فهیمه شهری
خبرنگار شهرآرا محله
ادبیات بخش مهمی از شناسنامه هر ملتی را تشکیل میدهد اما در کشور ما قدمتی بس طولانی و اصیل دارد. ادبیات چنان با تار و پود مردم ما عجین شده است که در هر خانهای میتوان کتاب شعری یافت. اینجا سرزمین فردوسی، حافظ، عطار، سعدی، نیمایوشیج، شهریار و ... است. مردم این دیار با شعرهای محلی همبستگیشان را نشان میدهند، با لالایی مادرانه، کودکانشان را میخوابانند، در مدرسه با شعر معلم درس زندگی میآموزند، در کار، شعر را دستمایه کسب میکنند و در نبردها سرود پیروزی و امید سر میدهند. وقتی هم که پای احساسات فردی در میان باشد چنان با شعر از غم و شادیهایشان میگویند که احساسشان با احساس دیگری گره میخورد. در این بین مردم خطه خراسان همچنان در شعر و ادب پیشرو هستند و چنان در خواندن و سرودن شعر صاحب نام هستند که شاعران زیادی را در این دیار پرورش دادهاند. به هر کوی و برزن بروی، مردمش شعر را چاشنی کلامشان میکنند و با اشعار و ضربالمثلهایی که از شاعران به ارث بردهاند، پذیرایتان خواهند بود.
این بار به مناسبت روز شعر و ادب فارسی، سراغ یکی از شهروندان محله فارغالتحصیلان رفتیم. محمدطاهر پیک بدون هیچ تحصیلات آکادمیکی، استعداد مادرزادی در سرودن شعر دارد و به قول خودش، دو کارتن بزرگ موز دارد که حاوی دفاتر و برگههای شعرش است. او متولد 1311 و از اعضای ثابت انجمنها و محافل ادبی شعر مشهد است. در ادامه، پرسشهای ما از این شاعر محلی و پاسخهای او را میخوانید.
لطفا ابتدا خودتان را معرفی کنید.
سال 1311 در روستای چرمه از توابع فردوس به دنیا آمدم. مادربزرگم با اینکه فقط سواد قرآنی داشت، شعر میگفت. پدرم شغلش خیاط بود اما او نیز شعر میگفت. من هم به طور مادرزادی این استعداد را داشتم. اولین شعرم را کلاس سوم ابتدایی سرودم. آن زمان یکی از هم کلاسیهایم برای خرید زعفران رفته بود و سارقان جلویش را گرفته بودند. وقتی ماجرا را در کلاس تعریف کرد، شعری برایش سرودم و در حضور معلمان خواندم که مورد توجه همه قرار گرفت. تحصیلاتم را تا حد ابتدایی خواندم و به شغل آبا و اجدادیمان که خیاطی بود پرداختم. بعدها در بزرگسالی تحصیلاتم را تا دیپلم ادامه دادم. سال 1338 یکی از آشنایان به مغازه خیاطیام آمد و گفت «قیچیات را کنار بگذار و بیا در سازمان اردوی کار که همین فنی و حرفهای امروز است، مشغول کار شو.» تا بازنشستگی در این سازمان بودم و سپس در روابط عمومی آسایشگاه معلولان فیاضبخش مشغول کار شدم. چون خودم یک فرزند معلول داشتم که فوت شد، خیلی دوست داشتم در کنار این قشر باشم. در چهار سالی که آنجا بودم برایشان 27 سرود و 4تئاتر نوشتم. یکی از شعرهایم را کنار تابلو استاد فرشچیان نوشتهاند و هنوز بر دیوار آنجاست. سپس بیش از 4سال در روابط عمومی مجمع خیران مدرسهساز بودم و برای تجلیل از خیران، شعر میسرودم. از آنجا به خردسرای فردوسی آمدم و از آن زمان تاکنون در کتابخانه این مجموعه مشغول فعالیت هستم. وقتی اینجا آمدم به تنهایی 9 هزار جلد کتاب را از قفسهها پایین آوردم و ثبت کردم. طی یکی، 2 سال اخیر، فرزندانم خیلی اصرار کردند که شعرهایم را به چاپ برسانم. برای همین حدود 180 شعرم را جمعآوری کردم و کتاب مجموعه شعرم اکنون در حال تایپ است. بیشتر اشعار این کتاب، اجتماعی هستند و اگر اجازه چاپ بگیرد، به زودی منتشر میشود.
