در این مطلب نگاهی کوتاه و گذرا به تاریخ دورتموند میاندازیم. تئاتری غمانگیز و حماسی که همیشه باعث شده است هواداران بیش از پیش عاشق دورتموند شوند.
به گزارش شهرآرانیوز؛ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰ باشگاه فوتبال بروسیا دورتموند ۱۱۱ ساله شد. ۱۱۱ سال عشق و جنون که همواره باعث شده است فوتبالدوستان نگاه ویژهای به دورتموند و هوادارانش داشته باشند. در این مطلب نگاهی کوتاه و گذرا به تاریخ دورتموند میاندازیم. تئاتری غمانگیز و حماسی که همیشه باعث شده است هواداران بیش از پیش عاشق دورتموند شوند.
همهچیز ساده شروع شد. تعدادی نوجوان در کافهای در دورتموند. شاید از روی تفکرات عجیبوغریب جوانان و شاید هم از روی جاهطلبی و حتی مستی!
تولد عشق سیاه و زرد. تعدادی جوان تصمیم به تأسیس یک باشگاه فوتبال گرفتند. باشگاه ورزشهای توپی بروسیا دورتموند. مردم به آنها اعتماد داشتند. بهای تأسیس دورتموند مقابله با قدرتهای اصلی شهر، یعنی کشیشها بود. مردم شهر به جوانانشان اعتماد و از عقاید آنها دفاع کردند و شانهبهشانه آنها جنگیدند و مقابل همهچیز ایستادند. آنها به نوجوانهای شهر اعتماد کردند. مهم نبود اهل لهستان باشند یا آلمان، مهاجر باشند یا ژرمنهایی اصیل، کارگر باشند یا سرمایهدار. آنها اهداف و عقایدی داشتند که برای مردم دورتموند محترم و ارزشمند بود. درنهایت فلسفه دورتموند در همان چندماه اول تأسیس شکل گرفت. اعتماد به جوانان...
جنگیدن ادامه پیدا کرد. جنگیدن با زندگی.
زندگی بیرحم که با رسیدن جوانان دورتموندی به هدف والایشان مقابله میکرد. آنها پای اعتقاداتشان ایستادند. مردم شهر پشت آنها بودند. بسیاری از آنها معنی فوتبال را نمیفهمیدند. شاید فقط تصوری در حد جمله «۲۲ نفر بهدنبال یک توپ میدوند!»، اما کسی برای فوتبال دیدن به ورزشگاه نمیرفت، بلکه برای اعتماد و افتخار به اهداف و تلاشهای فرزندانشان از آنها حمایت میکردند. اولین بازی رسمی دورتموند مقابل بوخوم شکل گرفت. دورتموند در آن بازی توانست بوخوم را با نتیجه ۹-۳ شکست دهد!
این آغازی بر ماجراجویی جذاب و چندصدساله بود؛ همواره خطرپذیری، همواره اعتماد، همواره عشق، تشویق و حمایت، حتی در ناامیدی. مهم نبود تماشاگران ناراحت باشند یا خوشحال، در هر صورت باید به مردان درون زمین انگیزه میدادند. تاریخی غنی و بسیار پرفرازونشیب. اولین قهرمانی در سال ۱۹۵۶. شروع ماجراجوییها. قهرمانی در سال ۵۷. ۲ قهرمانی پیاپی. رسیدن به دهه ۶۰ پرفرازونشیب. از قهرمانی لیگ در سال ۶۳ تا قهرمانی مقابل بیلشنکلی در فینال جامدرجام ۶۶. بازی تماشایی زیگفرید هلد. جوانی از سودتنلند.
زوج دیوانهکننده با لوتار امریش. دلبری تیلکوفسکی تیزچنگال و دفاع از دروازه دورتموند تا پای مرگ. جوانی از شهر دورتموند. دورتموندیبودن تیلکوفسکی باعث شد او خیلی زود بین هواداران این تیم معروف شود. او ۹۹ بازی برای این تیم انجام داد، اما هنوز هم از تیلکوفسکی بهعنوان یک اسطوره یاد میشود.
و، اما ادامه مسیر پرفرازونشیب. دورتموند در دوران تاریکی به سر میبرد. دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ تاریکترین قسمتهای تاریخ دورتموند بود. تیم به قهرمانی دست نیافت. همه از اوضاع خسته شده بودند. شکست در روهر. تحقیرهای متوالی برابر تیمهای مختلف. دورتموند به یک قهرمان نیاز داشت؛ و ادامه ماجرا. دهه ۹۰. سال ۸۹ نویدبخش دورانی طلایی در تاریخ دورتموند بود و اینگونه هم شد.
تیم رؤیایی هیتسفلد توانست ۲ بوندسلیگای پیاپی کسب کند و علاوه بر آن، به اولین قهرمانی بروسیا دورتموند در تاریخ چمپیونزلیگ نیز دست یابد. بازی دورتموند-منچستر در نیمهنهایی یوسیال و بازی با یوونتوس در فینال رقابتها، مهیجترین بازیهای فصل دورتموند بودند. در یک بازی فوقالعاده در وستفالن، دورتموند توانست با نتیجه یک بر صفر منچستریونایتد را شکست دهد. اما بسیاری از عاشقان فوتبال و حتی دیوانههای دورتموندی انتظار داشتند که تیم سر الکس فرگوسن با حضور بزرگانی مانند اریک کانتونا، اندی کول، دیوید بکهام، پیتر اشمایکل، پل اسکولز و رایان گیگز در اولدترافورد پیروز شود. دورتموند به لطف هیتسفلد اعتمادبهنفس زیادی داشت.
