صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با سردار سالار آبنوش درباره ویژگی‌های شخصیتی سردار سلیمانی

  • کد خبر: ۵۴۵۶۵
  • ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۳
 سردار قاسم سلیمانی در بین صاحب‌نظران نظامی و سیاسی دنیا فرماندهی ژرف‌نگر و کاردان شناخته می‌شد. در گفت‌وگوی زیر با سردار سالارآبنوش، معاون عملیات سازمان بسیج مستضعفان کشور، با او درباره ویژگی‌های شخصیتی شهید سلیمانی صحبت کرده‌ایم و تأثیر حضور او در محور مقاومت.
امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - سردار قاسم سلیمانی در بین صاحب‌نظران نظامی و سیاسی دنیا فرماندهی ژرف‌نگر و کاردان شناخته می‌شد. او در زمان حیاتش تأثیر زیادی بر تحولات منطقه و شکست هیمنه استکبار جهانی در دنیا داشت. ترور شهید سلیمانی در ۱۳ دی سال گذشته اتفاق غیرمنتظره‌ای بود. در همان ساعت‌های ابتدایی این واقعه، رئیس جمهور آمریکا مسئولیت این اقدام را پذیرفت و آن را فصلی جدید در اتفاقات منطقه دانست. در گفت‌وگوی زیر با سردار سالارآبنوش، معاون عملیات سازمان بسیج مستضعفان کشور، با او درباره ویژگی‌های شخصیتی شهید سلیمانی صحبت کرده‌ایم و تأثیر حضور او در محور مقاومت.


سردار سلیمانی به‌عنوان فردی تأثیرگذار در اتفاقات مهم منطقه ورود پیدا می‌کرد و طومار برنامه‌های دولت‌های خارجی برای برهم‌زدن امنیت منطقه را در هم می‌پیچید. پس از ترور سردار، رئیس جمهور آمریکا به طور رسمی مسئولیت ترور را برعهده گرفت. به نظر شما چرا حضور سردار سلیمانی برای این کشور‌ها خطری جدی محسوب می‌شد تا جایی که تصمیم به حذف فیزیکی او گرفتند؟


این مسئله را که جایگاه شهید سلیمانی در اتفاقات منطقه و دنیا چگونه بود تا آنجایی که دولت آمریکا مجبور شد این رسوایی را به جان بخرد و اقدامی که تاکنون سابقه نداشته است انجام دهد از ابعاد مختلف می‌توان بررسی کرد. نکته اول این است که بسیاری از صاحب‌نظران داخلی و خارجی معتقدند هیمنه آمریکا در حال فروریختن است و این کوه یخی در حال آب شدن. آمریکا در دهه اخیر برنامه‌های مختلفی برای نفوذ در منطقه ریخت، اما این برنامه‌ها یا ضد خودش تمام شد یا به دلایل مختلفی خنثی گردید یا اگر نتیجه‌ای داد، بسیار ناقص و مختصر بود. برای کشوری که مدعی میدان‌داری در دنیاست و مبنای حکومت و اعتقادش سرمایه‌داری است، هیچ‌کدام از این برنامه‌ها نتیجه نداد. سرمایه‌دار همیشه به دنبال انباشت و افزودن سرمایه است و به چیزی غیر از این فکر نمی‌کند. این دولت برای رسیدن به اهداف خود در منطقه به اذعان رسانه‌های خودشان بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه کردند، اما هیچ نتیجه چشمگیری عایدشان نشد.