استعداد شاعری خودتان را چگونه تقویت کردید؟
این امر را مدیون دورههای آموزشی، جلسات و انجمنهای شعری که برگزار میشود میدانم. یک روز معلم فرزندم که میدانست من شعر میگویم از من پرسید انجمن میروی؟ من نمیدانستم چنین انجمنهای ادبی هست، از وقتی او گفت، برای اولین بار با انجمن پویا آشنا شدم. بعد هم به بزرگترین انجمن ادبی ایران یعنی انجمن فرخ راه پیدا کردم. در آنجا از آموزههای بزرگانی چون «کمال»، «صاحبکار» و «قدسی» برخوردار شدم. «حبیبا... بیگناه» و «غلامرضا فتایی» هم خیلی راهنمایم بودند. همیشه سعی میکردم به انتقادها و نظرات آنها گوش کنم تا نقاط ضعف نوشتههایم را متوجه شوم.
با توجه به اینکه سالهاست در محافل ادبی حضور دارید و در کنارش مطالعات زیادی در این عرصه داشتهاید، به نظرتان چرا روز بزرگداشت شهریار را روز شعر و ادب نامیدهاند؟
بزرگترین سراینده ایران«فردوسی» است اما شهریار به لحاظ تاریخی، نزدیکتر به زمان ماست و ویژگیهایی دارد که او را با دیگر سرایندهها متمایز کرده است. از جمله این ویژگیها آن است که شهریار دوزبانه بود و در عین آذری زبان بودن، از ادب فارسی غفلت نکرد. این ویژگی او باعث وحدت ملی میشود و بسیار ارزشمند است. از طرفی در دینداری، هیچ شاعری به پای شهریار نمیرسد. البته بیشتر شعرای ما شهرت خودشان را مدیون شعرهایی میدانند که در وصف ائمه سرودهاند اما شهریار تأثیرپذیری زیادی از دین دارد و میتوان او را دایرهالمعارف فرهنگ تشیع نامید. او همچنین از مسائلی مانند بادهخواری و فسادهای دوران شاهنشاهی به دور بوده و در عین حال که به ناپاکیها و زشتیها آلوده نشده، در اشعارش از دین دفاع کرده و شعر معروفش «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ما سوا فکندی همه سایه هما را» با نظمی بسیار زیبا سروده است. افزون براین، بسیاری از شاعران دوران شهریار، به دلیل شرایط بد سیاسی، اشعاری پر از حزن و اندوه و ناامیدی دارند اما شهریار همواره امیدش را حفظ کرده است و در دوران خفقان و نا امیدی، مردم را به اهل بیت(ع) و تمسک جستن به قرآن سوق میدهد. او در عین حال که کلامی مردمی دارد و شعرش فهمیده میشود، برخلاف برخی شعرا، هیچگاه کلامش را به هجو و سخنان کوچه بازاری آلوده نکرده است. شعر او سرشار از عاطفه است و با دایره لغات وسیعی که دارد احساساتش را به مخاطبش منتقل میکند. به طور کلی میتوان گفت شهریار شعر را به اوج رساند و به نظر من لیاقت این را داشت که روز بزرگداشت او را روز شعر و ادب نامگذاری کنند.
وضعیت شعر و ادب در دوران کنونی را چطور میبینید؟
طی دههای اخیر، شعرهای نیمایی و سبک نو وارد شده است که به نوبه خود خوب هستند اما این سبکها دستمایه عدهای شدهاند که علم کافی از شعر ندارند و به اسم شعر نو، جملاتی را سر هم میکنند و نامش را شعر میگذارند. این موضوع میتواند به جایگاه شعر لطمه بزند و باید جلویش گرفته شود. البته بنای شعر و ادب ایران آنقدر مستحکم و اصیل است که با چنین ضربههایی از هم نمیپاشد اما روند فعلی مانند این است که یک کاخ زیبا را خدشهدار کنیم. در واقع اگر شعر را به صورت پلکانی در نظر بگیریم، غزل و قصیده و اشعار شاعرانی چون حافظ و سعدی و فردوسی در بالاترین قسمت این پلکان قرار میگیرد و سرودههای غیر اصولی برخی شاعران، در پایینترین پلکان هستند بنابراین نمیتواند آسیب جدی وارد کند اما رسالت ما ایجاب میکند که جلو انحرافات در شعر را بگیریم.
