین دلیل است که بیرغبتی آنها در دفاع از عربستان در برابر تهاجمات غافلگیرانه یمنیها، گمانهها را به سمتوسوی ایران برده است تا با فرافکنی تبلیغاتی، اصل موضوع را به ایران یا حمله از داخل خاک عراق یا مناطق دیگر مرتبط سازند تا ناکارآمدی سلاحهای خود را در برابر حوثیها توجیه کنند و از این گاو شیرده فقط منفعت خود را ببرند.
با توجه به شواهد و دلایل موجود، تنها چیزی که میتواند مسئله ایران و نقش آن را در اتهامات دولتهای غربی و آمریکا و تحریک عربستان خنثی نماید، این است که جمهوری اسلامی عملا به دخالت در دامن زدن به جنگ منطقهای نیاز ندارد، بلکه این غربیها هستند که با ناامن جلوه دادن منطقه، تلاش میکنند حضور نامشروع خود را در خلیجفارس و اقیانوس هند و بابالمندب و... حفظ کنند؛ در غیر این صورت بسیار کودکانه خواهد بود که سعودیها فریب دنیای غرب را بخورند و ایران را به دخالت و جنگ و بمباران آرامکو متهم کنند؛ اما در میان ایدههای مختلفی که امروز در منطقه و جهان مطرح است، این نظر، قدرت و ایده ایران بوده که توانسته است در کشورهای مختلف منطقه ازجمله سوریه، عراق و حالا یمن جواب دهد.