سرمربی هر تیمی مسئول نتایج آن تیم است. برای همین در پایان بازیها سرمربیان به نشست خبری میروند تا پاسخگوی نمایندگان افکار عمومی باشند.
یاسر سماوات/شهرآرانیوز، همهجای دنیا، از کشورهای کوچک در حال توسعه گرفته تا کشورهای توسعه یافته صاحب قدرت و فناوری در عرصههای مختلف، هروقت تیم ملی رشتهای ورزشی از تیمهایی که به لحاظ سطح فنی، کیفیت بازیکنان، رنکینگ جهانی و درجه و جایگاهی پایینتر دارند، کادر فنی و در راس آنها سرمربی آن تیم نقد میشوند. صد البته اگر راه دور نرویم در همین کشور خودمان، در ورزشی مثل فوتبال، وقتی به عراق و بحرین میبازیم (صرف نظر از قهرمانی سال ۲۰۰۷ عراق در آسیا و اینکه بحرین گربه سیاه فوتبال ما نامیده میشود) رسانهها، کارشناسان و حتی مردم عادی به نقد سرمربی تیم ملی میپردازند. این حق افکار عمومی است.
بسکتبال ما انگار تفاوت فراوانی با ورزشهای دیگر حتی در حوزه نقد دارد. در نقدهای کارشناسان گرامی و بزرگوار ضعفهای تیم ملی بسکتبال بیان میشود و بعضاً از دلایل پیدایش آن ضعفها و چگونگی رفع آنها سخن به میان میآید، ولی این میان گاهی حتی از سرمربی تیم ملی که نفر اول کادر فنی است، نامی برده نمیشود! انگار این عزیزان با شخص سرمربی تیم ملی رودربایستی دارند یا بنا بر مصلحتاندیشی عملکرد و نفش کادر فنی را به چالش نمیکشند. آنها پس از شکستهای تیم ملی زمین و زمان را مقصر میدانند، ولی گویا نام مهران شاهینطبع برایشان از اسامی ممنوعه است! برخی دیگر هم نه تنها به نقش کادر فنی در شکست تیم ملی اشاره نمیکنند بلکه به دفاع از سرمربی تیم ملی هم میپردازند.
اینکه چرا فضای بسکتبال ما تا جایی محافظهکارانه شده که غیر از یکی دو نفر، کارشناسان دیگر از بردن نام سرمربی تیم ملی هم پرهیز میکنند، جای تامل فراوان دارد. مهران شاهینطبع هم مثل هر انسان دیگری، بری از اشتباه نیست و انتقاد از او، در نهایت به سود بسکتبال و شخص سرمربی تیم ملی است. سرمربی هر تیمی مسئول نتایج آن تیم است. برای همین در پایان بازیها سرمربیان به نشست خبری میروند تا پاسخگوی نمایندگان افکار عمومی باشند.
پس از شکست غیرمنتظره از سوریه، اغلب نظراتی شبیه صحبتهای کارشناسان پس از شکستهای تیم ملی در جام جهانی مطرح شد، ولی آیا این برخورد با وقایع کمکی به بسکتبال ما میکند؟ سرمربی تیم ملی بدون رودربایستی باید به پرسشهای متعددی پاسخ دهد. مسئولان فدراسیون و در راس آنها رامین طباطبائی نیز باید پاسخگوی سوالات متعدد باشند. ماجرای گشت و گذار سرپرست تیم ملی و رئیس فدراسیون هم که نور علی نور بود تا ضعف مدیریت و فقدان درک کامل از مسئولیتهای مهم دوباره عیان شود ضعفی که اگر برطرف نشود، ضربات دیگری بر پیکر بسکتبال ایران وارد میکند.
تابع و متغیر
مشکل ما دو بازی پنجره دوم نیست. تیم ملی بسکتبال مدتهاست بد بازی میکند. این میان گاه نتایج خوبی هم نصیب ما میشود، ولی باید توان تفکیک مقولهها و بررسی جامع و جداگانه هر موضوع را در جای خودش داشته باشیم. کاری که ما هرگز نمیکنیم!