جایگاه استان خراسان در ادبیات کشور چگونه است؟
شعر و ادب استان خراسان همیشه سرلوحه کشور بوده است. نویسندگان بسیاری از کتب ادبی، اهل استان خراسان بزرگ هستند. شاید یکی از دلایل این امر حضور مرقد مطهر حضرت ثامنالحجج(ع) باشد چراکه همیشه در طول تاریخ، شعرا و نویسندگان دوست داشتهاند در جوار ائمه باشند و به این همجواری افتخار میکردند. در دیگر شهرهای ایران هم شاعران و نویسندگان بزرگی بودهاند اما خراسان بزرگ همواره جایگاه رفیع و بالایی دارد. در جنوب خراسان محال است با یک بنا، چوپان، کاسب، زن خانهدار و ... صحبت کنید و در بینش برایتان چند بیت شعر نگوید. خراسانیها؛ از استاد دانشگاه گرفته تا کاسب محلی، وجودشان با شعر عجین شده است.
چرا در دوران کنونی، ناشران به انتشار مجموعه اشعار تمایل نشان نمیدهند؟
چند موضوع روی این مسئله تأثیر گذاشته است؛ اداره ارشاد در دادن مجوزها باید گذشت بیشتری داشته باشد و کمی آسانتر بگیرد. البته من اعتقادی ندارم به کتبی اجازه چاپ دهند که دیانت، ملیت و استقلال ما را زیر سؤال میبرد اما به نظر میرسد در بعضی مسائل میتوانند سهلتر بگیرند. بعضی نویسندگان هم به دلیل مشکلات مادی از چاپ اشعار و کتابشان صرفنظر میکنند. در فضای کلی جامعه هم آنطور که باید جایگاه شعر و ادب حفظ نشده و بعضی از مردم با این عرصه بیگانه هستند. در گذشته حتی بازیهای ما همراه با شعر بود و قافیه داشت. کتابهای درسی پر از شعر بود و بسیاری مفاهیم اخلاقی و تربیتی را از این طریق یاد میگرفتیم اما اکنون شاهد افتی در اینباره هستیم و اینها باعث میشود که ناشران و نویسندگان وضعیت مطلوبی نداشته باشند.
چرا اینقدر تأکید دارید که بیشتر به ادبیات پرداخته شود؟
چون ادبیات موجب ارتقای فرهنگ میشود. به عبارتی دیگر کشوری که مردمش با شعر و ادب انس گرفته باشند، بزرگان ادبیشان را بشناسند و به آنها احترام بگذارند، هر روز سطح فرهنگیشان افزایش مییابد و برعکس اگر کشوری نسبت به بزرگان ادبیاش بیتوجه باشد، سطح فرهنگی مردمش کاهش پیدا میکند. امروز هم یکی از مشکلاتی که ما از آن صحبت میکنیم تهاجم فرهنگی و تقلید کورکورانه جوانانمان از آداب و رسوم و رفتارهای غربیهاست. علت این امر را باید در همین بیگانگی فرهنگی جستوجو کرد. جوانان ما فرهنگ غنی کشور خودشان را درک نمیکنند و نمیشناسند که از فرهنگ غرب پیروی میکنند. متأسفانه در این زمینه آنقدر پیشروی کردهایم که حتی بعضی واژگان انگلیسی را به جای واژگان فارسی بهکار میبریم به عنوان مثال امروزه بسیار میشنویم که افراد به یکدیگر میگویند «اوکی». این خیلی به زبان فارسی لطمه میزند. ما باید بچههایمان را به ایرانی بودن و ایرانی شدن تشویق کنیم. دولت هم باید چنین دغدغهای داشته باشد و برای ادبیات تسهیلات قائل شود البته منظورم از تسهیلات دادن وام و امتیازات مادی نیست. همین که راه را برای انجمنهای ادبی هموار کنند، به آنها مجوز دهند و مردم را به حضور در این محافل تشویق کنند، گام بسیار مهمی است. در دروس آموزش و پرورش هم باید تجدیدنظر شود و به ادبیات بیشتر بپردازند. در گذشته ادبیات در کتابهای درسی جایگاه بهتری داشت اما متأسفانه اکنون آنطور که باید به این موضوع پرداخته نمیشود.