شاید این مسئله برای ما ساده باشد، اما برای آن‌هایی که با این مبنا هزینه‌های هنگفتی کرده‌اند خبری دردناک و شوم است. به همین سبب، آمریکا در همه معادلاتش به بن‌بست رسیده است. برای اینکه در برابر این شکست بزرگ خودی نشان بدهند، مرتکب این اقدام نابخردانه شدند، زیرا علت اصلی شکست را جبهه مقاومت اسلامی می‌دانند. اگر جبهه مقاومت شکل نمی‌گرفت و مدیریت نمی‌شد آن‌ها به همه اهدافشان رسیده بودند.
محور اصلی این جبهه کسی جز سردار قاسم سلیمانی نبود. درست است که جبهه مقاومت یک مکتب اعتقادی است و ریشه در آیین‌های دینی و مذهبی دارد و خود دارای اجزای مختلفی است، اما آن‌ها فرد تأثیرگذار در هدایت این جبهه را سردار سلیمانی می‌دانستند. برای اینکه رسوایی‌های متعدد را بپوشانند، به رسوایی بزرگ‌تری، یعنی ترور شهید سلیمانی، تن دادند و اکنون متوجه شده‌اند که این اقدام از همه شکست‌های قبلی مهلک‌تر بوده است.
 
آن‌ها به زعم خود که اگر علم‌دار جبهه مقاومت را از سر راه بردارند می‌توانند این جبهه را شکست دهند، مرتکب این اشتباه بزرگ و توجیه‌ناپذیر شدند. در عالم سیاست، همواره ترور‌های مختلفی دیده شده است، اما به طور معمول، عاملان اصلی خود را پنهان می‌کردند. گاهی نیز برای فرافکنی، تسلیت می‌گفتند. برای اولین‌بار، رئیس جمهور آمریکا یک‌تنه وارد میدان شد و این افتضاح تاریخی را بر عهده گرفت که در نوع خود بی‌سابقه بود.


سردار سلیمانی از سال‌های جنگ به‌عنوان یک فرمانده زبده شناخته می‌شد. پس از آن نیز در مهم‌ترین جنگ‌های منطقه نظیر جنگ سی‌وسه‌روزه ورود پیدا کرد و نتیجه جنگ را تغییر داد. آیا سردار سلیمانی تنها یک فرمانده نظامی بود یا همراه با رویکردی دیپلماتیک و روحیه نظامیگری نیز توانست به پیروزی دست پیدا کند؟

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید نگاه ایدئولوژیک خود را تبیین کنیم. اگر با توجه به علوم رایج بشری به مسائل نگاه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که سردار سلیمانی تنها یک فرمانده نظامی بود و نگاهی فرانظامی به مسائل پیرامونی‌اش نداشت، اما اگر زاویه نگاه را تغییر دهیم و با توجه به این مسئله که انقلاب اسلامی با نگاهی الهی شکل گرفت و همه زوایای آن الهی و دینی بود به آن نگاه کنیم، متوجه افتراقات زیادی با نگاه اومانیستی می‌شویم.
 
مکتب اسلام مکتبی جامع و بی‌نظیر است. شهید سلیمانی تربیت‌شده این مکتب است. ما در صدر اسلام عمار‌ها و مالک‌ها را داشتیم. این افراد به گونه‌ای تربیت یافته بودند که در هر صحنه‌ای ورود پیدا می‌کردند، بهترین واکنش را نشان می‌دادند گاهی آن صحنه جنگ بود و گاهی صحنه تبیین و تبلیغ و گاهی عرصه سیاست‌ورزی بود. آنان در همه عرصه‌ها با ژرف‌نگری و رشادت ورود پیدا می‌کردند و بهترین نتیجه را رقم می‌زدند.