مدام از صعود به المپیک دم میزنیم و آن را محصول تواناییهای خود میدانیم. کسی منکر تلاشهای بازیکنان، مربیان، فدراسیون و تک تک افرادی که برای این صعود فراموشنشدنی زحمت کشیدند نیست، در عین حال نمیتوانیم چشممان را بر حقایق ببندیم. با دیدن ثانیههای پایانی دیدار چین برابر لهستان متوجه میشویم اگر ژوکی سنتر جوان تیم ملی چین در ۷ثانیه به پایان بازی زمانی که داور توپ را پس از تایم اوت چینیها، کنار خط طولی به او سپرد، بیتجربگی نمیکرد و توپ را دو دستی به ماتئو شپونیتکا فرصت طلب هدیه نمیکرد، داستان المپیکی شدن تیم ایران پس از بازی دومش تمام میشد! به همه عزیزانی که با این حرف مخالفند، پیشنهاد میکنم، فقط ۱۱ ثانیه پایانی کوارتر چهارم دیدار چین و لهستان را ببینند. تنها وقتی میتوانیم نقش احتمالات و شانس را در المپیکی شدن تیم ملی نادیده بگیریم که مبحث تابع و متغیر را در ریاضیات نفی کنیم! این حرف من نیست. فقط کافی است مختصری با این مبحث (در حد یک دانش آموز دبیرستانی) آشنا باشیم تا بر ما ثابت شود، درصد قابل توجهی از صعود تیم ملی بسکتبال به المپیک به دیدارهای تیمهای دیگر به ویژه چین مربوط میشد. ایران در گروه بازندهها هم با قرعه مناسبی روبرو شد. تیم کرهجنوبی (تیم سوم آسیاکاپ) حریف آسیایی و نیجریه (قدرتمندترین تیم گروه بازندهها) حریف آفریقایی چین بودند. ایران، اما در گروه بازنده به مصاف آنگولا از قاره سیاه و فیلیپین (ضعیفترین تیم گروه بازندهها و همه جام جهانی) رفت. اگر قرعهای که ایران را با ضعیفترین تیم جام روبرو میکند و برعکس حریف اصلیاش را به مصاف قویترین تیم گروه بازندهها میفرستد، شانس نیست، پس دوستان ما اسمش را چه میگذارند؟ هرکسی آزاد است هرطور میخواهد بیاندیشد و نظراتش را بیان کند، اما حقیقت ماهیت واحدی دارد.
خواب شیرین خرگوشی
بحث مهم دیگر خوابیدن در باد موفقیتی است که به این ترتیب نصیبمان شد. وقتی پیش از دیدار ایران و عربستان، گزارشگر بازی با اطمینان از برد تیم کشورمان صحبت میکند و میگوید مطمئنیم عربستان را میبریم همانطور که مطمئنیم حالا روز است و ... این یعنی خواب خرگوشی.
وقتی عربستان سعودی، سوریه و قطر خود را برای پنجره دوم آماده میکنند، ولی ما مطمئن از پیروزی این تیمها، خودمان را از تدارک برای بازیهای این پنجره بینیاز میدانیم، یعنی در خواب شیرین خرگوشی ماندهایم. غافل از اینکه تیم ملی، چه با اسپانیا و آمریکا بازی کند، چه به مصاف سنگاپور و هنگکنگ برود، باید در عرصهای ملی به میدان برود و نام کشور عزیزمان در میان است. به قول حکیم طوس «یکی داستان زد بر این شهریار/ که دشمن مدار ارچه خردست خوار» پس هیچگاه هیچ حریفی را نباید دست کم گرفت.
تابویی که سالرنو شکست
رویارویی با سوریه درسهایی خارج از میدان هم برای ما داشت. هر بار بحث به کارگیری مربی خوب خارجی را پیش میکشیدیم با پاسخهایی مواجه میشدیم که مبین تفکر فدراسیون نشینها و حامیان عملکردشان بود. پاسخهایی مانند «بودجه برای مربی خارجی نداریم» یا «مربیان خوب خارجی با زیرساختهای ما حاضر به همکاری نمیشوند» و در نهایت به این نتیجه میرسیدنذ که (اگر قرار است مربی درجه چند بیاوریم، همین مربیان داخلی بهترند!) شاید این پاسخها دو سال پیش توجیه محسوب میشد، اما پس از بارها تکرار، رفته رفته به باوری انکارناپذیر در ذهن گویندگان تبدیل شد. آنها، اما آن روی سکه را نمیدیدند.
حالا مردی به نام جوسالرنو سکان هدایت تیمی را در دست گرفته که نه تنها از نظر زیرساختها و امکانات به ایران برتری ندارد، بلکه کشوری جنگ زده و ناآرام محسوب میشود. فدراسیون بسکتبال سوریه، اما بهترین مربی کانادا را به خدمت میگیرد. نیازی نیست از سالرنو تعریف کنیم. همه دیدند او با سوریهای که در تهران کیسه بوکس ما بود چه کرد و چه تیم دگرگون شدهای به دوحه آورد. باز هم برخلاف برخی معتقدم سوریه فقط در جرجتری کل خلاصه نمیشد. به گفته وائل جلیلاتی، سالرنو در کالبد سوریها روح باور پیروزی را دمید. او طی یک ماه و چند روز، تیمی یکدست و بیحاشیه ساخت و نتیجهاش پیروزی بزرگ سوریه شد بیگمان ما هم اگر بزرگ فکر کنیم، به پیروزیهای بزرگ میرسیم.