ما اکنون شاعران خوب زیادی داریم اما مردم به درستی آنها را نمیشناسند. به نظر شما علت این گمنامی چیست؟
در گذشته، سواد مردم کم بود و طبیعتا تعداد شعرا و نویسندگان هم کم بود بنابراین در هر شهر یا روستایی اگر یک شاعر وجود داشت همه او را میشناختند و هرجا میرفتند میگفتند فلان شاعر در فلان دیار است اما اکنون تعداد شعرا و نویسندگان زیاد شده، در هر محلهای ممکن است چند سراینده وجود داشته باشد. در گذشته که تعداد سرایندگان کم بود، انتخاب بینشان و معرفی اینکه کدام شاعر برتر است، راحت بود اما اکنون با زیاد شدن تعداد نویسندگان و شعرا، معرفی و انتخاب سرایندگان برتر دشوار شده است. زندگی شهری هم توسعه پیدا کرده است و همه اینها موجب میشود که بعضی سرایندگان خوب گمنام بمانند. البته به طور کلی اگر محافل ادبی را گسترش دهیم و رویکرد خانواده و آموزش و پرورش متوجه شعر و ادب باشد، بهتر میتوانیم فاصله بین مردم و شعرا را کم کنیم.
عدهای معتقدند شعرهای امروزی حرف جدیدی برای گفتن ندارند و خیلی شبیه یکدیگر هستند. نظرتان در اینباره چیست؟
این انتقاد تا حدی درست است. یکی از دلایلی که با چنین موضوعی روبهرو هستیم این است که امروزه با شاعرنماهای زیادی مواجه هستیم. شاعرنماها گمان میکنند همین که فرق بین قصیده و غزل را میدانند باید به آنها بگویند «استاد». در واقع دانش پایین و سطح توقع بالایی دارند. آنها به اصول شعر سرودن آشنا نیستند و همین که ابیات یا جملاتی را میسرایند و به وسیله چند فرد عادی (نه متخصص اهل ادب) تعریف میشوند گمان میکنند چه شاعر سخنوری هستند. فضای مجازی هم به این امر دامن زده به گونهای که فرد شعری را میسراید و در فضای اینستاگرام و ... پخش میکند و وقتی میبیند کلی لایک دریافت کردهاست گمان میکند چه سطح بالایی دارد. اینها به ادبیات خدشه وارد میکنند و یکی از خدشهها همین است که مردم میگویند شعرها تکراری است و حرف جدیدی برای گفتن ندارد. در واقع چون نویسندگان به اصول نویسندگی واقف نیستند نتوانستهاند آنطور که باید از قلمشان استفاده کنند.
وضعیت نقد در عرصه ادبیات امروز چگونه است؟
انتقادپذیری شعرا و نویسندگان امروزی خیلی کم است. به عنوان مثال در جلسهای بودیم که حبیبا... بیگناه، آرام در گوش جوانی گفت فلان جای شعرت ایراد دارد اما آن جوان شروع به بیادبی کرد. بیگناه خطاب به جوان، رو به من کرد و گفت «این فرد را میبینی؟ اگر به اینجا رسیده به خاطر این است که هرچه انتقاد به اشعارش کردیم به گوش گرفت و سعی کرد ایراداتش را برطرف کند». متأسفانه نویسندگان امروزی انتقادپذیری پایینی دارند و این باعث میشود که پیشرفت نکنند. از آن طرف هم نقدهای غیراصولی و ناصحیح را زیاد میبینیم. بعضیها نیز از روی حب و بغض شخصی، نقدهایی بر یک اثر میآورند که بیانصافانه است. انتقادپذیر نبودن نویسندگان و اصولی نبودن نقدها، به ادبیات لطمه میزند و مانع رشد آن میشود.
فضای مجازی چه تأثیری بر ادبیات گذاشته است؟
فضای مجازی ابزار خوبی است اما باید به درستی استفاده شود. در غیر این صورت میتواند آسیبزا باشد. متأسفانه اکنون یکی از مشکلاتی که فضای مجازی ایجاد کرده اشعار جعلی است. بدین معنی که ابیاتی را مینویسند و آن را به نام فلان شاعر درج میکنند درحالیکه مربوط به یک شاعر دیگر است. همچنین دیده میشود درباره بعضی مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... اشعاری را مینویسند و برای اینکه بازتاب بیشتری داشته باشد آن را به نام یکی از شعرای معروف میزنند. مردم هم بدون بررسی و راستیآزمایی، این پیامها را پخش میکنند. من همیشه میگویم کاش شعر هم مانند کشتی، تشکی برای زورآزمایی داشت تا مردم میدیدند چه کسی قدرتر است. اما ادبیات طوری است که هر فرد غیرمتخصصی به آن ورود پیدا میکند، نقد میگوید، مطلب میگذارد و ... و تشکی مانند کشتی نیست که مردم ببینند در بین این مدعیان، چه کسی هنر بیشتری دارد.