اینکه گفته می‌شود حاج قاسم تنها فرمانده نظامی بوده و نگاه دیپلماتیک نداشته خطای بزرگی است. او در عین حال که شخصیتی نظامی بود، نگاه عالی دیپلماتیک به همه اتفاقات پیرامونش داشت. صاحب‌نظران خارجی وقتی که از حاج‌قاسم در مقالاتشان اسم می‌بردند، می‌نوشتند: سرداری که بر آستین و بر لباس یونیفورم او مدال‌ها و نشان‌های نظامی وجود ندارد. او نشانی از جنگ ویتنام یا جنگ‌های منطقه‌ای ندارد، اما به اندازه‌ای بر منطقه و فرماندهی راهبردی آن مسلط است که این مدال‌ها برای او پشیزی ارزش ندارد. می‌گفتند اگر قرار باشد ژنرال حقیقی امروز منطقه شناخته شود، آن سردار سلیمانی است، زیرا او سرداری بی‌نشان و بی‌ادعاست. وقتی که در کشور‌های عربی می‌خواستند یک شخصیت نظامی را مورد تمسخر قرار دهند، قامت ژنرال‌ها، فرماندهان عالی‌رتبه و رؤسای ستاد‌های مشترک ارتش‌های خودشان را با سردار سلیمانی مقایسه می‌کردند و می‌گفتند آن‌کسی‌که کفشش برای پیمودن بیابان‌ها در مبارزه علیه داعش و سایر گروه‌های تروریستی تکفیری فرسوده شده است، دیگر یارای پیمودن چند گام برای ژنرال‌های ما را ندارد.
 
این شخصیت کسی است که در جهان قابلیت گنجاندنش وجود ندارد. آقای ظریف بار‌ها به این موضوع اشاره کرد که به صورت مستمر با سردار سیلمانی در ارتباط بوده است. اینکه یک فرد نظامی ده‌ها و صد‌ها جلسه با وزیر خارجه‌ای با تجربه کار بین‌المللی و سیاسی دارد، باید یک چیزی جدا از ژنرال‌بودن داشته باشد که آقای ظریف حاضر است یک‌ساعت تا یک‎‌ساعت‌ونیم با او بنشیند و گفتگو کند. این زیرکی و هوشمندی سردار سلیمانی در بحث‌های دیپلماتیک درخور توجه است.


فکر می‌کنید در کنار نگاه نظامی و دیپلماتیک سردار سلیمانی به وقایع منطقه، مسائل فرهنگی و حرکت در مسیر اثرگذاری فرهنگی تا چه اندازه برای او اهمیت داشت؟

اگر ما می‌توانستیم جایگاه انقلاب اسلامی را به‌خوبی تبیین کنیم، متوجه این نکته می‌شدیم که نگاه فرهنگی اصل مهمی برای فعالیت‌های انقلابی و مکتبی است. معاشرت با مردم بدون توجه به مسائل فرهنگی محال است. حاج‌قاسم سلیمانی بدون توجه به مسائل فرهنگی می‌توانست این اثرگذاری بالا را در منطقه به جای بگذارد تا آنجایی که مردم سوریه و عراق را در رکاب خود برای مبارزه با داعش حاضر کند؟ اصل کار سردار سلیمانی فرهنگی بود. همه حرکات و سکنات او به گونه‌ای اثرگذار بود که با ورود به هر منطقه‌ای همه قلب‌ها را مجذوب خود می‌کرد. سخنرانی‌های حاج‌قاسم نشان می‌دهد چقدر پختگی و سختگی در انتخاب واژه‌ها و طرح مباحث در نگاه نو و بدیع به مقولات و موضوعات فرهنگی وجود دارد.

یک بار در یکی از شهر‌های شمالی عراق با یک نوجوان برخورد کردم. به او گفتم: چه‌کار می‌کنی؟ به‌ناگاه کارتی از جیبش درآورد و به من نشان داد. متوجه شدم که او کارت عضویت بسیج مردمی همراهش دارد. به او گفتم: این چیست؟ در پاسخ به من گفت: من تنها یک افتخار در زندگی دارم. آن هم اینکه سرباز قاسم سلیمانی هستم. آن نوجوان از برادران اهل‌سنت بود، اما چنان مجذوب عظمت این مرد بزرگ شده بود که در رکاب بودن با سردار را از افتخار‌های بزرگ زندگی‌اش برمی‌شمرد. به نظر شما این علاقه‌مندی با کار نظامی صورت می‌پذیرد؟ این اثرگذاری استثنایی تنها با کار عمیق فرهنگی صورت‌پذیر است.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.