صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | دختران شاه یمن و همسری پسران فریدون

  • کد خبر: ۵۳۳۲۳
  • ۰۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۴
فریدون ایران را از دست ضحاک نجات داد و با دختران جمشید ازدواج کرد. صاحب ۳ پسر شد به نام‌های ایرج، سلم و تور. چون زمان ازدواج آنان رسید، جندل، از بزرگان دربار، را فرا خواند و به وی امر کرد ۳ دختر از بزرگ‌زادگان برای این ۳ پسر انتخاب کند.
نفیسه زمانی | شهرآرانیوز - فریدون ایران را از دست ضحاک نجات داد و با دختران جمشید ازدواج کرد. صاحب ۳ پسر شد به نام‌های ایرج، سلم و تور. چون زمان ازدواج آنان رسید، جندل، از بزرگان دربار، را فرا خواند و به وی امر کرد ۳ دختر از بزرگ‌زادگان برای این ۳ پسر انتخاب کند. شاه یمن ۳ دختر داشت ماه‌چهره که خبر نیک‌نامی آنان به جندل رسیده بود. جندل به دربار پادشاه یمن رفت و خواسته فریدون را بازگفت.

کجا از پس پرده پوشیده‌روی
سه پاکیزه داری تو‌ای نام‌جوی

شاه دل‌بسته دخترانش بود و از طرفی ترسی از فریدون در دل داشت. چاره اندیشید و سرانجام پیغامی به فریدون داد که سر تعظیم به خواسته شما فرود می‌آورم، اما باید پسرانت را از نزدیک ملاقات کنم. فریدون پسران را فرا خواند و به آنان گفت، چون پای به دربار شاه یمن بگذارید، شما را بیازماید. شاه یمن دخترانش را به گونه‌ای کنار شما قرار می‌دهد که بزرگ‌ترین کنار کم‌سن‌ترین شما، میانه در کنار میانه شما و کوچک‌ترین در کنار بزرگ‌ترین شما قرار بگیرد و از شما خواهد که حدس بزنید کدام بزرگ‌تر، میانه و کوچک‌تر است. پسران عازم دیدار دختران شاه یمن شدند.

به دیدار هر سه چو تابنده ماه
نشایست کردن بدیشان نگاه

همان شد که فریدون گفته بود و پسران طبق سخن پدر عمل کردند و در آزمایش شاه یمن پیروز شدند. شاه به وصلت رضایت داد و دختران به رسم بزرگان، به ایران آمدند و فریدون نام آنان را برگرداند.

زن سلم را کرد نام آرزوی
زن تور را ماه آزاده‌خوی
زن ایرج نیک‌پی را سهی
کجا بد به خوبی سهیلی رهی
 

دختر ایرج

 
فریدون سرزمین خود را میان پسران تقسیم کرد و ایران را به ایرج بخشید. کینه‌توزی دیگر پسرانش به ایرج شعله‌ور شد و سرنوشت چنین رقم خورد که ایرج با کینه برادران به قتل رسید. ایرج همسری داشت به نام ماه‌آفرید که از وی باردار بود. فریدون را این امید در دل افتاد که نوه‌اش پسر شود و جای ایرج را بگیرد، اما ...
چو هنگامه زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه‌آفرید
 
نوزاد ماه‌رویی بود که به ایرج شباهت زیادی داشت. فریدون مهر دختر در دل پرورش داد. کودک بزرگ شد و هنگام شوی کردن وی فرا رسید. رخش همچون ستاره‌ای درخشنده و تابان، و قلبش پر از مهربانی و عطوفت بود. پشنگ را که نژاد پهلوانی داشت به همسری دختر ایرج برگزیدند. از وصلت دختر ایرج با پشنگ، پسری متولد شد.

یکی پور زاد آن هنرمند ماه
چگونه سزاوار تخت و کلاه

نوزاد را نزد فریدون بردند و او بر درگاه خداوند شکرگزاری کرد. آرزو کرد کاش بینایی رفته‌اش بازگردد تا فرزند دختر ایرج را ببیند. آنگاه خداوند دوباره بینایی را به وی عطا کرد. پس به چهره نوزاد نگاه کرد. گویی ایرج خود را زنده می‌دید. شادی‌اش دوچندان شد. او را منوچهر نامید و به شیوه بزرگان، رسم زندگی به وی آموختند.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.