صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

هم‌زمان با ششمین‌سال درگذشت ذوالفقار عسگریان پسرش، محسن، از انتشار آثار این خنیاگر خبر می‌دهد

  • کد خبر: ۵۱۷۹۱
  • ۱۶ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۱
در ششمین سالروز درگذشت این استاد فقید باخبر شدیم که از ذوالفقار یادگاری دیگر نیز به‌جای مانده و آن‌هم ۷۰ نوار کاست از آثار موسیقایی اوست؛ و خبر خوش اینکه قرار است تمام این گنجینه گوشنواز به‌زودی با کیفیت بالا صدابرداری شود و در دسترس علاقه‌مندان به موسیقی ایران و خراسان قرار بگیرد.
شهرآرانیوز - رسیده‌ایم به آن روز پاییزی که دوتارنواز برجسته خراسانی، سازش را بر زمین نهاد و رفت. یک دوره طولانی بیماری برای «ذوالفقار»‌ی که ۹ نسل پیش از خودش همگی با ساز اُنس داشتند، کافی بود تا نواحی مختلف خراسان از وجود او برای همیشه بی‌نصیب بمانند. زخمه‌زنِ فروتنی که، تنها نامش شهریاری می‌کرد، در هشتادودو سالگی (در سال ۱۳۹۳) از میان ما رفت و دوتارنوازی به سبک و سیاقِ «عسگریان»‌ها را با نامی نیکو برای نسل‌های بعد از خودش به یادگار گذاشت. اما در ششمین سالروز درگذشت این استاد فقید باخبر شدیم که از ذوالفقار یادگاری دیگر نیز به‌جای مانده و آن‌هم ۷۰ نوار کاست از آثار موسیقایی اوست؛ و خبر خوش اینکه قرار است تمام این گنجینه گوشنواز به‌زودی با کیفیت بالا صدابرداری شود و در دسترس علاقه‌مندان به موسیقی ایران و خراسان قرار بگیرد.


ساز و نوای بزرگان را در کیسه‌اش می‌ریخت

ذوالفقار عسگریان، میراث‌دار حافظه تاریخی ۹ نسل نوازندگی، در کارش بالامرتبه بود و خویش فروتن. از سال ۶۳ در مشهد ساکن شده بود؛ در شهرک شهید رجایی مرحوم استاد عسگریان نشان بارزِ سخنِ شاعر پارسی زبان، فردوسی نیکو سخن بود؛ پسر کو ندارد نشان از پدر... او توانسته بود نوای مناطق خراسان، آوای ترک‌ها و فارس‌ها و کرمانج‌ها را در خود نهادینه کند و دوتار خراسانی را از بین ۷ تا ۹ پرده به ۱۹ پرده برساند.

عالم دو تار برای او آن‌قدر گسترده و بی‌کرانه می‌نمود که رنج سفر با قاطر و اسب را پیش چشمانش کوچک کرده بود و هر زمان می‌شنید از خطه‌ای صدای نوازنده‌ای مقامی بلند شده است، بار سفر می‌بست و راهی می‌شد. او روزی‌اش را در سفر‌ها به دست می‌آورد. کاسه ساز برای «ذوالفقار» ِ مشتاق، همان کیسه بزرگی بود که در سفر‌ها پُر از متاع و یادگاری می‌شد؛ و او ساز و نوا‌های پورعطایی‌ها و دُرپور‌ها و غفاری‌ها و کریمی‌ها را در کیسه‌اش می‌ریخت.

برای شاگردی که هم‌نشینی با استاد‌ها را غنیمت می‌شمرد، نبود امکانات، مانع محسوب نمی‌شد. محسن، پسر بزرگِ استاد، حرف‌های پدر را روایت می‌کند: ما از بیرجند بار می‌کردیم، می‌رفتیم به تربت جام که نورمحمد دُرپور را ببینیم. یا می‌گفتند مثلا غلامعلی نامی پیدا شده که خوب می‌خواند، باز اسباب سفر بارِ گاو و الاغ می‌کردیم، می‌رفتیم که استاد پورعطایی را ببینیم.

هنوز قصه‌های زندگی پدر که اجازه نداده است نبود امکانات او را از رسیدن به استادان بزرگ بازدارد، در خاطرِ محسن مانده است؛ پدر برایش می‌گفته است: ما باید گیوه به پا می‌کشیدیم و رُخ به آفتاب می‌سپردیم تا برویم جایی که خواننده خوبی پیدا شده بود. مثلا برویم در محضر حاجی نورمحمد که همان استاد دُرپور بزرگ است، اما پسرم در زمان شما این طور نیست؛ شما استارت ماشینت را بزنی، می‌روی پیش خواننده خوبی که آوازه‌اش به گوش همه رسیده است.