لارس ریکن، جوان بااعتمادبهنفس، فقط بعد از ۸ دقیقه گل اول دورتموند را در اولدترافورد به ثمر رساند تا دورتموند خیلی زود از حریفش پیش بیفتد. یک ضربه بینقص به کنج دروازه اشمایکل افسانهای. گشودن دروازه اشمایکل کار هرکسی نبود. بهزانودرآوردن منچستر ۹۷ اراده و انگیزهای آهنین میخواست. دورتموندیها در حال موفقشدن بودند و وستفالنیها تشنه پیروزی. همه امیدوار شدند. دورتموند در دفاع بینظیر بود، اما اگر یورگن کوهلر نبود، شاید دورتموند ۵ یا ۶ گل دریافت میکرد. یورگن کوهلر با درآوردن ۳ توپ از روی خط دروازه، هواداران منچستر را تا حد دیوانگی رساند، اما تأثیرگذارترین لحظه، صحنهای بود که یورگن کوهلر درحالیکه روی زمین افتاده بود، توانست توپ اریک کانتونای افسانهای را دفع کند. دورتموند به لطف لارس ریکن و دفاع درخشان به فینال رقابتها راه یافت.
زندگی ادامه یافت. زندگی وستفالنیها با دورتموند. دورتموند به دوران تاریک نزدیک شد. بحرانهای مالی، ساز جدایی بازیکنان و جدایی اوتمار هیتسفلد باعث شد دورتموند وارد بحران شود. بحران مالی سال ۲۰۰۰ و در ادامه فاجعه ۲۰۰۵...
و داستان تاریک و تلخ دورتموند. تیم در خطر ازبینرفتن. مگر میشد دورتموندی وجود نداشته باشد؟ کسی تحملش را نداشت! حتی فکرکردن به آن هم آزاردهنده بود. تصور آن برای مردم دورتموند غیرممکن بود. دیگر عصرهایی جذاب در کار نبودند. کسی برای عبادت نمیتوانست به وستفالن برود. دیگر وستفالنی وجود نداشت، اما به لطف واتسکه همهچیز ختمبهخیر شد. دورتموند زنده ماند و آماده ادامهدادن...
فصلها یکی پس از دیگری رفتند تا اینکه یورگن کلوب استخدام شد. باز هم قهرمانی دیگر که باید ناجی دورتموند میشد. او باید فلسفه تیم را احیا میکرد. روح دورتموند نیاز به ترمیم داشت و یورگن اینجا بود.
کلوب بذر دورتموند را در همان فصل اول کاشت. یک تیم ترسناک و متحد. ۱۱ دیوانه. فصل را بدون شکست در بازیهای خانگی تمام کرد. یکی از شگفتانگیزترین بازیهای آن فصل بازی دورتموند_شالکه بود که با نتیجه ۳ بر ۳ به پایان رسید. جایی که گگن پرسینگ یورگن کلوب متولد شد. ۲ فصل اولی که کلوب به دورتموند آمد، جنونآمیزترین مقطع تاریخ دورتموند بود. جامی گرفته نشد. رتبه خوبی نیز نداشت. مردم به وستفالن نمیآمدند تا پیروزی ببینند، میآمدند تا بازی جنونآمیز دورتموند را ببینند. میآمدند تا فریادهای وایدنفلر را ببینند. میآمدند تا ببینند چگونه اشملتزر تازهوارد دده افسانهای را میخ بر نیمکت کرد. آری، مردم میآمدند تا یک بازی وستفالنی ببینند و همان چیزی شد که دلتنگش بودیم.
سال شگفتانگیز ۲۰۱۰-۲۰۱۱. دورتموند قهرمان بوندسلیگای آلمان شد. ما انتظارش را نداشتیم. همانگونه که آکی واتسکه گفت ما برای قهرمانی آماده نبودیم! باشگاه فکر میکرد دستکم ۵ سال دیگر قهرمان خواهند شد، اما یورگن کلوب همهچیز را تغییر داد. او دوباره روح دورتموند را ترمیم کرد. هیچ انتظاری از مدیریت نداشت.
خرج زیادی برای دورتموند نداشت. او فقط کار خودش را میکرد. وقتی وارد زمین میشد، دیوار زرد را منفجر میکرد. ۲۵ هزار نفر بالا و پایین میپریدند و دیوانه میشدند. پایههای دورتموند از جنس عشق و اشک و جنون بود. دورتموند تخریب شده بود و یورگن کلوب روی خاکستر خانهای ساخت که همه وستفالنیها به آن میبالیدند.
دورتموند در فصل ۲۰۱۳ به فینال یوسیال رسید، اما با تلخترین روش ممکن در مقابل باواریاییها شکست خورد. شکستی تلخ که دورتموند را وارد بحران جدیدی کرد و خیانت ستارهها بر تلخی آن افزود؛ و این آخرین نمایش تئاتر رؤیایی دورتموند بود. اکنون صحنه خالی از هرگونه نمایشی است. فلسفهای نمانده است. دورتموندی که میشناختیم، خستهتر از همیشه است. روح دورتموند زخمی است.