نظرتان درباره شعرهای حاوی نقدهای اجتماعی چیست؟
همواره در طول تاریخ، شعر یکی از ابزارهای نقد بوده است. امروز هم خیلی مسائل و مشکلات در قالب شعر بیان میشوند که این خیلی خوب است و میتواند باعث اصلاح شود منتهی باید دقت داشت که این نقدها درست باشد و خدای نکرده به سمت تهمت نرود. به عنوان مثال اگر فلان کارمند یا مسئولی ایرادی در کارش دارد، باید عرصه را بر شاعر باز گذاشت تا در اینباره شعر انتقادی بگوید. چنین ابیاتی میتواند تلنگری به مردم و مسئولان باشد و موجب اصلاح شود. شاعر مانند یک دوربین عکاسی همیشه روشن است و از جامعه، حکومت، زشتیها، زیباییها و ... عکس میگیرد و این عکسها در سرودههای او تأثیر میگذارد. درست نیست بگوییم فقط از خوبیها و زیباییها سخن بگوید. شاعر در کنار ابیات عاشقانه، احساسی و امیدوارانهاش، ابیات تاریک و انتقادی هم میتواند داشته باشد. اگر دنبال سکوت و پنهان کردن مسائل باشیم هیچ وقت مشکلات حل نمیشوند اما همه میبینیم وقتی نقطه ضعفی مطرح میشود و آگاهی عمومی نسبت به آن بیشتر میشود، زودتر آن مشکل برطرف میشود. بنابراین نه تنها نباید شعر شاعران را محدود کرد، بلکه باید عرصه را برای بیان شعرهای انتقادی باز گذاشت. البته شاعران هم باید توجه داشته باشند در اشعارشان مطالبی گفته نشود که با استقلال و اصول دینی کشورمان در تعارض باشد.
با توجه به اینکه در ایام محرم قرار داریم، درباره جایگاه شعر آیینی در ادبیات هم توضیح دهید.
شعر آیینی از گذشتههای دور در ادبیات ما جایگاه رفیع و بالایی داشته است. یکی از بهترین نمونههای شعر آیینی، هفت بند محتشم کاشانی است. بسیاری از کتیبههای محرمی مساجد و مکانهای مذهبی هم برگرفته از سرودههای محتشم است. امام حسین(ع) و حادثه کربلا نیز جایگاه ویژهای در بین شعرا دارد. البته بیشتر شعرای ما، شهرتشان را مدیون اشعار آیینی و مذهبیشان هستند. یکی از زیباییهای شعر آیینی این است که حادثهای قدیمی و مربوط به صدها سال پیش را با زبان روز تطبیق میدهند و آن را از نظر بیانی، به زبان روز نزدیک میکنند. با این کار، حوادث گذشته، برای نسل جدید درک پذیر میشود منتهی باید توجه داشت که در این امر شاعر اگر با ابهامی روبهرو است یا به دانش بیشتری نیاز دارد، آن را کسب کند تا در روایت مسئله دچار تحریف نشود.
و سخن آخر
شعرای تازهکار و ناوارد را نرنجانیم و مردم را از ادبیات دور نکنیم. اگر شاعری ایرادی در کارش دارد با زبان نرم به او بگوییم تا ناامید نشود. از خانوادهها هم میخواهم به ادبیات بیشتر بها دهند و فرزندانشان را با کتب شعر آشنا کنند چراکه بسیاری از مسائل تربیتی اگر به زبان شعر بیان شود تأثیرگذاری بهتر و بیشتری دارد. در دوران کنونی که با هجمههای فرهنگی روبهرو هستیم اگر جوانان و فرزندانمان با عظمت ادبیات اصیل ایران آشنا شوند، به سمت فرهنگ بیگانه نمیروند.