تو بهتر از من خواندی

خاطره‌بازی برای فرزندِ دوتارنواز بزرگ خراسانی، کسی که دیپلم افتخار چهار دوره جشنواره موسیقی فجر را از آن خود کرده بود؛ تنها سیر کردن در گذشته نیست، بلکه می‌تواند به منظور تداعی تجربه‌های شگرف و آموختن درس‌های بی‌انت‌ها باشد. پسر مرحوم عسگریان از اجرای مشترک خودش با پدرش تعریف می‌کند: در جهاد دانشگاهی مشهد یک اجرای مشترک داشتیم که حالت جواب سلام داشت. هر دو دقیقه با پدر در دوتارنوازی، پاس‌کاری داشتیم. تعریف از خود نباشد؛ وقتی من اجرا می‌کردم تماشاچیان، بیشتر تشویق می‌کردند. بعد از آن اجرا، پدرم پشتِ صحنه آمد و گفت تو بهتر از من خواندی. مردم، کارَت را دوست داشتند. این سخن پدرم را اکنون درک می‌کنم که پسرم، ابوالفضل نوازندگی می‌کند و باعث افتخار است برای ما که ادامه‎دهنده این راه باشد.



بابا! نگذار اسمم فراموش شود

آن زمان که «نوایی نوایی» پورعطایی، ذوالفقار را در مسیرِ سفر‌هایی پُر از رنج می‌گذاشت یا در آن غروب‌های صحرا که نوای زخمه‌های ذوالفقار درون چادر عشایر به پا می‌شد، آن‌قدر دور و دراز است که تصور کنیم آثار استاد عسگریان، هم روی نوار کاست ضبط شده است و برای آنکه نسل فعلی بخواهند از آن‌ها استفاده کنند نیاز به هزینه دارد تا به‌روز شود.
 
اما پسر مرحوم استاد عسگریان می‌گوید: هنوز متأسفانه این اتفاق نیفتاده است. از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هم متأسفانه اقدامی نکرده‌اند. اما حسینعلی مردانشاهی، سرپرست گروه فردای جام قرار است تبدیل نوار کاست‌ها به سی‌دی یا دی‌وی‌دی را انجام دهد.
آخرین خاطره از آخرین اجراست برای پسری که فرزند استادی بزرگ، اما مردمی بود: در مراسم مرحوم استاد پورعطایی با هم ساز زدیم؛ پدرم برای استاد کریمی و بنده برای استاد بُرنا نواختم.

محسن از استادش، پدرش و هویت دوتارنوازی ایران زمین یاد می‌کند که: در خانه‌اش حتی به روی بچه‌های افغانستانی‌ِ دوستدار دوتار که در شهرک شهید رجایی گاری نمکی می‌چرخاندند، باز بود. آن‌ها را به حیاط خانه می‌خواند، برایشان ساز می‌زد و تحویلشان می‌گرفت. نصحیتش به من این بود موسیقی نباید تمام شود. می‌گفت، بابا تا می‌توانی نگذار اسمم فراموش شود.


به دنبال صدابردار حرفه‌ای هستیم

پیرو سخنان محسن عسگریان به سراغ حسینعلی مردانشاهی سرپرست گروه موسیقی فردای جام می‌رویم. او می‌گوید ۷۰ ساعت از هنرنمایی ذوالفقار ازسوی پسر او محسن ضبط و نگهداری شده است که ما تصمیم گرفته‌ایم آن‌ها را روی سی‌دی ضبط و در دسترس علاقه‌مندان قرار دهیم. این استاد موسیقی می‌گوید درصورتی‌که یک صدابردار حرفه‌ای برای همکاری در این پروژه اعلام آمادگی کند در آینده‌ای نزدیک این آثار منتشر می‌شود.

به نظر مردانشاهی اگر موسیقی خراسان کسی مثل ذوالفقار را از دست داد اکنون باید قدردان پسرش محسن بود: محسن عسگریان باتوجه به اینکه بسیار شبیه پدرش ساز می‌زند، اما موسیقی را کپی نمی‌کند او به‌دنبال این است که محسن عسگریان باشد نه ذوالفقار عسگریان.
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.